🍃🌸
فقط با خودتان رقابت کنید!
هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان، همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه میکنید، دست نگه دارید.
باید درک کنید که شما متفاوت هستید
و تواناییهایی متفاوت دارید،
تواناییهایی که این افراد ندارند.
وقت بگذارید و لحظه ای به همه تواناییهای فوقالعادهای که دارید فکر کنید،
و برای آنها شکرگزار باشید.
این اصل اساسی زندگیست.
تنها بعداز پی بردن به تواناییهای نهفته ی خودتان ،میتوانید از تجربه دیگران بهره ببرید
@Moshavere_Khanevade
#سوال_شماره0⃣4⃣
برادری دارم ۲۳ ساله که با پدر و مادرم زندگی میکنه و مدام ازشون توقع داره و سر هر چیزی دعوا درست میکنه و فقط توقع داره که با همه کاراش موافقت کنن و اصلا مخالف خواسته های تقریبا نامعقولش نباشن شبها که همیشه تا دیروقت بیرونه و سر هر کاری هم که میره زود خسته میشه و یه ایرادی میگیره و...البته خیلی دوست داره درسش رو ادامه بده و لی هنوز نتونسته حتی دیپلمش رو هم بگیره و...خلاصه اینکه پدر و مادرم هم خیلی دلشون به حالش میسوزه و هم خیلی از دستش ناراضی اند با توجه به اینکه ما خانواده خیلی مذهبی هستیم نگران نمازش هم هستیم نمیدونیم میخونه یا نه آخه یه مدت خودش میگفت نمیخونم ولی الان میگه میخونم ولی موقع اذان همش میره بیرون و میگه خوندم مادرم از این وضع خیلی ناراحته که کارش به بیمارستان هم کشیده سن پدر و مادرم هم زیاد نیست مادرم پنجاه و خورده و پدرم هم شصت و خورده همش فکر میکنه پدر و مادرم میخان یا ازش ایراد بگیرن یا نصیحتش کنن یه مدته که تصمیم گرفته ازشون جدا بشه و از پدرم هم توقع داره که ماشین زیر پاش رو بفروشه و پولش رو بده بهش تا سرمایه کنه با ازدواج هم موافق نیس واقعا دیگه نمیدونیم باید چکارش کنیم؟
🍃🌸
قهوه خوشمزه است …
خوشمزگی اش ،
به همان تلخ بودنش است ،
وقتی میخوریم تلخی اش را
تحویل نمی گیریم
اما
می گوییم چسبید …!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ،
مثل قهوه می ماند …!
تلخ است....اما.....
لذت بخش …
تلخی هایش را تحویل نگیر …
بخند و بگو عجب طعمـــی !
عاشق اگر می شوید،
عاشق رفتار آدم ها نشوید.
آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.
رفتارشان متأثر از حالشان است.
عاشق افکارشان شوید.
افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم
تغییر نمی کند ...
@Moshavere_Khanevade
#سوال_شماره1⃣4⃣
سلام خسته نباشیدمن پنجاه سالمه آخرین بچه ام بیست هفت سالش هست الان هم به خاطر فرار از خدمت سربازی باپنج سال غیبت در حال خدمت سربازی هستش به امید خدا دوماه دیگه تموم میشه سه سال پیش با یک دختراشنا شده بودبه من هم نشون داده بودمن هم یک بار با دختره صحبت کرده بودم بعدچند وقت دوستیشون بهم خورد نمیدونم به چه دلیلی ولی تازگيها باز کپ وگفت دارن وپسرم اصرار داره که ما با خانوادی دختره آشنا بشیم بریم خونه دختره که پدرش پسر منو ببینه ولی چون هنوز موقعیت پسرم برای ازدواج محیا نیست خدمتش تموم نشده کارش مشخص نیست من راضی نیستم به این کار از یک طرف هم میترسم نمیدونم چطور برخورد کنم چکار کنم درسته لطفا من وراهنمایی کنید ممنون از زحمات شما
🍃🌸
دل نوشته ای زیبا از پرویز پرستویی
یادمه هشت سالم بود...
یه روز از طرف مدرسه بُردنمون کارخونه تولید بیسکوئیت!
ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم. وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون، خیلی از بچهها از صف زدن بیرون و بیسکوئیتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن...!
من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن، واسه همین تو صف موندم ولی آخرش اونا بیسکوئیت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود!
الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد!
خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم، ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوئیتای تو دستشون لذت میبرن...
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوئیتای زندگی؟
اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوئیتای توی دستت میسنجند..!
@Moshavere_Khanevade
#سوال_شماره2⃣4⃣
من دختری هستم ۲۴ساله لیسانس علوم تربیتی دارم الان یک ساله باپسری ۲۲ساله که اونم سیکل داره توفضای مجازی آشناشدم بعدچن ماه خانواده شودرجریان گذاشت اوناهم باهم آشناشدن خوششون اومدبعدمنم به مادرم گفتم اونم تقریباراضیه ولی فقط من اون همودیدیم خانواده هاهنوزباهم آشنانشدن قصدمون ازدواجه بعداختلاف سنی داریم من دوسال ازش بزرگترم اول خیلی برام مهم بوداین مسلئه ولی الان نه زیادعادی شده باهاش کناراومدم ولی اون ازاول براش مهم نبودچون پدرومادرخودش چهارسال اختلاف سنی دارن مادرش بزرگتره بعدخانواده اون بااین مسئله مشکلی نداره خانواده منم تقریبا همینطوره من فقط میترسم درآینده توزندگیمون مشکلی پیش بیادمیخوام تصمیم درست بگیرم اگه میشه راهنماییم کنین 🙏
🍃🌸
دو فروشنده کفش برای فروشِ کفشهای فروشگاهشان به جزیرهای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچکس کفش نمیپوشد. فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت : فردا برمیگردم. اینجا هیچکس کفش نمیپوشد.
فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد. فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا همه کفش لازم دارند.
فرق بین مانع و فرصت چیست ؟
نگرش ما نسبت به آن !
@Moshavere_Khanevade
🍃🌸
تا بهحال به آپارتمان دقت کردی؟
سقفِ زندگیه یکی، کف زندگی دیگریست!
دنیا به طور شگفت آوری شبیه یک آپارتمان است ؛
سقف آرزوهای یکی، کف آرزوهای دیگریست...
چارلی چاپلین میگه:
آدم خوبـــــــی باش
ولی وقتت رو برای اثباتش
به دیگران تلف نکن...!
همیشه آنچه که درباره " من " میدانی باور کن
نه آنچه که پشت سر "من" شنیده ای
" من " همانم که دیدهای نه آنکه شنیده ای...!
@Moshavere_Khanevade
#سوال_شماره3⃣4⃣
سلام خدا قوت
من دختر که بودم اصلا به نامحرم نگاه نمی کردم اصلا و پول هم میگفتم مهم نیس تو زندگی...
وضع مالی پدرم خیلی خوبه و پدرم هم سرشناس هس
درس میخوندم و سال اول بود که اومدن خواستگاریی
من اونموقع ۱۷ ساله بودم درکی از موقعیت مالی نداشتم و خیلی رمانتیک میگفتم شوهرم نماز خون باشه قیافه و درس و پولش اصصصصلا برام مهم نیس
ازدواج کردم با اینکه برای درسم خیلی آرزوها داشتم و دارم میخونم الان
که ۲۳ سالمه خیلی قیافه برام مهم شده و میگم کاش همسرم یه کم جوون تر بود بعضی وقتا بهش سرد میشم با اینکه بهش وابسته ام الان میگم کاش همسرم از خودم بالاتر بود تا انقدر احساس برتری نداشتم نسبت بهش
چه کار کنم این احساس نباشه تو زندگیم شوهرم خیییییلی با هام خوب رفتار میکنه خوش اخلاقه و بیشتر از همه هوامو داره خیلی دوسم داره در حد خودش برام بهترینها رو فراهم میکنه اما این حس برتری رو دوس ندارم چه کار کنم که این حس از بین بره و زندگیم شیرین تر بشه خیلی دوسداره درسش رو ادامه بده ولی پولش رو نداره۲ ترم بیشتر نرفته دانشگاه
راستی ازدواج تقدیر هست یا انتخاب
اگه میخوای همسرت عاشقت باشه، باهاش رفیق باش! رفيقها، محرم راز همديگه هستند. کاری کن که اگر چيزی توی دلش هست، با آرامش بتونه باهات در ميون بذاره و از چيزی نترسه. يه رفيق، هيچ وقت راز رفيقش رو به کسی نميگه! پس اگه همسرت يه وقت خدای نکرده اشتباهی هم مرتکب شد، کسی نبايد خبردار بشه. حتی خانوادهات!!!
@Moshavere_Khanevade
#سوال_شماره4⃣4⃣
سلام یک ساله که طلاق گرفتم وبچه هام پیش پدرشون هست.موقع طلاق هیچ پولی بابت مهریه واجرت المثل به من نداد وقرار شد ماهی 150 هزار تومن بابت مهریه بدهد ویه چک به من داد به مبلغ 2ملیون تومان بعد از گذشت یک سال از دادن چک هیچ پولی تو حسابش نبود ومن چک اش را برگشت زدم .الان به من میگه چک را به من بده وهیچ پولی بابت آن نمیخاد به من بدهد ومن را تهدید میکنه ومیگه نمیزارم رنگ بچه هات رو ببینی وچند ماهه که مهریه ام رو نریخته به حسابم وهیچ درآمدی هم ندارم که بتونم اموراتم را بگذرونم.حدود دو هفته است که بچه هام رو ندیدم ورای ملاقات بچه ها رو هم ندارم.اطرافیان می گویند چند وقت صبر کن اگر بچه ها نیامدند اون موقع برو قانونی اقدام کن . واسترس این را دارم که کاری کنه که خود بچه ها نخاهند بیان من رو ببینند.افسردگی بر من غلبه کرده وحالم خیلی بده .من الان باید چه کار کنم آیا باید از حقم بگذرم تا بتونم بچه هام را ببینم.وآیا دوریشون رو تحمل کنم وحقم را ازش بگیرم
به غیر از این چک یک عدد چک دیگر هم ازش دارم مال 2سال پیش هست به قیمت 4 ملیون اگر این چک 2ملیونی رو بهش بدهم بعدا خاهد گفت اون چک 4ملیونی را هم بده وگرنه نمیذارم بچه ها را ببینی وهم میگه ماهی 150 هزار تومن مهریه ات رو نمیدهم .لطفا من را راهنمایی کنید خیلی از لحاظ روحی حالم گرفته .پیشاپیش از شما قدر دانی میکنم