دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده فرزند محمود است که در تاریخ بیست و یکم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شهر کرمان چشم به جهان گشود و شادی بخش محفل خانواده خود شد.
خداوند متعال پس از سه فرزند دختر و بعد از ده سال با توسل به امام رضا (ع) شهید غلامرضا لنگری زاده را به پدر و مادرش عنایت کرد.
وی در نوجوانی پدرش را از دست داد، چون تنها پسر بزرگ خانواده بود و نسبت به مشکلات زندگی خانواده احساس مسئولیت می کرد علی رغم اینکه در زمینه ورزش هم خیلی موفق بود در آن شرایط ورزش را رها کرد و در یک تعویض روغنی در کرمان مشغول شد.
در سن ۲۱ سالگی تصمیم به ازدواج گرفت که متدین، محجبه و از سادات بودن ملاک های او برای انتخاب همسر آینده اش بود.
در سال ۱۳۸۶ با همسرش ازدواج کرد که ثمره زندگی مشترک یک فرزند دختر به نام مونس 6 ساله و یک فرزند پسر 6 ماهه است.
در شهریور ماه سال ۱۳۹۶ پس از گذراندن آموزش های لازم به سوریه اعزام شد و تا لحظه شهادت به ایران برنگشت.
زمانی که فرزند دوم ایشان به دنیا آمد وی در سوریه در حال انجام وظیفه بود.
به دلیل شرایط کاری و احساس مسئولیتی که می کرد، پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود.
سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانواده از سوریه، همان طور که خودش گفته بود که "شما به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم"، در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
پیکر پاک و مطهر شهید غلامرضا لنگری زاده پس از انتقال به ایران، بر دوش امت شهیدپرور و بسیجیان ولایت مدار کرمان تشیع شد و پس از آن در گلزار شهدای شهر کریمان آرام گرفت.
شهید غلامرضا لنگری زاده در هنگام شهادت 31 سال سن داشت و تربت پاکش در کنار شهید عبدالرضا حسن زاده و شهید فرخ یزدان پناه در گلزار شهدای کرمان زیارتگاهی برای همگان است.
#شهیدغلامرضالنگری زاده🌷
#شادی روحشان صلوات
#روز_مادر
#امام_زمان_عج
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌 @karbalaye_3
#دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
نام:سیداحسان
نام خانوادگی:حاجی حتم لو
نام پدر:سیدمحمد
تاریخ تولد:۶۳/۱/۱
محل تولد:گرگان
تاریخ شهادت:۹۳/۱۱/۱۳
محل شهادت:حلب سوریه
نام فرزند:محمدطه
#زندگینامه
در روز چهارشنبه اول فروردین 1363، هجری شمسی، مصادف با هفدهم جمادی الثانی سال 1404 درخانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پدرش از سادات حسینی تربیت حیدریه و مادرش اهل گرگان است.
سید احسان، از همان سن و سال کم به مسائل مذهبی گرایش نشان می داد.از همان دوران کودکی وارد بسیج پایگاه شهید بهشتی در مسجد نزدیک خانه شان شد.در همین مسجد رفتن ها دوست های خوبی هم پیدا کرد.
نمازش را هنوز به سن تکلیف نرسیده می خواند و روزه اش را هنوز واجب نشده بود می گرفت. بعد از آن هم، بزرگتر که شد به هیئت فاطمیون رفت و با بچه های خوب آنجا دوست گرمابه و گلستان شد.
پاسدار شهید «احسان حاجی حتم لو»؛بزرگترین آرزویش شهادت بود،سید احسان عضو گروه تخریب تیپ 45 جوادالائمه بارها به مناطق مرزی کشور و مبارزه با گروهای انحرافی پژاک واشرار و نیز مناطق برون مرزی از جمله سوریه و لبنان انجام وظیفه نموده بود. وی سرانجام در عصر روز دوشنبه 13 بهمن 1393، مصادف با دهه فجر انقلاب اسلامی همراه با دیگر همرزمانش با شعار (کُلُنا عَباسُکَ یا زینب) در حومه شهر حلب سوریه به آرزوی دیرینه اش رسید و جامه فاخر شهادت را برتن کرد.
#دهه_فجر
#لبیک_یا_خامنه_ای
🕌@deltangekarbalaa_3
نام:مسلم
نام خانوادگی: نوروزی
نآم پدر:حسینقلی
تاریخ تولد:: ۱۳۴۱
تاریخ شهادت:۵۷/۱۱/۱۹
محل شهادت: یکی از خیابانهای شهرگرگان
#زندگینامه
شهیدمسلم نوروزی لامنگ سال 1341 در روستای لامنگ، از توابع شهرستان گرگان چشم به جهان گشود. پدرش حسینقلی و مادرش معصومه نام داشت.
دوران طفولیت را با طراوات خواست کودکانه سپری کرد و هنوز چند سال بیشتر از زندگی را تجربه نکرده بود که دست قضا سایه پدر را از سر او گرفت و دست های مهربان پدر به سردس گرایید و کاروان مرگ سایه مهربان او را از سر مسلم کوتاه کرد با شروع سن علم آموزی راهیه مدرسه شد و در کنار رشد معنوی نیز خود را به لحاظ علمی غنی ساخت دوران دبستان را در روستای محل زندگیش به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به مدرسه ی فردوسی گرگان رفت و با پشتکار و همتی که داشت مدارج عالیه و علمی را طی کرد ایشان در کنار دروس خود علاقه ی زیادی نیز به مطالعه ی کتاب های دینی و آزاد داشت.
و از دیگر اوقات فراغتش در کارگری و کشاورزی و دامداری استفاده می کرد
🕌@deltangekarbalaa_3
نام:سیدحمزه
نام خانوادگی: طباطبایی
نام پدر : سید علی اصغر
تاریخ تولد:۴۲/۴/۵
محل تولد:مهریز_مزیورآباد
تاریخ شهادت:۶۷/۳/۲۳
محل شهادت:شلمچه
#زندگینامه
این کودك دوست داشتنی با نوش جان کردن شیرمادر روز به روز بزرگتر گردیده ،و از مراحل
طفولیت به کودکی رسیده، اوکودکی بسیار مهربان وفعال بود . در سن 6 سالگی در یکی از
مکتب خانه هاي شهر مهریز مشغول فراگیري قرآن
میگردد
سپس در سن 7 سالگی راهی دبستان شده پس از
گذراندن دوران ابتدایی در سال 1354 راهی مدرسه
راهنمایی گردید . پس از موفقیت در سال 1357 به هنرستان
راه یافته و در رشته برق مشغول به تحصیل می شود .
این
شهید عزیز در حالی که 19سال سن داشت در سال 1361
موفق به اخذ مدرك دیپلم فنی برق گردید و در خرداد ماه
سال 1361 در کنکور سراسري شرکت نموده ولی موفق به
ورود به دانشگاه نشد لذا نامبرده در تاریخ 1361/10/13جهت گذراندن دوران سربازي به سپاه
پاسداران مراجعه نموده و مشغول خدمت سربازي می گردد .سیدحمزه تا تاریخ 1363/10/13 دوران
سربازي را به پایان می رساند و پس از گذراندن دوره سربازي به عنوان کمک کار پدرش در
کارهاي کشاورزي مشغول به فعالیت می شود . در عین
حال فعالیت بسیجی نیز در پایگاه دارد ،
این شهید در
دوران هنرستان که گرما گرم انقلاب بوده در فعالیت هاي
انقلابی نیز شرکت می کرده و درراهپیمایی ها و پیروزي
انقلاب نقش داشته است. در تاریخ 1364/10/25 به
استخدام مخابرات استان یزد درآمده و بعد از حدود یک
ماه بعنوان تکنیسین نگهداري نیرو در مخابرات شهرستان
مهریز مشغول بکارمی شود .
🕌@deltangekarbalaa_3
نام: اسماعیل
نام خانوادگی:حیدری
نام پدر: علی نقی
تاریخ تولد:۴۷/۱۲/۲
محل تولد:آمل
تاریخ شهادت:۹۲/۵/۲۸
محل شهادت:حلب سوریه
#زندگینامه شهید:
سردار شهید حاج «اسماعیل حیدری» در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری کرد.
در زمان انقلاب پدرم یک نوجوان 12 ساله بود که بیشتر فعالیتش رفتن به مسجد و شرکت در تظاهرات بود.
با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهههای جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد.
با توجه به اینکه در زمان جنگ از ادامه تحصیل بازمانده بود بعد از اتمام جنگ و با تلاش فراوان دوره دبیرستان را به پایان رساند و در کنکور سال 1373 در رشته علوم اجتماعی دانشگاه گیلان قبول شد. مدرک کارشناسی خود را در سال 1377 از دانشگاه گیلان و در ادامه مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال 1384 و در رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) دریافت کرد
🕌@deltangekarbalaa_3
نام: عبدالحسین
نام خانوادگی: برونسی
نام پدر: حسین علی
تاریخ تولد: ۱۳۲۱/۶/۳
محل تولد: تربت حیدریه_روستای گلبوی کدکن
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
محل شهادت‹هورالعظیم
عملیات: بدر
#زندگینامه
شهید عبدالحسین برونسی در سوم شهریورماه ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن از توابع شهرستان تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش حسینعلی و مادرش فضه نام داشت. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند.
وی پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه ناک بودن کار و کم فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، به طوری که دندانهایش را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد
در سال ۱۳۴۷ با معصومه سبکخیز ازدواج و صاحب پنج پسر و سه دختر شد. فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) بود.
ایشان در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد و فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه را برعهده داشت.
بیست و سوم اسفندماه ۱۳۶۳، در هورالعظیم به شهادت رسید. پیکرش در منطقه بر جای ماند. بعد از ۲۵ سال پیکرش شناسایی و در بهشترضا مشهد به خاک سپرده شد.
🕌@deltangekarbalaa_3
دلتنگ کربلا 🕊
🌷نام و نام خانوادگی: احمد پلارک 🕊نام پدر : عباس 🌷محل تولد : تبریز 🕊تاریخ ولادت: ۱۳۳۴ 🌷تاریخ شهادت :
#زندگینامه شهید بزرگوار سید احمد پلارک
🕊شهید پلارک فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66عملیات کربلای 8در شلمچه به شهادت رسید.
در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا(ع) ) مأمن همیشگیاش بود.
✨دوست شهید:
اگر چه او را از بچگی نمیشناختم اما از سال 63رفاقتمان شدیدتر شد.
وی دائماً به منطقه میرفت و من از سال 65به او ملحق شدم و از نزدیک همراهیش نمودم. او فرمانده آ ر پی چی زنان گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود.
احمد مثل خیلی از شهدای دیگه بود. به مادرش احترام میگذاشت، به نماز اول وقت اعتقاد داشت، نماز شبش ترک نمیشد.
همیشه غسل جمعه میکرد. سورهی واقعه رو می خوند و... اما این که چرا مزارش خوشبو شده و دو سه بار هم که سنگش رو عوض کردن باز هم خیلی از نیمه شبها خصوصاً تابستونها فضا رو معطر میکند به نظر من یه دلیلی داره...
سید احمد یه مادر داره خدا حفظش کند. خیلی مؤمنه واهل دله. معروف بود که تو قنوت نماز از لباش آبی میریخت که معطر بود.
بعضی از زنها میگفتند ما با چشم خودمون این مسئله رو دیدیم. امّا یه عده اونقدر با طعنه و کنایهها شون پیرزن رو اذیت کردن که بندهی خدا گوشهنشین شده ...
فکر میکنم خدا خواست با خوشبو کردن مزار احمد قدرتش رو به اونها نشون بده ... تازه خیلیها هم از احمد حاجت میگیرن.
شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت .
تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .
بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید .
وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .
هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اونطرف سنگ خیس میشه و گلاب ازش بیرون میاد.
می گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائکه " بوده است ." غسیل الملائکه " به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد.
فردا صبح ، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می کرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند .
او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند.
پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
کسایی که زیاد بهشت زهرا میرن، بهش میگن شهید عطری.
خیلیها سر مزارشهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنن و از خدای او حاجت و شفاعت میخوان
✨شهید پلارک از زبان مادرش در 13 سالگی تا به هنگام شهادت (23 سالگی)
🕌@deltangekarbalaa_3
#زندگینامه:
محسن وزوایی، در پنجم مرداد ماه سال 1339 در محله نظام آباد تهران، در دامان خانواده ای اصیل و مذهبی دیده به جهان گشود.، او دبستان و متوسطه را با نمرات عالی سپری کرد. دوره دبیرستان را در مدرسه دکتر هشترودی تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم، با کسب رتبه اول شیمی دانشگاه صنعتی شریف، مشغول به تحصیل شد.محسن وزوایی، در سال های نوجوانی با راهنمایی های مؤثر پدر فرزانهاش، مرحوم حاج حسین وزوایی که از هم رزمان مرحوم آیت اللّه کاشانی بود، قدم به وادی مبارزات ضد استبدادی گذاشت.محسن وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی برضد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانش آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی رحمه الله عهده دار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد فرمودند و به این ترتیب، شهید وزوایی از جمله «علمداران گمنام انقلاب دوم» گردید.
او پس از 13 آبان 1358، به علت معلومات فراوان عقیدتی و سیاسی، بهره هوشی وافر و نیز تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، مسئولیت سخنگویی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام رحمه الله را در کنفرانس های پیاپی و مصاحبه با گزارشگران رسانه های خارجی برعهده گرفت. هر از چند گاهی سیمای پرصلابت و مصمم او، در تمامی رسانه های ارتباط جمعی غرب، به عنوان سخنگوی جوانان طرفدار امام خمینی رحمه الله منعکس می شد.شهید محسن وزوایی در سال 1358 هم زمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه به پاسداران پیوست و در دوره ای فشرده، آموزش های چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرده، سپس سرپرستی واحد اطلاعات ـ عملیات را به عهده گرفت.
شهید محسن وزوایی، از کسانی بود که نماز و عبادتش رنگی عاشقانه داشت. او هم چون عابدان راستین با خدای خویش راز و نیاز می کرد.او در اردوگاه جبهه های ایران، شیوه زندگی در محضر یار را فرا گرفت و راه و رسم حضور در محضر خدا را آموخت و خود را لایق عروج کرد. محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات های متعدد و به ویژه بیت المقدس، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال 1361، در 22 سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.
🕌@deltangekarbalaa_3
#زندگينامه شهيد
سردار شهيد اسلام محمد تقي رضوي در سال 1334 در مشهد مقدس بدنيا آمدند. شهيد براي درس و تحصيل وارد انستيتو مشهد شد . محمد تقي پس از فارغ التحصيل شدن از انستيتوي مشهد ، به سربازي اعزام ميگردد. سربازي وي ، با اوجگيري انقلاب مصادف ميشود كه او به روشنگري ديگر سربازان در پادگان ميپردازد .به دنبال فر مان حضرت امام خميني (ره) مبني بر ترك پادگانها توسط سربازان ، او نيز پادگان را ترك كرد . مادرش ميگويد:" تير بارانت ميكنند . " ، با خونسردي همه مسايل را براي مادر توضيح داده و او را آرام می نماید . پس مادر به او می گوید :" پس چند روز بيرون نرو تا شناخته نشوي" ، با لبخند جواب می دهد : " مادر ! من فرار كردهام كه فعاليت كنم و اعلاميههاي امام را پخش كنم . فرار كردهام كه دركنار مردم باشم . نه اينكه در خانه بمانم . "
وي فعالانه وارد مبارزه عليه رژيم ميشود و لحظهاي از فعاليت باز نمي ايستد . هنگام ورود حضرت امام (ره) به كشور ، مشتاقانه رهسپار تهران شده و خود را براي استقبال از معظم له آماده ميكند . عشق و علاقهاش به حضرت امام (ره) به حدي بود كه همواره با ديدن عكس ايشان به وجد ميآمد و نيرو ميگرفت . به دنبال پيام حضرت امام (ره) به عضويت جهاد سازندگي درميآيد .
🕌@deltangekarbalaa_3
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه سردار شهید کمال قشمی🌷
کمال قشمی سال ۱۳۴۲ ه.ش در شهر زنجان ودر خانواده ای مذهبی متولد شد. از دوران کودکی نور ایمان و شهادت بر چهره پرفروغش نمایان بود. با وجود کمی سن علاقه شدید به شرکت در مجالس دینی و مذهبی داشت . پس از به اتمام رساندن دوره ابتدایی، وارد دوره راهنمایی شدوبه تحصیل در مدرسه راهنمایی انوری پرداخت . همراه با اوج گیری انقلاب اسلامی در میان توده های میلیونی مردم ایران ،او نیز حضورفعالانه خود را دوشادوش ملت مسلمان نشان داد و در میان دریای خروشان و متلاطم ملت ایران فریاد مرگ بر شاه را سرداد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و فعالیت شبانه روزی خود را شروع کرد . با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اولین بار در فروردین ماه سال ۱۳۶۰ به جبهه های نبرد حق و باطل رفت .
همیشه خود را مطیع و پیرو ولایت فقیه می دانست و به دوستان خود این امر را سفارش می کرد و آن را مایه هدایت و سعادت می دانست . خود نیز با حضور مستمر در جبهه ها به فرمان امام آن را به اثبات رسانید . در سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان درآمد و به فعالیتهای انقلابی خود توسعه داد . اودر طول حضور خود در جبهه ها در عملیات متعددی از جمله عملیات بیت المقدس ، والفجر مقدماتی ، محرم ، رمضان ، والفجر ۴ ، خیبر ، بدر و کربلای ۵ شرکت کرد و چندین بار مجروح شد. او وظیفه الهی سنگینی را که بر دوش خود حس می کرد در راه رضای خدا و پیروی از ولایت فقیه به انجام رساند.
سوم تیر ماه ۱۳۶۷ بیست و چهار روز قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ وبسته شدن در شهادت بر روی مشتاقان ؛اودر جبهه ماووت شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود خود شتافت .
🕌@deltangekarbalaa_3
دلتنگ کربلا 🕊
نام :حشمت الله
نام خانوادگی:سهرابی
نام پدر: برومند
محل تولد: دره شهر ایلام
تاریخ تولد: ۴۸
تاریخ شهادت: ۹۲/۴/۲
محل شهادت: حلب، سوریه
محل دفن: دره شهر ایلام
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان : ۲
✯ #زندگینامه
حشمت سهرابی فرزند برومند به سال ۴۸ شمسی، در روستای «ارمو» (توابع شهرستان «دره شهر» در استان «ایلام») متولد شد. وی پس از آغاز نبرد علیه «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی» در «سوریه»، جهت دفاع از حرم «بانوی مقاومت» حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) راهی این کشور شد و سرانجام به تاریخ دوم تیرماه ۹۲ شمسی، در منطقه «حماء» بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک «حشمت سهرابی» در زادگاهش درجوار امامزاده سید سیف الدین محمد(ع) شهرستان دره شهر ایلام تشییع و تا ظهور مولایش به امانت سپرده شد.
از این مدافع حرمِ شهید، دو پسر به نام های حسین ۱۱ ساله و محمد ۷ ساله به یادگار مانده است.
مزار یادبود شهید حشمت الله سهرابی در قطعه ۲۹ بهشت زهرای تهران، در جوار مزار شهید احمد کاظمی احداث شد تا محلی باشد برای مراجعه دوستان و اقوامی که امکان حضور بر سر مزار اصلی این شهید بزرگوار برایشان فراهم نیست.
🕌@deltangekarbalaa_3
نام: حامد
نام خانوادگی: کوچک زاده
نام پدر: محمدهادی
تاریخ تولد: 1361/6/28
محل تولد: رشت
تاریخ شهادت: 1394/11/12
محل شهادت: نبل الزهرا سوریه
#زندگینامه شهید
شهید مهدی (حامد) کوچک زاده متولد ۲۸ شهریور ۱۳۶۱ در شهرستان رشت است تحصیلاتش کارشناسی ارشد علوم سیاسی بود.
از شهید کوچک زاده 2 فرزند به یادگار مانده است
روز دوشنبه ۱۲ بهمنماه سال ۹۴ در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و جریان آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا در استان حلب سوریه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت رسید.
🏴@deltangekarbalaa_3
✨#زندگینامه عارف واصل حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه ✨
#قسمت_اول
🍀شیخ عارف، کامل مکمّل، واصل به مقام منیع قرب فریضه، حضرت راقی به قله های معارف الهی، و نائل به قلّه بلند و رفیع اجتهاد در علوم عقلیه و نقلیه، صاحب علم و عمل، و طود عظیم تحقیق و تفکیر، حِبر فاخر و بحر زاخر و عَلَم علم، عارف مکاشف ربانّی، فقیه صمدانی عالم به ریاضیات عالیه از هیئت و حساب و هندسه، عالم به علوم غریبه و متحقق به حقائق الهیه و اسرار سبحانیه، مفسِّر تفسیر انفسی قرآن فرقان، استاد اکبر، معلم اخلاق، مراقب ادب مع الله و مکمل نفوس شیّقه الی الکمال، آیه الله العظمی حضرت علامه ذوالفنون جناب حسن بن عبدالله طبری آملی (حفظه الله تعالی) که به «حسن زاده» شهرت دارند، در اواخر سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی، بزرگوار و اهل یقین، تربیت و از پستان پاک مادری عفیفه صدیقه طاهره و پاک از ارجاس حین الولادهکه پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود، شیر نوشیدند و پرورش یافتند.
در حالی که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.
پس از آن وارد دوره ابتدایی شدند. تاریخ ورود حضرت استاد (حفظه الله تعالی) به مدرسه روحانی (حوزه علمیه) مهرماه سال ۱۳۲۳ هجری شمسی مطابق با شوال المکرم سال ۱۳۶۳ هجری قمری بود.
تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلّاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و رساله عملیه فارسی آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی (چون ایشان مرجع علی الاطلاق در آن زمان بودند) و کلیات سعدی، گلستان سعدی و جامع المقدمات و شرح الفیه سیوطی و حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف، مطوّل در معانی و بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروی و آقا عزیزالله طبرسی و آقا شیخ احمد اعتمادی و آقا عبدالله اشراقی و آقا ابوالقاسم رجائی و غیرهم که همگی از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیه الله عزیزالله طبرسی تعلیم خط می گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می کردند.
#زندگینامه
#خاطرات
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
در سال 1343 دیده به جهان گشود و در کودکی با فوت پدر و مادرش از دامن پر مهر مادر و سایه آرامش بخش پدر محروم شد و با درد یتیمی تحت سرپرستی خواهرش قرار گرفت. تحصیلات خود را پس از دوران ابتدایی در هنرستان صنعتی سید جمال الدین اسدآبادی در رشته برق ادامه داد و در فراگیری این رشته استعداد فراوانی داشت. با تعهد به مکتب رهائی بخش اسلام در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن فعالانه در صحنه حضور داشت و همراه سایر دانش آموزان در اکثر تظاهرات شرکت می جست.
پس از پیروزی انقلاب فعالانه در انجمن اسلامی هنرستان به خدمت مشغول شد و با لبیک به فرمان امامش به بسیج مسجد «طلاچیان» پیوست و در رشد و گسترش آن نقشی مؤثر ایفا نمود. با شور و شوق، آموزش های نظامی را فرا گرفت و با شروع جنگ تحمیلی تقریباً به طور شبانه روزی در بسیج به فعالیت و حراست از انقلاب پرداخت. با علاقه و استعداد فراوانی که داشت در مدت کوتاهی توانست چند قطعه بمب و نارنجک الکترونیکی و دستی بسازد و در اختیار مسئولین بسیج قرار دهد تا در جبهه های جنگ مورد استفاده قرار گیرد.
جوانی ایثارگر و با شهامت بود و بعضی روزها در محل مأموریتش تا 15 ساعت مدام به پاسداری می پرداخت و در راه حراست از اسلام از جان مایه می گذاشت. از دشمنان انقلاب بیزار بود و بارها توسط ایادی آمریکا مورد ضربه و جراحت قرار گرفت که مدتی را نیز به همین سبب در بیمارستان بستری شد. در میان دوستانش به صفا و پاکی شهرت داشت و فداکاری اش زبانزد همگان بود.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
شهیدکمال قشمی سال ۱۳۴۲ ه.ش در شهر زنجان ودر خانواده ای مذهبی متولد شد. از دوران کودکی نور ایمان و شهادت بر چهره پرفروغش نمایان بود. با وجود کمی سن علاقه شدید به شرکت در مجالس دینی و مذهبی داشت . پس از به اتمام رساندن دوره ابتدایی، وارد دوره راهنمایی شدوبه تحصیل در مدرسه راهنمایی انوری پرداخت . همراه با اوج گیری انقلاب اسلامی در میان توده های میلیونی مردم ایران ،او نیز حضورفعالانه خود را دوشادوش ملت مسلمان نشان داد و در میان دریای خروشان و متلاطم ملت ایران فریاد مرگ بر شاه را سرداد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و فعالیت شبانه روزی خود را شروع کرد . با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اولین بار در فروردین ماه سال ۱۳۶۰ به جبهه های نبرد حق و باطل رفت .
همیشه خود را مطیع و پیرو ولایت فقیه می دانست و به دوستان خود این امر را سفارش می کرد و آن را مایه هدایت و سعادت می دانست . خود نیز با حضور مستمر در جبهه ها به فرمان امام آن را به اثبات رسانید . در سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان درآمد و به فعالیتهای انقلابی خود توسعه داد . اودر طول حضور خود در جبهه ها در عملیات متعددی از جمله عملیات بیت المقدس ، والفجر مقدماتی ، محرم ، رمضان ، والفجر ۴ ، خیبر ، بدر و کربلای ۵ شرکت کرد و چندین بار مجروح شد. او وظیفه الهی سنگینی را که بر دوش خود حس می کرد در راه رضای خدا و پیروی از ولایت فقیه به انجام رساند.
سوم تیر ماه ۱۳۶۷ بیست و چهار روز قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ وبسته شدن در شهادت بر روی مشتاقان ؛اودر جبهه ماووت شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود خود شتافت .
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
نام و نام خانوادگی: عبدالمطلب اکبری محل تولد: ۱۳۴۳ روستای شهیدآباد، شهرستان خرمبید، استان فارس.
محل شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۴، شلمچه
مزار شهید: گلزار شهیدآباد
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
نام:حسن
نام خانوادگی:تهرانی مقدم
نام پدر:محمود
تاریخ تولد:۱۳۳۸/۸/۶
محل تولد:سرچشمه تهران
تاریخ شهادت:۱۳۹۰/۸/۲۱
مکان شهادت:پادگان امیرالمومنین(ع) شهرستان ملارد
#زندگینامه
شهیدحسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸در محله سرچشمه تهران متولد شد. شهید حسن تهرانی مقدم از بنیانگذاران اصلی صنایع موشکی جمهوری اسلامی ایران و بنیانگذار توپخانه و موشکی سپاه در دوران پر افتخار هشت سال دفاع مقدس و مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران بود.
حسن تهرانی مقدم به علت شغل پدرش (محمود تهرانی مقدم)، که به پیشه خیاطی مشغول بود، به محله شکوفه و سپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مقاطع ابتدایی و دبیرستان را در همین مناطق گذراند.
او پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به اخذ مدرک کاردانی و کارشناسی در رشته مهندسی صنایع شد.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا
دلتنگ کربلا 🕊
نام:علی حسن
نام خانوادگی:بخردان
نام پدر:بازعلی
تاریخ تولد:۵۶/۵/۷
محل تولد:مورصفا_دشتروم
وضعیت تاهل : متاهل
تحصیلات : لیسانس
تعداد فرزندان : ۳
تاریخ شهادت :۹۵/۱۱/۱۴
استان حادثه : هرمزگان
محل دفن : گلزارشهدای حسین آباد دشتروم
#زندگینامه
شهید مدافع وطن علی حسن بخردان رییس پلیس مواد مخدر شهرستان بستک استان هرمزگان بود که مورخ 1395/11/14 ساعت 16:30 در محور لاور میستان حين گشت زنی به خودرويی مشکوک شده که در حين تعقيب وگريز توسط آنان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به فیض شهادت نائل می گردد.پیکر پاک این شهید بزرگوار در گلزارشهدای حسین اباد دشتروم به خاک سپرده شد.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#زندگينامه
شهیدمحمد علیم عباسی گراوند معروف به شهرام در سیزده خرداد سال هزاروسیصدوچهل وسه دراستان لرستان شهرستان کوهدشت در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. محیط دینی و سرشار از معنویت خانواده سبب شد که در همان ایام کودکی در روح او عشق به خدا و دینداری دمیده شود. تحصیلات ابتدایی تا سال ۱۳۵۵به پایان رسانید،مقطع راهنمایی را که همزمان با شکوفایی انقلاب اسلامی بود با موفقیت پشت سر گذاشت. محمدعلیم چهره ای زیبا و لبخندی مملو از مهربانی داشت. همه دوستانش از او بزرگتر بودند وکمتر با هم سن وسالان خود مراوده داشت. آن قدر قشنگ صحبت می کردکه در جمع دوستان جایگاه رفیع و ارزشمندی داشت. او به احکام و مسائل شرعی کاملا آگاه و درانجام فرایض دینی بسیار مقید بود. دوره متوسطه را که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود در دبیرستان دکترشریعتی آغاز کرد ولی تکلیف باعث شد در پانزده سالگی به جبهه برود. محمد در اولین حضورش از ناحیة کمر به شدت مجروح شد و به اجبار به خانه برگشت و دوره متوسطه را به پایان رساند. درکنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه شيراز مشغول تحصیل شد ولی بخشي از تحصيلاتش را در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران مهمان شد .بار دیگر با همان جراحتی که داشت از طریق بسیج دانشجویی راهی منطقه شد و در فتح فاو و عملیاتهای دیگری شرکت کرد. اوکه به شکارچی تانک معروف بود در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه براثر اصابت ترکش به رگ سمورال ران پايش دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.
#شهیدمحمدعلیم عباسی🌷
#شادی روح شهدا صلوات
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه شهید
ابراهیم هادی دراول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. وی فرزند چهارم از ۶ فرزند خانواده بود. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین علاقه خاصی به او داشت. وی نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که توانسته بود با شغل بقالی به بهترین نحو فرزندانش را تربیت نماید. هنگامی که ابراهیم نوجوان بود، پدرش فوت کرد و از آن جا بود که زندگی را مانند مردان بزرگ، به پیش برد.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
نام: ناصرالدین
نام خانوادگی:باغانی
نام پدر: علی اصغر
تاریخ تولد:۴۶/۶/۸
محل تولد:قم
تاریخ شهادت:۶۵/۱۲/۱۱
محل شهادت:شلمچه
#زندگینامه
ناصرالدین در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود،کودکی را در قم سپری نمود،در همین زمان روخوانی قرآن کریم را آموخت.
پدرش آیتالله باغانی از روحانیون بزرگ شهر بود که بعد از پیروزی انقلاب به دستور امامخمینی(ره) به تهران آمد. آن زمان ناصرالدین کودک، 11ساله بود. آیتالله باغانی با ساکن شدن در یکی از محله قدیمی پایتخت، امام جماعت مسجد پیغمبر(ص) شد. ناصرالدین هر روز با پدر به مسجد میرفت و بیشتر وقت خود را در آنجا میگذراند تا اینکه با استاد سیدمحسن موسوی بلده آشنا شد و نزد او تلاوت قرآن را یاد گرفت. این پسرک مهربان و دوستداشتنی صدای زیبایی داشت و قرآن را با نوایی دلنشین میخواند. شوق او برای قرائت قرآن باعث پیشرفتاش شد و در مدت زمان کوتاهی در فهرست قاریان خوشنام قرار گرفت.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#زندگینامه
ناهيد فاتحي كرجو در چهارمين روز از تير ماه سال 1344 در شهر سنندج در ميان خانواده اي مذهبي و اهل تسنن به دنيا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمري بود و مادرش سيده زينب، زني شيعه، زحمتكش و خانه دار بود كه فرزندانش را با عشق به اهل بيت (ع) بزرگ مي كرد.
ناهيد كودكي مهربان، مسئوليت پذير و شجاع بود كه در دامان عفيف مادر، با رشد جسم، روح معنوي خود را پرورش ميداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت ميبرد كه به پدرش گفته بود: «اگر از چيزي ناراحت و دلتنگ باشم وگريه كنم، چشمانم سرخ مي شود و سرم درد مي گيرد. اما وقتي با خدا راز و نياز كرده و گريه ميكنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتي جسمي احساس مي كنم، بلكه تازه سبك تر و آرام تر ميشوم».
نوجواني از جنس ايمان و شهامت
با شروع حركت هاي انقلابي مردم ايران، ناهيد هم به سيل خروشان انقلابيون پيوست و با شركت در راهپيمايي ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز كردستان قرارگرفت.
روزي با دوستانش به قصد شركت در تظاهرات عليه رژيم به خيابان هاي اصلي شهر رفت. لحظاتي از شروع اين خيزش مردمي نگذشته بود كه مأموران شاه به مردم حمله كردند. آنها ناهيد را هم شناسايي كرده بودند و قصد دستگيري او را داشتند كه با كمك مردم از چنگال آن دژخيمان فرار كرد. برادرش مي گويد؛ «آن شب ناهيد از درد نمي توانست درست روي پايش بايستد. بر اثر ضربات ناشي از باتوم، پشتش كبود رنگ شده بود».
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شروع درگيري هاي ضد انقلاب در مناطق كردستان، همكاري اش را با نيروهاي ارتش و بسيج و سپاه آغازكرد. شروع اين همكاري، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهك كومله را كه زخم خورده فعاليت هاي انقلابي اين نوجوان و ساير دوستانش بود، برانگيخت.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
شهید محمد رضا تورجی زاده در سال چهل و سه در شهر شهیدان،اصفهان به دنیا آمد . در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود . در کودکی بسیار با وقار بوده به گونه ای که در میان همگان ممتاز بود.
ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود . پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره ی راهنمایی به مدرسه ی مذهبی احمدیه ثبت نام نمود .
کلاس سوم راهنمایی شهید مقارن با قیام مردم قم شده بود که شهید با جمعی از دوستان هم کلاسی ،چند نوبت تظاهراتی در مدرسه تدارک دیده و از رفتن به کلاس خودداری کرده بودند . با اوج گرفتن انقلاب ، شهید با چند تن از دوستان فعالیت های سیاسی خود را در مسجد ذکر الله آغاز نمود و در تظاهرات ضد حکومت شرکت می نمود که چند بار مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت . شب ها را شعار نویسی و چاپ عکس حضرت امام روی دیوار ها اقدام می نمود . با پیروزی انقلاب فعالیت های خود را در مسجد ذکر الله و حزب جمهوری اسلامی و دیگر پایگاه های انقلابی پیگیری نمود . وی که از فعالان مبارزه با گروهک های ضد انقلاب و بنی صدر بود بار ها مورد ضرب و شتم طرفداران بنی صدر و اعضای این گروهک ها قرار گرفت .
ایشان به شهید مظلوم بهشتی و آیت الله خامنه ای علاقه ی فراوانی داشتند .
شهید تورجی زاده مداحی و روضه خوانی را در دبیرستان هاتف با دعای کمیل آغاز کرد
شبهای جمعه در جمع دانش آموزان زیبا ترین مناجات را با خدای خویش داشت .
در سال شصت و یک به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف ولشكر امام حسين(ع)به خدمت مشغول شد . و در عملایات های محرم والفجر ها و کربلا ها شرکت نمودند .پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می شدند و در وصیت نامه های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته ی آن ها ایشان دعای کمیل را بخوانند . این علاقه و تقاضا های رزمندگان بود که باعث شد ایشان هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگذار می شد . که این هیئت بعد ها به هیئت محبان حضرت زهرا و هیئت رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
شهید به حضرت زهرا سلام الله علیه علاقه ی وافری داشتند و در غالب مداحی هایشان از مصائب ایشان می خواندند . همچنین ایشان وصیت نمودند که بروی سنگ قبر ایشان بنویسند : یا زهرا
ایشان به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می دادند . و قران کریم را بسیار تلاوت می نمودند . همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند . صدای گریه های ایشان بعضا موجب بیدار شدن دیگران می شد . این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت .
ایشان در جبهه بار ها مجروح شدند به گونه ای که در میان دوستان به شهید زنده معروف شدند . و هر بار پیش از بهبودی کامل باز به جبهه عزیمت کردند .
سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت سال شصت و شش در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند . جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان .
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
دلتنگ کربلا 🕊
#زندگینامه
حسین بصیر در شام غریبان عاشورای حسینی سال ۱۳۲۲ در یکی از روستاهای " فریدونکنار" که اکنون یکی از شهرستانهای مازندران است دیده به جهان گشورد. او اولین فرزند محمدحسن بصیر و سکینه طیبی نژاد بود که در دوره ارباب و رعیتی به عنوان یک رعیت در زمینهای اربابی، کشاورزی میکردند.
حسین دوران ابتدایی را در مدرسه سنایی فریدونکنار سپری کرد؛ اما به دلیل مشکلات مالی بعد از دوره ششم ابتدایی ترک تحصیل نمود و به شهر بابل رفت و در آنجا نزد یکی از بستگانش به آهنگری مشغول شد. او همچنین در امور کشاورزی نیز به پدرش کمک می کرد و هیچگاه پدر رعیتش را تنها نگذاشت.
وی در شهریور ۱۳۴۱ برای انجام خدمت وظیفه به تهران اعزام شد؛ اما به دلیل فعالیتهای سیاسی و پخش اعلامیه های امام خمینی(ره)، او را به پادگان منظریه قم تبعید کردند. او در این دوران شرایط سخت و دشواری را سپری کرد.
بصیر جوان در سال ۱۳۵۰ پس از پایان خدمت سربازی در شرکت باطری سازی وزارت جنگ در تهران مشغول به کار شد ولی به علت فعالیت های سیاسی پس از سه سال اخراج گردید. به دنبال آن به زادگاهش فریدونکنار بازگشت و مشغول آهنگری شد. مدتی بعد به کمک پدرش یک کارگاه ساخت در و پنجره آلومینیومی راه اندازی کرد و مشغول کار شد.
وی همواره در کنار موج خروشان ملت ایران با استبداد و دیکتاتوری رژیم پهلوی مبارزه کرد و چندین بار توسط عمال رژیم مستبد پهلوی دستگیر و روانه زندان شد.پس از چند سال اسارت و در بند بودن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و با آزاد شدن زندانی های سیاسی او نیز به آغوش خانواده و جامعه بازگشت.
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆
#زندگينامه
جواد نژاد اكبر به سال1340، در خانوادة مذهبي و كشاورز از روستاي بيشه سر شهرستان بابل ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را در مدرسه دولتي بهشت آئين بيشه سر و دوران راهنمايي و متوسطه را در بابل گذارنيد. دوران دبيرستان ايشان مصادف با اوجگيري انقلاب اسلامي بود و ايشان بهمراه شهيدان تبارجعفرقلي، جاني رمي، سادات تبار و ديگر برادران در صحنه انقلاب حضور داشته و مردم را تشويق به شركت در تظاهرات عليه رژيم منحوس پهلوي مينمودند.
در سال 1359با شروع جنگ تحميلي با مشاركت مردم درصدد دفاع از حريم و دستاوردهاي انقلاب برآمده و در اولين گروه اعزامي از بيشه سر رهسپار ميادين نبرد حق عليه باطل به مريوان شد. و بعد از پايان مأموريت به ادامه تحصيل پرداخت و با تلاش بيوقفه درسال60 موفق به اخذ ديپلم در رشتة فنيگرديد.
بعد از دريافت ديپلم به عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد و در واحد عمليات مشغول به خدمت شد و همزمان در تشكيل انجمن اسلامي وگروه مقاومت در محل نقش فعّاليداشت. شهيد نژاد اكبر از نظر تقوي و صبوري در تمام كارها، واقعاً اسوه و نمونه بود.
ايشان ضمن حضور مستمر در جبهههاي غرب و مبارزه با گروهكهاي منحله در عملياتهاي متعدد جنوب از جمله: طريقالقدس، بيت المقدس، فتحالمبين، والفجرهشت وكربلاي پنج حضوري فعال داشت.
او به همة همرزمان و همسنگران خودآموخته بود كه چگونه به خدا عشق بورزند. هميشه درخلوتگاهش كلام دلنشين “ياربِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدني ”را زمزمه ميكرد و اشك ميريخت.
ارادت او به دوستان وصف ناپذيربود. با ناملايمات روزگار بسادگي دست و پنجه نرم ميكرد كه اين همان رمز توفيق عارفان وعاشقان است.
ايشان درسال 61 ازدواج نمود. كه ثمرهي اين وصلت، دو يادگار به نامهاي كميل و فاطمه ميباشد به اميد اينكه پاسدار اهداف پدربزرگوارشان باشند.
شهيد نژاداكبر در عملياتهاي مختلف ازجمله درمنطقة هورالعظيم به شدت مجروح شده بودند بعد از سلامتي، دوباره به جبهه اعزام و بعنوان فرماندة گردان مسلم u و بعداً بعنوان فرماندة گردان صاحب الزمان(عج) وجانشين تيپ مشغول به خدمت شدند و با استفاده از ايمان به ايزدمنان و تجربههاي بدست آورده ،درطول عملياتها، بعنوان سربازي مؤمن و متعهد، به نبرد با صداميان پرداخت و سرانجام در ادامة عمليات پيروزمند كربلاي پنج درتاريخ12/12/1365درشرق بصره به شهادت رسید.
#شهیدجوادنژاداکبربیشه🌷
#شادی روح شهدا صلوات🌸🌿
🕌@deltangekarbalaa_3
#ڪـانـال_دلتنگ_ڪــღــربــلا👆