7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ ـ
شب بود و ستاره بود
و من بودم و ماه،
شب رفت و ستاره رفت
و من ماندم و آه
- «...خیالبافِ زجرکشیدۀ خندهدار!»
🎞 فیلم: وضعیت سفید
ـ ـ
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
4_5913254567327305747.mp3
5.2M
ـ ـ
زمین، فَصاحتِ برگِ چنار را
به باد خستۀ پائیز میسپرد
هوا تَرنّم سودائی شکفتن را
ز نبض بیتپش خاک میگرفت
▨ شعر: پائیز سبز
▨ شاعر: یدالله رویایی
▨ با صدای: یدالله رویایی
تمام پنجرۀ من،
خیال او شده بود.
▨ شعر «پائیز سبز» از مجموعه شعر از «دوستت دارم» شامل شعرهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۷ ـ چاپ اول ۱۳۴۷
ـ ـ
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
4_5875304670091547948.mp3
9.76M
دیگر نه اصراری به زندگی دارم؛
نه اصراری به مرگ...
▨ شاعر: گروس عبدالملکیان
▨ با صدای: گروس عبدالملکیان
#قاضی🎭
#پیشنهاد_دانلود
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
روشن است که خستهام؛
زيرا آدميان در جايی بايد خسته شوند...
از چه خستهام، نمیدانم...
دانستنش به هيچ رو به کارم نيايد زيرا خستگی همان است که هست.
سوزش زخم همان است که هست و آن را با سببش کاری نيست.
آری خستهام و به نرمی لبخند میزنم بر خستگی که فقط همين است.
در تن آرزويی برای خواب،
در روح تمنايی برای نينديشيدن.
#قاضی🎭
ــــــــــــــــــ
رباعیات:
یک جوهرِ روشن است، جانِ من و تو
آگـه نـشود کس، زِ نهانِ من و تو
إیْ دوست، میان من و تو فرقی نیست
حیفـیم من و تو، در میانِ من و تو
"همام تبریزی"
ــــــــــــــــــ
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
ـ ـ
هرگز کسی اینـگونه فجیع
به کُشتن خود برنخـاسـت
که من به زنـدگی نِشَستَـم
احمدشاملو
ـ ـ
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
4_5814588714587789431.mp3
5.21M
ـ ـ
روزی اگر زاغی، روباه را بلعید
جای تأسف نیست؛ بیرون
تراویده است، از گورِ من بهرام
از کوزهام خیام، از مستی ام حافظ
سر مشق میگیرد، هوشیار بودن را
خواننده: محسن چاووشی
شاعر: حسین صفا
وقتی نمیمیرم، هم دردسر سازم
هم دست و پا گیرم اما به هر تقدیر،
باید تحمل کرد سَربار بودن را..!
ـ ـ
تقدیمی
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ ـ
دوبیتي یلدائي از «سید شهاب جدا» در محفل طنز «قُمْپُز»
فقط جیغ دخترا 😂😂😂💔
ـ ـ
#قاضی🎭
#پیشنهاد_دانلود
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
4_5980881988498757571.mp3
974.2K
ـ ـ
تو، مثل منی برف
راه میرویُ آب میشوی
به شادی مردم اعتماد مکن برف،
تا میباری نعمتی، چون بنشینی
به لعنتشان دچاری..!
خوانش: شمس لنگرودی
آفتاب را داورت قرار دادند، پیداست
که میشِکنی برف، رنج را تو کشیدهای،
به نام بهار تمام میشود...
آبـشُ موسیقی منجمد
ـ ـ
تقدیمی
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
ـ ـ
بهتر است هیچوقت نگوئیم «این صرفاً عقیدۀ شماست».
وقتی میگوئیم «من عقیدهام این است» یا «این عقیدۀ شماست» گفتگو را ناممکن میکنیم.
«هر کسی نظر خودش را دارد.» بعید است این جمله را هنگام گفتگوهای چالشبرانگیز اخلاقی یا سیاسی نشنیده باشید. آدمها معمولاً وقتی میبینند که نمیتوانند طرف مقابل را با خود همراه کنند، این جمله را میگویند تا ضمن احترام به او، اعلام کنند که دست از عقاید خودشان نخواهند کشید.
اما فیلسوفی آمریکایی میگوید این جمله و حرفهای شبیه به آن، نهتنها محترمانه نیستند، بلکه خطرناک و بیمعنایند.
از نظر او، بهتر است بهجای اینکه صرفاً بپذیریم دیگران عقاید متفاوتی دارند، از آنها بپرسیم «چرا چنین عقایدی دارند..؟!»
ـ ـ
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz
ـ ـ
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عِنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفاى شاه رفتى هر زمان
بانگ مَهْلَاً مَهْلَاًش بر آسمان
کاى سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختى سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلـجوى تو
تا ببویم آن شکنج موى تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهٔ چشمى بدان سو کرد باز
دید مشکین مویى از جنس زنان
بر فلک دستى و دستى بر عِنان
زن مگو، مرد آفرینِ روزگار
زن مگو، بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو، خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد (۱)
همچو جان خود، در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید:
کای عِنانگیر من آیا زینبی..؟!
یا که آه دردمندان در شبی..؟!
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشقست این، عِنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر، همسفر
تو بپا این راه کوبی، من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی، مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر، پرده از رخ، وا مکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند
از تو زینب گر صدا گردد بلند
هرچه باشد تو علی را دختری
ماده شیر را، کی کم از شیر نری؟!
با زبان زینبی شاه آنچه گفت
با حسینی گوش، زینب می شنفت
با حسینی لب هر آنچ او گفت راز
شه به گوش زینبی بشنید باز
گوش عشق، آری زبان خواهد ز عشق
فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق
با زبان دیگر این آواز نیست
گوش دیگر، محرم این راز نیست
عُمان سامانی ـ گنجینة الأسرار
ص ۱۳۰ تا ۱۳۳ ـ انتشارات اسوهٔ قم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) اصطلاح «الف را دال کرد» کنایه از خم کردن قامت است.
#قاضی🎭
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
Join✨
@delneveshtraz