╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
گاهی باید دست خودت را بگیری و بروی و از دسترس آدم هایی که آرامشت را هدف می گیرند خارج شوی.
به جایی بروی که مردمانش لبخند به لب نگاهت کنند نه پوزخند زنان...
باید به دیاری سفر کنی که در آن دلجویی هنر باشد نه دل شکستن...
باید به جایی بشتابی که تیر حرف ادم هایی که بوی بی مهری می دهند آرامشت را هدف نگیرند..
می خواهم چند روزی دست خودم را بگیرم بروم که بروم...
ریحان دال
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
غم به شما عمق میدهد و شادی ارتفاع.
غم ریشههایتان را گسترده میکند و شادی شاخههایتان را.
شادی مثل درختی است که به سمت آسمان میرود، و غم مانند ریشههایی که تا بطن زمین پایین میروند. هر دو مورد نیازند، و هرچه درختی بلندتر شود، همزمان ریشههایش عمیقتر میشوند...
اوشو
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
گاهی هرچقدر هم، که ازخودت مایه بگذاری بازهم در عشق کم می آوری!
آدم قبل از تو آنقدر میخِ عشق را محکم کوبیده است، که هرچقدرسعی کنی خودت را جا کنی، باز هم جای خالی اش به تنِ عشقت زار می زند.
میخواهی همه چیز را بگذاری، بگذری وبروی اما دلت راه نمی آید!
مدام میپرسد:«مگر چه کم داشتم؟!»
اماجوابی پیدا نمیکنی...
سرت پر از سوال های بی جواب می شود، و خوره ی «ندانستن» به جانت می افتد.
کم بودنت آینه دق ات میشود، حسرت داشتن عشقی که سهم دیگری شد تاابد روی دلت می ماند!
سودابه رنجبر
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
🍃👨🏻🌸
👩🏻❤️
🌸
#سوال_شماره9⃣4⃣1⃣
سلام شبتون بخیر
من مردی هستم چهل وهفت سالمه بیست و دو سال با خانومم زندگی کردم و ثمره ش یه دختر که عروسه خونه خودش و یه پسر که با منه و سه سال پیش به در خواست همسرم متارکه کردیم و در این مدت حتی زمان طلاق کوچکترین بی احترامی به هم نکردیم و همیشه هوای همو داشتیم و تو زندگی اصلا دعوا نکردیم و در طی این سه سال جدایی هم دیگه کوچکترین تماسی نداشتیم والان حدود یک ساله که با یه دختر اشنا شدم که ده سال از خودم کوچکتره و با شهر ماهم هزار کیلومتر فاصله داره همدیگرو دوست داریم البته من سیکل هستم و کار ازاد دارم و ایشون لیسانس و کارمنده الان یه هفته اس که به خوانواده ش گفته و خوانواده ش مخالف ازدواج ما هستن در ضمن اون خوستگار چندتا داره که از خودش کوچکترن و نمیخاد خوانوادش میگن با کوچکتر از خودت ازدواج کن و خوانواده ش با وجود این که اصلا منو ندیدن و نمیشناسن از من بهش بد میگن که منصرفش کنن و هردوتا مون هم مذهبی هستیم وخوانواده ایشون کنترل شدیدی روش دارن و ایشون هم احترام خاصی براشون قایله ما فقط یک بار حضوری همو دیدیم ولی از طریق تلفن و پیامرسانها در ارتباطیم و تمام ایده ها و نظراتمونو گفتیم به هم و به توافق رسیدیم در ضمن ناگفته نمونه من تا دوسال پیش از نظر مالی درحد عالی بودم ولی دوساله ورشکسته شدم و فقط یه خونه کوچک و ماشین دارم ودنبال کار هم میگردم ... الان دوروزه برای خانوم خواستگار اومده و ایشون همون لحظه ورودشون گفتن که چون پسر شما کوچکتره ما از نظر سنی به هم نمیخوریم و اونا موقتا رفتن اما خوانواده دختر خانوم همش به ایشون گیر میدن که چرا این کارو کردی تو سنت داره زیاد میشه وباید همینو جواب بدی از طرفی چون من هنو رسما نرفتم خواستگاری نمیتونه به خوانواده ش بگه که من وجود دارم واز طرفی من هنوز کاری درست نکردم که برم خواستگاری و بگم شغلم اینه .... فقط تونسته در حدی به خوانواده ش برسونه که یک خواستگار در شهر دیگه ای همکارام معرفی کردن ولی به خاطر مذهبی بودن خوانواده نمیتونه بگه همدیگرو دیدیم اونا هم گفتن که تو که نه دیدی و نه اون اومده پس هیچی و هم این که شهر دوری هست نمیتونیم بشناسیمش ...و ما دو نفر موندیم که چطور به خوانواده ش بگه که منی وجود دارم و با هم به توافق رسیدیم
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
آخرش هم نفهميدى
من هم حرف زدن بلد بودم
داد زدن بلد بودم
نيش زدن بلد بودم
هر بلايى سرِ دلم آوردى
جيك نزدم
نه چيزى درست شود
از چيزى كه هست بدتر نشود
چون عزيز بودى
مي فهمى؟
فريد صارمى
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
🍃👨🏻🌸
👩🏻❤️
🌸
#سوال_شماره0⃣5⃣1⃣
باسلام.من متولد۷۶ وهمسرم متولد۶۵ هستن ایشون طلبه هستن من عاشق زندگی وهمسرمم هستم ویکساله عروسی کردم مشکل من اینکه ایشون درقرن بوق زندگی میکنن یه سری افکارقدیمی دارن وپرمشغله هستن وکم حوصله اون جورکه میخوام یه مردرمانتیک نیستن درضمن وسواسی هستن روتمیزی البته حادنیست حس میکنم زندگیمون سرده وبی روحه بااینکه مناسبتاسنگ تموم میزارم امامدام اونوبامردای دیگه مقایسه میکنم حس میکنم دوسم نداره وبارهابهش گفتم که دوسم نداری گفته اشتباه میکنم گفت عاشقمه میگه سلایقمومتفاوته وافکارمون فرق داره اون زندگی ساده دوس داره یه توقعاتی که من دارمونمیتونه برطرف کنه,میگه ازاول گفته زندگیش طلبگیه وساده ومن قبول کردم اماایشون قول دادن که تلاش کنن درضمن همسرم تنبله چیزی که میگم تهیه کنه فراموش میکنه راهنماییم کنین من نمیخوام جداشم یه زندگی آروم وپرعشق میخوام
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
گاهی سکوت میکنی،
چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی.
گاهی سکوت میکنی،
چون واقعا هیچ حرفی برای گفتن نداری.
سکوت گاهی یک انتظاره و گاهی هم یک اعتراض
اما بیشتر وقتها سکوت برای اینه که هیچ کلمهی خاصی نمیتونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه
و این یعنی همون حس عمیق تنهایی...
خسرو شکیبایی
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
در جستجوی یک فرد خاص نباشیم.
وقتی در جستجوی فردی خاص هستیم بسیاری از آدمها را نمیبینیم. حتی به سمت یک صحبت ساده با آنها هم حرکت نمیکنیم.
در جستجو بودن، یعنی به نوعی قضاوت کردنِ آدمها، حتی قبل از فرصتِ سلام و احوال پرسی کردن.
جستجو کردن یعنی ما فقط به افرادی اجازه میدهیم به دنیایمان نزدیک شوند که شبیه به تصویر ذهنیمان هستند و همین تصویر ما را از کامل حس کردن زندگی دور میکند.
در اتفاقات، محیطها و موقعیتهای جدید قرار بگیرید و سعی کنید با آدمها جهان مشترکی پیدا کنید اما در جستجوی یافتنِ فردی خاص نباشید.
حضور داشتن در اتفاقات، بزرگترین راهنمای ما برای وصل شدن به آدمهای جدید، جهانهای جدید و موقعیتهای جدیدتر است.
پونه مقیمی
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
همیشه باید فاصله ات را با بعضی آدم ها حفظ کنی
آن ها وقتی توی ویترینند، جذاب ترند
تو وقتی پشت شیشه باشی در امان تری
اگر سعی کنی نزدیکشان شوی خیلی چیزها می فهمی
در مورد جنسشان، قد و اندازه شان، هویتشان
ضربه میخوری، دلخور میشوی، ناامید میشوی
یادت باشد:
بعضی آدم ها فقط به دردِ " از دور تماشا شدن " میخورند
پریسا زابلی پور
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
بعضی ناراحتی ها را هیچ وقت نباید فراموش کرد
بعضی دلخوری ها باید تا ابد گوشه ی قلب آدم بماند
اصلا بعضی خاطره ها را باید سنجاق کنی به سینه ات و با خودت همه جا حمل کنی!
فراموشی بد نیست ولی…
بیشتر وقت ها باعث تکرار اشتباه ها میشود
اما یادآوری ها، اینکه بعضی رفتارها مثل فیلم از جلوی چشمانت رد شوند باعث میشود کمتر خطا کنی…
و بیشتر مواظب خودت باشی
مواظب احساست
اعتماد کردنت
محبت کردنت
عاشق شدنت…
گاهی وقتها همین بغض ها
همین زخم های فراموش نشده که در دلت مانده و ذره ذره آبت میکند
مشتی میشود و محکم به صورتت میکوبد
تا یادت نرود در این دنیا
"هر کسی قابل اعتماد نیست"
یادت نرود
"ساده و زودباور نباشی"
یادت نرود
"زندگی گاهی بیرحم است و آدمها بیرحم تر"
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
🍃👨🏻🌸
👩🏻❤️
🌸
#سوال_شماره1⃣5⃣1⃣
سلام و خسته نباشید .اوایل زندگیمون با همسرم خیلی بچگانه رفتار میکردم و خیلی چیزارو به رخش میکشیدم که چی داره چی نداره و هی مادر شوهرم منو ناراحت میکردو منم عصبانیتمو رو اون خالی میکردم واونم ناراحت میشد اما اینکه از ته قلبم میدونم دوسم داره و منم خیلی دوسش دارم ولی خیلی مواقع همو ناراحت میکنیم البته من خیلی لجبازمو هیچوقت اون چیزیو که میخوام بگمو نمیگم میخوام وضعیتو درست کنم بدترش میکنم. همسرم زیاد تو حموم میمونه و باعث میشه بحث بینمون بالا بگیره من دوست ندارم زیاد حموم بمونه رو نجاسات خیلی حساسیت نشون میده(البته این حساس بودنشون ارثیه و داییش وسواس داره) و هی میشوره و شستن منم رازیش نمیکنه.به مادرش خیلی وابستس جوری که هرروز باید اونو ببینه و کمی از وسایلاشم خونه مامانشه و هر صبحم که میره کار باید اونو ببینه بره وقتی هم برمیگرده بازم میره اونجا، خیلی چیزارو به مادرش میگه نباید بگه. زیاد از خونه بیرون نمیره و توکارای منم دخالت میکنه و خیلی وقتا لباسارو خودش تو حموم میشوره بااینکه لباسشویی داریم اصلا این کاراش و بعضی از کارای دیگش خیلی ناراحتم میکنه و باعث میشه گاهی اوقات دعوامون بشه(البته دعوامون اینجوریه که اونم حرفاشو میگه منم حرفامو با داد میگم یکم عصبیم زود عصبی میشم و اما یکم پیازداغشو زیاد میکنیم و من خیلی زودرنجمو زود گریم میگره اونم ناراحت میشه و از دلم در میاره گاهی اوقات خودشم به خاطر این وضعیت و ناراحت کردن من ناراحت میشه و گریه میکنه ) .به خاطر خیلی چیزا که بهش گفتم و به رخش کشیدم حس میکنه خیلی وقتا اونو یک فرد وسواسی میدونم و از اینکه باهاش ازدواج کردم پشیمونم ولی اینطور نیس نمیدونم چیکار باید بکنم دراین مورد خیلی به کمکتون احتیاج دارم که حداقل کمی از این مشکلات رو که اعصابمو داغون میکنن حل کنم . من خیلی دوسشدارم و نمیخوام زندگیمو از دست بدم . البته تقصیر خودمم هستش اوایل زندگی مون فهمیده بود قبلا تو دوران مجردی دوست پسر داشتم واسه همین هی بهم میگف میخوام گذشته تورو بدونم منم کاملا براش تعریف کردم چون کار خاصی نکرده بودمو فقط در حد تلفن بااینکه اون میگه بهم اعتماد داره ولی کوچکترین سوالش که میپرسه کجا بودی زود به فکرم میاد که اون بهم اعتماد نداره واسه همین میپرسه .و از طرفی ام من همه چیزو به مامانم میگم واسه همین میگه راز زندگی رو به کسی نگو مثلا به مامانت نگو من زیاد حموم میمونم و ... اون خودش میدونه گاهی اوقات زیادمیشوره بهم گفته که وقتی ناراحت میشه اینکاراش شدت میگیره الان هم که خیلی قرض داریم واسه خاطر عروسی میگه از اونه اگه وام رو بگیریم به قرضهام بدم درس میشم منم نمیدونم چیکار کنم میدونم چیزای خاصی نیستن ولی اذیتم میکنن خواهش میکنم کمک کنین تا ذهنم اروم بشه
البته من۱۷ سالمه و کنکوریم همسرم ۲۵ سالس ۴ ماهه که ازدواج کردیم و خیلی اصرار داره بچه دار بشیم اما من دوست ندارم هرجوری هم بهش میگم ناراحت میشه و میگه سن من داره میگذره اخه اطرافیانمون خیلی زود بچه دار شدن حتی داداشم چن سال از همسرم کم سنه و سالتره و یه پسر داره واسه همین خیلی تاکید میکنه و خیلی هم بچه دوست داره و شغلشم نظامی هستش نمیدونم چجوری قانعش کنمو از اینکار جلو گیری کنم چون ما هنوز مشکلاتی داریم که حل نشده نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی کنین لطفا😔
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
اما بیایید یک چیزی در گوشتان بگویم:
رفتن، نبودن، نباید زیاد طول بکشد.
نباید عادت شود. نباید گذاشت دلتنگی به حد نهایت برسد.نباید گذاشت دل به دلتنگی خو کند، یادش بگیرد و با آن کنار بیاید.
آدم نباید آنقدر برود و دور شود که از مدار جاذبهی کسانی که دوستش دارند خارج شود.
بگذارید در گوشتان بگویم:
آدمی که یک بار تا پای مرگ رفته باشد و برگشته باشد، دیگر از مرگ نمیترسد.
آدمی که یک بار تا سر حد مرگ دلتنگ شده باشد
و زنده مانده باشد، دیگر از فقدان نمیترسد.
حسین وحدانی
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄ @Moshavere_Khanevade 💖
تا به اینجا که رسیده ام ، صدبار زمین خورده و هزار بار بلند شده ام ، از بلندترین قله های زندگی افتاده ام ، دوام آورده و ادامه داده ام ... چه دیوارها که فرو نریخته و چه پل ها که خراب نکرده ام ... برای من حالتِ بدتری وجود ندارد !
می بوسم دست آدم هایی را که وارد زندگی ام شدند تا به لطفِ ضربه هایی که به پیکره ی اعتمادم زدند مرا پخته و آب دیده کنند .
که ماندند تا به من ثابت کنند ؛ جایِ احساس ، یک گوشه ی دنج و دست نیافتنی است نه در معرضِ دیدِ آدم ها !
و جواب هر سلامی را نباید داد ،
و حرمتِ هیچ وداعی را نباید شکست !
و به هر نگاه و کلام شیرینی نباید دل بست !
جایی که من ایستاده ام ، حالتِ بدتری وجود ندارد !
آنقدر آب از سرِ دلخوشی هایم گذشته که دیگر نه هراسی از افتادن دارم ، نه اشتیاقی برایِ ایستادن ،
برایم فرقی نمی کند !
دارم در کمالِ بی خیالی و آرامش ، زندگی ام را می کنم ...
نرگس صرافیان طوفان
@Moshavere_Khanevade
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄