بهار و باغ و گل و گلشن امام رضایی
چراغ چشم و دل روشن امام رضایی
#کاظمین
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
چهارده قرن است که اشک بر حسین 'ع' ؛
قدرت عفو خطا دارد هنوز !
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
↝
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•~♥️
چشمخودرابازکردمابتداگفتمحسین
بازباناشکهایبیصداگفتمحسین...
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
عاقِبَتبِخِیرمَنَمکِه
دِلدارَمتوییحُسین..(:❤️
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
امام محمد باقر علیه السلام:
«أيُّمَا مُؤْمِنٍ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ، بَوَّأَهُ اَللَّهُ غُرَفاً فِي اَلْجَنَّةِ، يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً.»
🚩«هر مؤمنى كه چشمش براى كشته شدن حسين بن على عليه السّلام اشک بريزد تا بر گونهاش روان گردد، خداوند او را در بهشت در غرفهها جاى دهد كه روزگارها در آن بماند.»
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و ششم
احمداقا در ادامهی خاطرات می نویسد:
روز چهارشنبه میخواستم وضو بگیرم برای نماز که یک لحظه چشمم به حضرت(عج)افتاد....
تاریخ۱۳۶۴/۱۱/۱۶
پادگان دوکوهه
«خوشبحالت احمد آقا...»
در جایی دیگر از این دفتر آورده:
در روز جمعه در حسینیهی حاج همت پادگان دو کوهه در مجلس آقا امام زمان(عج) گریه زیادی کردم.
بعد از توسلات وقتی به خود آمدم دیدم که از همهی اشکی که ریختم یک قطرهاش به زمین نریخته!
گویا ملائک همه را باخود برده بودند.
ادامه دارد ...
شهید#احمدعلی_نیری🌹
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هشتاد و ششم احمداقا در ادامهی خاطرات می
❤️کتاب#عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و هفتم ( خبر شهادت )
راوی : مادر شهید
سه ماه بود که احمدبه جبهه رفته بود.به جز یکی دو نامه، دیگر از او خبر نداشتیم.نگران احمدبودم، به بچهها گفتم: خبری از احمد ندارید؟ من خیلی نگرانم.
یک روز دیدم رادیو عملیات پخش می کند.نگرانی من بیشتر شد.ضربان قلب من شدیدتر شده بود.
مردم از خبر شروع عملیات خوشحال بودند، اما واقعا هیچکس نمی تواند حال و هوای مادری که از فرزندش بی خبر است را درک کند.
همه می دانستند احمدبهترین و کمآزارترین فرزند من بود.خیلی او را دوست داشتم.
حالا این بی خبری خیلی من را نگران کرده بود، مرتب دعا میخواندم و به یاد احمدبودم.
تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم کبوتری سفید روی شانهی من نشست، بعد کبوتر دیگری در کنار او قرار گرفت و هردو به سوی آسمان پر کشیدند
حیرت زده از خواب پریدم، نکند که این دومین پرنده، نشان از دومین شهید خانواده ماست؟!اما نه، ان شاالله احمد سالم برمی گردد.
ادامه دارد ...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری❤️
May 11
🕊شبتون حسینی✨
اَللَّهُمَّ اغـْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ
الَّتی تُحْرِمُنِی الْحُسَیـْنْ ...
خُدایا گُناهانی را که مَرا اَز
حُسین(علیه السلام) مَحروم میکنَد.
ببخش!
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#مولایمنمهدیجان💚
تـا کـی بـرای دیـدن رویــت دعـا کنـم؟🌸
تـاکـی دودست خویش بسوی خداکنـم؟
در پیشـگاه قـدس تـو از خـاک کمتـرم
بگـذار خـاک پـای تـو را توتیــا کنـم✨️
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#سـلامبرساکنكربلاء🌱
ایها العشق،
✨ سلام از
✨ طرفِ نوكرِ تو
برگ سبزیست که
✨ هر روز رسد مَحضرِ تو
#صبحتونکربلایی
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« درخیال من نمیگنجد
دلم را بشکنی...!
هرکسی امد شکست؛
اما تو...
هرکسی نیستی » ✋
-حسینجانم💚
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
« درخیال من نمیگنجد دلم را بشکنی...! هرکسی امد شکست؛ اما تو... هرکسی نیستی » ✋ -حسینجانم💚 🕌@delta
گِدای عِشقِ تُو اَز هَر کَسی کِه پا بُخُورَد
تُو را کِه داشتِه باشَد، غَم چِه را بُخُورَد🥹
#حسین_جانم
↝′
ماتشنهعشقیموشنیدیمکهگفتهاند؛
رفععطشعشق!
فقطنامحسیناست❤️:)
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
﷽الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﷽
✍امام حسین(عَلیه السّلام)
یا سیّدی محتاجِ دعایت هستم
تشنه لَبِ چشمه ی عطایت هستم
روز و شبِ من خورده گره با گریه
دلتنگِ سفر به کربلایت هستم
﷽الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ﷽
✍امام حسین(عَلیه السّلام)
تا لحظه ای که ز تن برآید جانم
با هر طپشی حسین حسین می خوانم
از روز ازل گفتم به عشقش آری
تا روز ابد پای غمش می مانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برمحمدو آل محمدصلوات 🌷
نماهنگ دلشوره.mp3
3.71M
کشته منو دلشوره
راه من ازت دوره ..❤️🩹
#اباعـبدالله
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
کشته منو دلشوره راه من ازت دوره ..❤️🩹 #اباعـبدالله 🕌@deltangekarbalaa_3 #ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــرب
.
آقایاباعبــداللّٰــہ ؛
عشقتنعمتِخداستبرایقلبم ..🩵🫀..′':))
رویای شب و روز من آقا حرم است
چشمان من آبستن دریای غم است
این اشک و توسل مرا هم بپذیر
هرچند بضاعت گدای تو کم است
لبیک یاحسین»
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
یِکدَماَزیادِتُوفَارِغنَشَوَدخَاطِرِدِل💔
جَایخُوندَررَگمَا،عِشقتُوجریاندارَد:)✨️
#امام_حسین
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
❤️کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و هشتم
دوبارهخوابیدم.اینبار چیز عجیبتری دیدم.
این بار مطمئن شدم که دیگر پسرم را نخواهم دید.
در عالم رویا مشاهده کردم که ملائکهی خدا به زمین آمده بودند!
هودج یا اتاقکی زیبا که در روزگار قدیم توسط پادشاهان از آن استفاده می شد در میان دستان ملائکه است.
آنها نزدیک ما آمدند و پسرم احمدعلی را در آن سوار کردند، بعد هم همهی ملائک به همراه احمد به آسمانها رفتند.
روز بعد چند نفر از همسایهها به خانهی ما آمدند و سراغ حسین آقا را می گرفتند!
گویا شنیده بودند که شهید محلاتی شهید شده و فکر می کردند حسین آقا همراه ایشان بوده.
من گفتم حسین آقا در خانه است.من ناراحت احمدعلی هستم.
آن روز مادر شهید جمال محمدشاهی را دیدم، این مادر گرامی را از سالها قبل در همین محل می شناختم.ایشان سراغ احمدعلی را گرفت، گفتم: بی خبرم.نمی دانم کجاست.
سیده خانم، مادر شهید جمال، هم رویای عجیبی دیده بود که بعدها برایم تعریف کرد.
ایشان گفت:« درعالم خواب، به نماز جمعهی تهران رفته بودیم، آن قدر جمعیت آمده بود که سابقه نداشت.
بعداعلام کردند که امام زمان(عج)تشریف آوردند و میخواهند به پیکر یکی از شهدا نماز بخوانند!
من با سختی جلو رفتم.وقتی خواستند نام شهید را بگویند خوب دقت کردم.از بلندگو اعلام کردند: شهید احمدعلی نیری».
ادامه دارد ...
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#احمدعلی_نیری✨
دلتنگ کربلا 🕊
❤️کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری 📌قسمت هشتاد و هشتم دوبارهخوابیدم.اینبار چیز
💢💢کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
📌قسمت هشتاد و نهم
خلاصه همان روز بود که دیدم رفت و آمد در اطراف خانهی ما زیاد شده.
پسرم مرتب می آمد و می رفت.
ظهر بود که از اخبار شنیدیم هواپیمای حامل شهید محلاتی مورد هدف قرار گرفته و ایشان به شهادت رسیدهاند.
و بعد هم آمدند منزل ما و خبر شهادت احمدعلی را اعلام کردند.
مراسم تشییع و تدفین و ختم احمد با حضور حضرت آیت الله حق شناس و عبارتی که ایشان در وصف پسرم فرمودند خیلی عجیب شده بود.
بعد از اینکه حضرت آقای حق شناس این حرفها را زدند، دوستان احمد هم آمدند و کراماتی که از او دیده بودند نقل کردند.
عجیب اینکه پسر من در خانه که بود یک زندگی بسیار عادی داشت.اما هیچ گاه از او مکروه ندیدم، چه رسد به گناه!
احمد رفت، اما می دانستم که او اهل این دنیا نبود.
او در این جهان ماندنی نبود.او هرلحظه آمادهی رفتن بود.
خدا هم او را در جوانی به نزد خود برد.
بعد از احمد تمام آنچه از او مانده بود را جمع کردیم، چندین جلد کتاب بود که همه را به حوزهی قم تحویل دادیم.
یکی از علما می گفت: این کتابها برای چه کسی بوده؟این ها حتی برای طلبه ها سنگین است!
ادامه دارد....
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری
May 11