#سوال_شماره5⃣8⃣
با سلام.خانمی هستم بیست ساله،در سن هفده سالگی با رضایت خودم ازدواج کردم .مادرم اصرار به درس خواندنم داشت حتی هزینه ی زیادی برای شرکت کردن من در کنکور کردن اما با اومدن خواستگار من به همه چیز پشت پا زدم، آخه اون اولین پسری بود که با هشت هم کلام شدم و این باعث شد از شب اول خواستگاری عاشقش بشم.بعد از عقد رفتارش کمی عوض شد.با خانواده من رفتار بدی می کرد .دعوت اقوام من رو رد میکرد ولی من رو خونه تمام فامیلش میبرد.اولین بی حرمتی رو به مادرم در دوران عقد انجام داد اما من از خانواده ام خواهش کردم ببخشند.هر چه پدرم اصرار کرد که با این پسر زیر یه سقف نور گوش ندادم .چهل روزبعد از عروس فهمیدم با خانمی رابطه داره سر این موضوع من کتک سختی ازش خوردم ،جوری که چند ساعت بیهوش تو خونه افتادم .بعد از آن روز در رو قفل میکرد وگو شی رو هم ازم گرفت تا به خانواده اطلاع ندم بعد از یک ماه زمانی که مادرم خونه ما بود همه چیز رو فهمید .بهم التماس کرد که برا بدیم خونه تا بابات باهاش صحبت کنه .اما من قبول نکردم و گفتم همه رو قربون شوهرم میکنم .خود احمقم خانوادم رو طرد کردم چون شوهرم قول داده بود درست بشه.دیگه اصلا اجازه نداشتم پدر و مادرم رو ببینم.شش ماه بعد از عروسی با اصرار شوهرم :که بچه زندگیمان رو درست میکنه باردار شدم.اما اون اصلا عوض نشد حتی کتک زدنها و محدود کردنش بیشتر شد .با وجود هتک حرمت نسبت به پدر ومادرم آنها دوباره پا روی دل گذاشتن وسیسمونی برام گرفتند اما شوهرم باز هم بی حرمتی کرد .زمان زایمان هم اجازه نداد خانوادم بیان بیمارستان.خلاصه تا حالا برای حفظ این زندگی همه رو تحمل کردم ولی شک وبی اعتمادی داره دیوانم میکنه. بهم بی توجهی میکنه .تنها ی تنهام .شوهرم به پسرم خیلی علاقه نشون میده و منو تهدید میکنه که همینی که هست میخوای بیا برو ولی آرزو دیدن بچه رو به دلت میزاره .حالا من چکار کنم میدونم خیلی خریت کردم اما هنوزم دوستش دارم
🍃👧🏻🌸
👦🏻
🌸
#روانشناسی_کودک
بي ادب
بد
احمق
كودن
تنبل
بي مسئوليت و ...
مراقب باشیم در زمان عصبانیت از چه کلماتی استفاده می کنیم !!!!!!
عبارت هایی که برای تنبیه فرزندتان به کار می برید جزء شخصیت او خواهند شد .
@Moshavere_Khanevade
🍃👨🏻🌸
👩🏻❤️
🌸
#سوال_شماره6⃣8⃣
سلام خسته نباشید من متاهل و دارای ۲ فرزند هستم همسر بسیار متعهد و دلسوز و مهربانی دارم اما یک مشکل بزرگ دارم و اون رابطه بسیار بد پدر و مادرم با همدبگه جلوی همسرو فرزندانم هست مادری دارم که بسیار وسواس و ایرادگیره بنده خدا پدرم هر کاری میکنه ایراد میگیره دائم زندگیه دیگران رو با خودش و پدرم مقایسه میکنه هروقت ما بچه ها میریم خونشون باید شاهد بی ادبی های مادرم نسبت به پدرم باشیم این قضیه از اول زندگیشون بوده و هست مادرم میخواد حرف خودش باشه همه ازش حساب ببرن و هیچکس رو حرفش حرف نزنه من تهران هستم و اونا شهرستان به نطر خودم کمتر برم خونشون بهتره ولی باز دلم راصی نمیشه مادرم تنهاست و به قول پدرم دست خودش نیست یا میگه تو دلش چیزی نیست به نطرتون باهاش چه وری رفتار کنیم؟