هر کس تقریبا اندازه یه قد خودش جای خوابیدن داشت و خودشون این ملحفه رنگیا و یه بالش سبک رو بهمون دادن. کیف و وسایلم حتی الامکان به بند اویزون میشد.
ولی انگار از این مرحله تازه با همکاروانیا اخت میشی و بیشتر میشناسیتشون مخصوصا برای ما که یه جورایی عرفه و منا اولای سفرمون محسوب میشد.
داشتن وسایلی مثل بادبزن دستی و دمپایی اینجا خیلی کاربردی بود.
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم از تلنگر حاج اقا سلامی برای ماها که رفتیم و شماها که میخواین برین انشالله🕊
نور حج انشالله کمک می کنه ادم برگرده دائم به خودش که چیکار دارم می کنم...
لوکیشن: چادرهای باصفای منا...
اینا رو داشته باشین برم براتون عکس سرویس بهداشتی منا پیدا کنم🤣🤣
مسافتش دور نبود در حدّ یک یا دو دقیقه عموما از هر چادر سرویس بود ولی طبیعتا نزدیک اذان تایم پرترافیک سرویس بود و صف دو سه نفره داشت.
اون تهِ هر دستشویی عموما درهای خلوت تر بود ولی علت صف بیشتر افرادی بودن که حموم میرقتن. چون دستشویی ها دوش هم داشت و سرویس و حمام باهم بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب جاده قم تهران...
من هنوزم توی ماشین مداحیایی که توی مسیر رفتن به حرم مکه رو گوش میدادم میذارم و چشمامو میبندم و تمام مسیر از هتل تا حرم رو تو خیالم میرم و برمیگردم...
.
.
خیلی اتفاقی شروع کردم فیلم گرفتم که حرم امام یهو نمایان شد و فیلمو رومانتیک تر کرد😁🤭
.
یه پیشنهاد: وقتی سفرای خاص مثل مکه و کربلا میخواین برین یه سری مداحی ویژه اون سفر که به حال و هواش بخوره انتخاب کنین و اون لیست رو توی سفر بذارید و گوش بدید.
بعد از سفر خاطره ها با اون مداحی یکی یکی زنده میشن و حس اون سفر رو قشنگ تر می کنن براتون🥺
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
بخونیم سوره نبأمونو؟
✨من تا جایی که بتونم همون اول صبح میخونم که خیالم راحت بشه که یادم نره. بذار تو خونه یا ماشین یا هدفونت پخش بشه و باهاش تکرار کن.
فقط سه دقیقه وقت میگیره🕋
.
#سوره_نبأ
اینم صبحانه تون مهمون هتل مکّـــه🥺
این صبحانه رو میبینم دقیقا پرت میشم به زمانی که با جسم خسته ولی روح سبک که از شب طواف کرده بودیم ساعت هفت و نیم میرسیدیم هتل و مستقیم میرفتیم غذاخوری. دستامونو همونجا میشستیم و این صبحانه رو میخوردیم و میرفتیم طبقه ۱٠ اتاق مون و میخوابیدیم تا ظهر🥺...
الهی نصیب همه تون حس سبکی بعد از برگشتن از هر طواف...
پی نوشت:(اونا زیتون سیاهه)
.
.
حاجخانم تعریف کردند که سال پیش پسرعموم که در ذهن من و بین اقوام یک شخصیت علمی و منطقی و جدی هستند رفتند حج. خیلی هم فاز اشاعه معنویت(مثل منمهتاب😂) و تبلیغ حج و احساسات و اینها نداشتهاند.
برمیگردند و ظرف چندماه مادربزرگشان در نطنز با یک خانه خیییلی خیییلی معمولی و زندگی شهرستانی خیییلی ساده به رحمت خدا میروند و بعد به خواب این نوه که حالا حاجی شدهاند میآید که من را اینجا نگهداشتهاند و میگویند تو دو قالی دستباف برای خودت داشتهای و حج به تو واجب بوده و نرفتی... و مسلمان نیستی... انتخاب کن میخواهی یهودی باشی یا نصرانی...
نوه کلی تعجب میکند که مادربزرگ ساده زیست مذهبی مهربان من، چه گیری آخه؟!
و باز دفعه دوم همان خواب را میبیند و به پدر و مادرش میگوید و ...
الحمدلله حج را به نیابتش انجام میدهند!
و این برای من خیلی تکاندهنده بود. رفتم احکام وجوب حج را دیدم و دیدم چقدر ساده حج بر انسان واجب میشود. مخصوصا بر من خانم... با طلا، مهریه، ارث...
و خلاصه حاج خانم قصهی ما امسال راهی حج شدند !
منبع و نویسنده:
https://ble.ir/azhaj