تنها عاملی که باعث شد #احمد به فیض #شهادت نائل شود، در مرحله اول #احترام خاصی بود که به #مادرش میگذاشت و بعد هم به #خانواده. در #مقابل #مادرش #خاک میشد! نسبت به من هم خیلی #مهربان و #خوب بود.😭😭😭
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید احمد حیاری هم درتاریخ ۱۳۹۵/۵/۵ دراثر #انفجار مین در #سوریه به آرزوی خود که همانا#شهادت در راه #خدا♡بود رسید.
🍃⚘🍃
#مزار#شهید
گلزار #شهدای شهر شوش دانیال، استان خوزستان.
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید احمد حیاری💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
پاسدار بسیجی #شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و ساکن محله فلاح تهران بود و #مهندسی برق میخواند.
🍃⚘🍃
ایشان #داوطلبانه برای #دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم⚘و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار میشود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به #شهادت میرسد.
🍃⚘🍃
|| یاد #شهدا با ذکر
یک شاخه گل صلوات⚘||
🍃⚘🍃
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است و به خاطر #ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر #اعتقاداتش مادر و خواهر و همسر #نمیشناخت!
🍃⚘🍃
به نقل ازهمسر #شهید:
ایشان #احمد اعطایی، متولد 7 شهریور 64 بود. دیپلم برق داشت و در دانشگاه علامه طبرسی مشغول به تحصیل بود. دو فرزند هم به نامهای محمدعلی چهار سال و نیم و محمدحسین یک سال و نیم داریم.
عروسیمان همهچیز داشت؛ ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم
جاری من، دوست صمیمیام بود و ما را برای آشنایی به هم معرفی کردند. رسم خانواده همسرم اینطور بود که اول خواهر و مادرشان به منزل ما آمدند، بعد هم یک بار با خود احمد آقا آمدند و صحبت کردیم و در همان جلسه اول به توافق رسیدیم.
.آغاز زندگی مشترک:
اول یک مراسم شیرینی خوران برای محرمیت و خرید عروسی داشتیم. یک سال و نیم هم عقد بودیم. بعد هم جشن عروسی گرفتیم. عروسیمان همهچیز داشت؛ ماشین عروس، آتلیه، تالار، ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم.
#احمد خیلی #مهربان بود و #ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که #احمد #ولایتی است!
🍃⚘🍃
خیلی با #بچهها #مهربان و #صمیمی بود. هیچوقت آنها را #دعوا #نمیکرد. اوج دعوایش این بود که تن صدایش را کمی بالا ببرد تا دست از شیطنت بکشند.
🍃⚘🍃
سعی میکرد با کارهایش به بچهها آموزش بدهد. به آنها یاد میداد و میگفت: " باباجان، وقتی پاشدی بگو الحمدالله. بگو #یا علی⚘. "
🍃⚘🍃
#احمدآقا علاوه بر این که #پاسدار بود، در #مسجد محل #فعالیت داشت. #کتابهای فراوانی مثل کتابهای #اخلاقی،#عرفانی و #سبک زندگی، خیلی مطالعه میکرد.
🍃⚘🍃
به قدری به #حضرت آقا♡#ارادت داشت و #ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود «هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان» و میگفت: «کسی که آقا♡ را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد.#آقا یعنی #علی و #علی⚘ یعنی #اهل بیت(ع) (⚘و همه اینها به هم #وصل هستند.»
🍃⚘🍃
خیلی #مهمان نواز، #با محبت، #ساده زیست و به #فکر دیگران بود. هنگامی هم که منزل بود، خیلی #کمک میکرد.
🍃⚘🍃