مشکل شایع
نمیدانم فقط من با مخاطبین تلفنم مشکلدارم یا همه اینگونه هستند؟
مثلاً با دوستی به نام کریمی کار دارم. اسم او را جستوجو میکنم. چند کریمی در تلفن ذخیره کردهام که گاهی اسمشان هم یکی است. برخی را با ذکر قید بیشتری مشخص کردهام. ولی باز گاهی تشابه رخ میدهد. همین داستان در مورد فامیلی حسینی و محمدی هم رخ میدهد. حتی گاهی در مورد فامیلهای خودم که نامشان هم یکی است این مسئله رخ میدهد.
برای شناسایی مخاطب مجبور میشوم به پیامهای سابق و یا یکی از نرمافزارهای ارتباطی رجوع کنم تا از عکس پروفایل و یا پیامها مخاطب را پیدا کنم.
مشکل جایی بدتر میشود که اسم و فامیل شخص مشترک با شخص دیگری نیست، حتی اسم و فامیل را کامل نوشتهام، ولی به یاد نمیآورم این مخاطب کیست!
بدتر از این وضع جایی است که برخی از مخاطبین که شمارهی آنها را دارم پیام میدهند و آنها را نمیشناسم! یکبار بعد از کلی مشخصات دادن توسط مخاطب، درخواست عکس کردم...
دنیای عجیب مخاطبین من و آشفتهبازار کمحافظه شدن در دنیای مدرن!
زیست از نزدیک
اواخر اسفند 1391 پیگیر کارهای ثبتنام اردوی جهادی بودم. تقریباً شده بودم مسئول ثبتنام اردو. مسئولیت که معنا نداشت. کار جهادی بود. من هم پیگیر قسمتی از کار. همه کمک میکردند تا کار پیش برود.
در روند ثبتنام، یکی از دانشجویان ارشد کشاورزی تماس گرفت و اظهار تمایل به شرکت در اردو داشت. شمارهاش را نوشتم. باید برای بیمهی سفر نیروها، اقدام میکردیم. گاهی هم برای توجیه شرایط اردو و سایر مسائل باید زنگ میزدم. بااینکه ایشان را ندیده بودم ولی باید مثل بقیه پیگیر کار ثبتنامش میشدم. تا روز حرکت به سمت اردو یکدیگر را ندیدیم. نزدیک حرکت اتوبوس بود که باز با ایشان تماس گرفتم. بالاخره ایشان را دیدم!
در برخورد اول خیلی گرم سلام و علیکی کردیم. پرسید تو فلانی هستی؟
گفتم بله. گفت ماشاالله خیلی پیگیر هستی! اگر پیگیری نمیکردی شاید من هم پشت گوش میانداختم.
راهی سفر شدیم. چندنفری از فعالین علمی_فرهنگی دانشگاه هم حضور داشتند. بهقولمعروف ازلحاظ سطح علمی هم دندان با دوستی بودند که ارشد کشاورزی داشت. در طول سفر اشکها و لبخندهای زیادی داشتیم. گاهی کار فشرده میشد و گاهی آسان. و ده ها اتفاق و حادثه که معمول اردوهای جهادی است.
بعد از اردوی جهادی رفاقتهای جدید، در حال رشد بود. دورهای بود که وبلاگ نویسی هنوز رواج داشت. رفیق جدیدمان هم وبلاگی زد و شروع کرد به نوشتن. رفیقی به جمع رفقای بسیجی گره خورده بود.
در طول اردو، رفیق جدیدمان جملهای گفت که هنوز بعد از گذشت حدود 12 سال در ذهنم مانده است.
گفت: تا حالا از نزدیک با بسیجیها اردو نرفته بودم. تا حالا از نزدیک با آنها زندگی نکرده بودم. فکر میکردم که...
همهی تصوراتی که چندان درست نبود، با یک زیست از نزدیک چندروزه در فضای اردوی جهادی از بین رفت.
فضای مجازی، فرصت حضور و زندگی جمعی را از ما سلب کرده است. بار دیگر باید به زندگی در فضای حقیقی برگردیم!
#مِن_دانشگاه_حتّی_الحوزه
@delneveshtetalabe
#روزنوشت
حسین ابراهیمی و گروههای کمتر از ده نفر
دو عبارت بالا شاید به هم بیربط باشند. شاید هم از جهت رابطهی دو مفهوم کلی، عموم و خصوص من وجه باشند. میدانم که رابطه آنها تباین یا تساوی نیست. باید همین عموم و خصوص من وجه باشد. البته وجه این رابطه هم کمی خاص است.
چند وقتی است به این نتیجه رسیدهام که مفیدترین گروههای فضای مجازی، گروههایی است که زیر ده نفر عضو دارد. بیشتر این گروهها یک هدف مستقل و ثابت دارند. مثلاً گروه خانوادگی که محل تبادل اطلاعات خانوادگی و تصمیمگیریهای برای خریدن وسایل، سفر و... هست. تجربه نشان داده است که هر چه گروه پر عضوتر، هدف یا اهداف گروه در معرض تغییر و تحول بیشتر. مثلاً گروهی که بالای 200 عضو دارد همیشه بحث و دعواست. گروههای پر عضو را غالباً با سرعت بیشتری مرور میکنم. ولی گروههای زیر ده نفر را با تأمل بیشتر.
حسین ابراهیمی چه ربطی به گروه دارد؟ سال گذشته بود که آقای حسین ابراهیمی گفت میخواهد گروهی در فضای مجازی تشکیل دهد. هدف از تشکیل گروه این بود که افراد در آن از تجربهها و فعالیتهای روزانهی خود در مورد خواندن و نوشتن و هر چه در این راستا مفید است را به اشتراک بگذارند. بهنوعی گزارش دادن روزانه و یک مشیِ نیمه جمعی برای هدف خواندن و نوشتن. فکر کنم ایشان هم به این نتیجه رسیده بود که گروه پر عضو فایده ندارد. گروه به ده نفر نرسیده، لینک را از کانالشان برداشتند.
فکر کنم اولین بار پیامی از ایشان در گروه نویسندگان تربیتی دیدم. یادم نیست از کجا عضو آن گروه شدم. گروه نویسندگان تربیتی هم گاهی از مصادیق همان گروههای پر عضو و کمفایده میشود. البته گاهی هم بحثها و نظرات مفیدی بیان میشود. اگر اشتباه نکنم آقای حسین ابراهیمی همین پیام کانالشان برای تشکیل گروه را در همان گروه نویسندگان تربیتی هم گذاشتند. آقا حسین معلم است و اهل اصفهان. کانالی دارند به نام حرکت در مه. ایشان را از نزدیک ندیدهام و نمیشناسم. شاید اگر ایشان را بدون اطلاع قبلی درجایی ببینم، نشناسم. البته عکس خودشان روی پروفایل برنامهی ایتا هست.
فکر میکنم یک سالی از ایجاد گروه گذشته باشد. گروه همان خاصیت گروههای زیر ده نفر را حفظ کرده است. موضوع ثابت مانده است. تقریباً همهی افراد هم کموزیاد خود را ملزم میدانند که روزانه یا هرچند روز یکبار گزارش بدهند. البته گزارش نه به معنای جواب پس دادن به یک مافوق، بلکه یک اطلاعرسانی از فعالیت خودشان در راستای خواندن و نوشتن، تجربهها و نظرات حول یک کتاب و یا مسائلی اینچنین.
https://eitaa.com/harkatdarmeh
کانال اقای ابراهیمی👆
@delneveshtetalabe
ثواب دو ماه روزهی پی در پی
امام صادق علیه السلام :
مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ آخِرِ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْن.
هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى كند.
کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۲ ، ص ۹۴ (باب ثواب صوم شعبان)
فرصت کوتاه است.
غنیمت باید شمرد.