#قسمت_اول
#ویشکا_1
وارد خانه شدم در را که باز کردم از پله ها بالا رفتم مادرم با صداے
بلندے گفت : آمدے
سلام
بیا داخل آشپزخانه
دوباره چند پله ای که رفته بودم را برگشتم به سمت آپشزخانه رفتم مامان مشغول درست پای سیب بود
بوی خیلی خوبی توی آشپزخانه پیچید بود
ویشکا شب باید بریم مهانی استراحت کن و یک لباس خیلی زیبا آماده کرد
ویشکا با بی حوصلگی به مامان نگاه کرد کجا دوباره باید بریم ؟
شب عمه روژین مهمانے گرفته شایان تاره از فرانسه
برگشته مے هم جمع ڪنه
ڪلے دختر توے جمع هستند ڪه عاشق شایان هستند تو هم
بیا خودے نشون بده بلاخره هر چے باشه پسر عمه ات
أه مامان خسته شدم از این همه مهمانے هاے مسخره
همش رقص ، شراب ،آهنگ دیگر حالم بهم مے خوره
من امشب نمیام
یعنے چے نمیام این شب خیلے مهمے هست
مامان حوصله ے بحث ندارم همین ڪه گفتم
به طرف پله ها رفتم با ناراحتے گیفم را روے زمین مے
ڪشیدم در اتاق را باز ڪردم روز تخت نسشتم
در فڪر فرو رفته بودم آخر چطور مے توا این مهمانے را نرفت
طولے نڪشید در اتاقم به صدا در آمد
گفتم مامان حوصله ندارم برو تنهام بزار
حال حوصله ے ما را هم ندارے
با هیجانے ڪه آڪنده از هیجان بود گفتم : چرا دادشے بیا تو
ڪه دلم برات یه ذره شده , وردشاد چند وقتے بود ڪه مسافرت بود و من
اصلا متوجه برگشتن او نشده بودم
چے شده خواهرے چرا این قدر بهم ریخته هستے
گفتم مامان گیر داده ڪه باید شب توے مهمانے عمه
روژین شرڪت ڪنے
خوب این ڪه ناراحتے نداره نرو
وردشاد در بست و رفت منم ڪه خیلے خسته بودم و تازه از
دانشگاه آمده بودم چشمانم را بستم و همان جا روے تخت خوابم برد
چشمانم را باز ڪردم ساعت ۸ شب بود بلند شدم و داخل
آشپزخانه رفتم ڪمے غذا خوردم مادرم آمد
پس تو چرا هنوز آماده نشدی
من ڪه گفتم نمیام
ویشڪا با من بحث نڪن دم در منتظرتم
مامان امشب اصلا میل شما نیست من باید برم پیش
دوستم با سڪوتے ڪه پر از خشم بود از ڪنار مادرم گذشتم و داخل
اتاق رفتم لباس هایم عوض ڪردم به سمت ماشین رفتم بعد از سوار
شدن نمے دانستم ڪجا باید بروم
همین طور سرگردان دز حرڪت بودم ڪه ڪنار پارڪے ایستادم
چند قدمے راه رفتم روے یڪ نیمڪت نسشتم خیلے فڪرم
مشغول بود ڪه ناگهان دو پسر جوان حدود بیست سه یا چهار ساله به
من نزدیڪ شدند و مشغول شوخے و اذیت ڪردن من شدند من هم
سعے مے ڪردم با داد و فریاد آن ها را از خودم دور ڪنم اما مقاومت
نتیجه اے نداشت دو پسر به آزارشان ادامه دادند و من هم با صدای بلند جیغ می کشیدم ناگهان
یک مرد جوان با ظاهری متفاوت از آن دو پسر به سمت ما آمد
نویسنده : تمنا☺️🥰
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••
#قسمت_دوم
#ویشکا_1
با صداے بلند فریاد زد براے چے مزاحم دختر خانم شدید به
ایشون چیڪار دارید ؟
دو پسر در حالے ڪه به مرد نگاه مے ڪردند خودشان را ڪمے
جمع جور ڪردند و با صداے بلند گفتند آقا به شما چه ربطے داره ؟
در همین حین یڪ خانم چادرے با چهره ے نگران دست
مراڪشید گفت: عزیزم بیا این جا همسرم داره سعے مے ڪند آن
ها را دور ڪند
من ڪه خیلے ترسیده بودم چیزے نگفتم
خانم چادرے ادامه داد روے نیڪمت بنیش تا ڪمے برایت آب
بیاورم
نگاهم را به آن سمت پارڪ بود دل شوره ے عجیبے داشتم و
نگران بودم اتفاقے براے آن آقا بیفتد ڪمے بعد مرد در حالے ڪه
همسرش نفس نفس مے زد برگشت و رو به همسرش ڪه داشت لیوان
آب را براے من مے آورد گفت قصد دعوا نداشتم فقط مے خواستم از
مزاحتماشان جلو گیرے ڪنم آن دو سوار بر موتور شدند و رفتند
خانم چادرے به آرامے به آرامے ڪنار من نشست و گفت این
موقع شب توے این پارڪ چه مے ڪنے ممڪن بود خطرات بدترے
تهدیدت ڪند ؟
اصلا متوجه گذشت زمان نبودم حالم خوب نبود گفتم
ڪمے بیام تا هوایے عوض ڪنم
خانم چادرے : به آرامے اتفاقے افتاده اگر مشڪلے دارے ے
خواهے ڪمڪت ڪنیم ببین اسم من نرگس هست مے تونے راحت
صدام بزنے به نظرم امشب برو خونه اگر دوست دارے فردا با هم
صحبت ڪنیم
احساس خاصے در وجودم مے ڪرد نمے دانست چرا شنیدن
صداے آن خانم حس خوبے بهم مے داد قبول ڪردم
نرگس : عزیزم این شماره ے من هست هر موقع دوست دارے باهام
تماس بگیر راستے اسمت چیه ؟
سوار ماشین شدم حوصله ے خانه رفتم نداشتم اما مے دانستم
الان کسی در خانه نیست
وارد خانه ڪه شدم چشمانم گرد شد
سلام
سلام پس چرا این قدر دیر آمدے نگرانت شدم خواهرے
رفتم یکه دوری بزنم پس چرا تو نرفتے مهمانے
ناسلامتے خسته بودم تازه از سفر برگشتم
لبخندے زدم و از پله ها بالا رفتم
وردشاد دوباره صدایم ڪرد نمے خوا یڪ قهوه با هم بخوریم
خیلے وقت هست با هم صحبت نڪردیم
باشه بگذار لباس ها را عوض ڪنم
متنظرم
وارد اتاق شدم چقدر بهم ریخته بود تازه چند روزے مے شد ڪه
دستے به اتاق نڪشیده بودم لباس هایم را عوض ڪردم و از پله ها پائین رفتم
وردشاد قهوه را آماده ڪرده بود هر دو شروع به قهوه خوردن ڪردیم
چے شد تو یهو این قدر تغییر ڪردے ؟
چطور مگه ؟
بے خیال تو این طورے نبود ؟
راستش را بخواے خودم هم دقیق نمے دونم اما دیگر
علاقه اے به این جور مهمانے ها ندارم
وردشاد سڪوت در ڪرد و قهوه اش را نوشید
به ساعت دیواری بزرگ سالن نگاه ڪردم
وردشاد من سرم خیلے درد مے ڪنه میرم بخوام
امروز خیلے خوابیدے باشه برو
شب بخیر
شبت تو هم بخیر
وقتے رفتم توے اتاق شماره ے نرگس توے گوشیم ذخیره ڪردم
احساس ڪردم یڪ دوست جدید پیدا ڪردم متفاوت از بقیه دوستانم
روے تخت دراز ڪشیدم و چشمانم را بستم سعے ڪردم به هیچ
چیزی فڪر ڪنم
نویسنده :تمنا🌱🕊
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••
#قسمت_سوم
#ویشکا_1
صبح روز بعد دانشگاه کلاس نداشتم چشمانم را باز ڪرد م
خیلی خوابیده بودن بلند شدم و تختم را مرتب ڪردم از پله پائین رفتم
نگاهے به خانه ڪردم هیچ ڪس نبود مامان، وردشاد ڪه مثل همیشه
بیرون رفته بودند بابا هم ڪه چند روزے مے شد در سفر بود
داخل آشپزخانه رفتم و با زیر رو ڪردن یخچال توانستم صبحانه ای براے خودم آماده ڪنم من خیلی ڪار خانه انجام نداده بودم
و مواقعے که تنها هستم خیلے برایم سخت هست صبحانه آماده ڪنم
مشغول صبحانه ڪه شدن یادم افتاد ڪه به نرگس پیام بدم و احوال پرسے ڪنم بابت دیشب هم از او هم تشڪر ڪنم
صفحه ے پیام را باز ڪردم ڪ نوشتم سلام خوبیدمن ویشڪا هستم همون ڪه دیشب جمله را ادامه ندادم و فقط نوشتم مے خواستم تشڪر ڪنم
پیام را ارسال ڪردم طولے نڪشید دینگ گوشے به صدا درآمد
نرگس : سلام عزیزم الحمدالله شما خوبید شب خوبے را گذرونید ؟
من هم نوشتم بله خوب بود این قدر خوابیدم ڪه تازه الان صبحانه مے خورم ببخشید میشه امروز همو ببینم خیلے دلم می خواهد باهاتون آشنا بشوم ؟
نرگس بله عزیزم نظرت چیه ساعت ۵عصر توے همون پارڪ همو ببینم
منم نوشتم عالیه
بعد از خوردن صبحانه تصمیم گرفتم حمام ڪنم یڪ دوش آب سرد می توانست ڪمے حالم را بهتر ڪند تا عصر فرصت چندانے نداشتم باید خودم را زودتر آماده مے ڪردم
بعد از حمام دوباره به اتاق رفتم سعے ڪردم لباس مناسبی براے عصر انتخاب ڪنم یڪ مانتوے بلند و یڪ شال مناسب ڪه خیلے ڪوتاه یا نازڪ نباشد
بعد از آن مشغول ڪتاب خواندن شدم این بهترین ڪارے بود ڪه می توانستم در تنهایے انجام بدهم و باعث مے شد حالم را خوب
ڪند
نویسنده :تمنا🌻🥰
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••
#قسمت_چهارم
#ویشکا_1
نگاهے به ساعت اتاق ڪردم چقدر زمان زود گذشته است ساعت بود
بلند شدم و لباس هایے را ڪه آماده ڪرده بودم پوشیدم و سوار ماشین شدم درست یادم نمے آمد دیشب پارڪے ڪه رفته بودم در ڪدام
خیابان بود با ڪمے جستوجو به پارڪ رسیدم نرگس زودتر از من
رسیده بود
سلام ببخشید دیر رسیدم
سلام عزیز دلم درست به موقع رسیدے
چقدر خوشحالم دوباره مے بیینمتون ڪجا بنیشیم
به نظرم روے این نیڪمت خوب باشد منظره ےزیبایے دارد
نگاهے به اطراف ڪردم حق با نرگس بود منظره ے بسیار زیبا با حوض آب ، در حالی ڪه تصویر درختان در حوض افتاده بود حس خوبی در وجودم ایجاد مے ڪرد درختان بالاے سرمان هم سایه مناسبے ایجاد ڪرده بودند و هوا بسیار دلپذیر بود
احساس مے ڪنم سبڪ زندگیم تغییر ڪرده دیگر مثل قبل نیستم
از چه نظر میگید ؟
خوب دیشب ڪه همو ڪاملا اتفاقے توے پارڪ دیدیم من دوست نداشتم به مهمانے بروم و با بے حوصلگے از خانه خارج شدم
نرگس با دقت به صحبت هاے من گوش مے داد
علاقه ام نسبت به این جور مهمانے ها ڪم شده دیگر دنبال هیجانات زود گذر نیستم من قبلا عاشق این جور برنامه ها بودم اما الان حس خوبے بهشون ندارم
نرگس لبخندے زد : خدا یڪ جمله ے خیلے زیبا به بنده هاش
میگوید عاشقم بشید عاشقتون میشم اولین مرحله عاشق شدن این
هست ڪه دلبستگے هامون عوض بشود
نویسنده :تمنا🥰🌱
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••
#قسمت_ششم
#ویشکا_1
وارد خانه شدم متجعب از صدا هایے ڪه در خانه مے آمد
در را باز ڪردم عمه روژین به خانه ے ما آمده بود مامان و وردشاد هم
ڪنارش نسشته بودند
عزیزم چقدر دیر آمدے چقدردیر آمدے عمه خیلے وقت هست ڪه منتظره گوشیت هم دردسرنبود
به عمه روژین بقیه ، سلام ڪردم با عذر خواهے گفتم من میرم لباس هام را عوض ڪنم
ڪجا میرے عزیزم عمه مے خواهد باهات صحبت ڪند؟
من خیلے خسته هستم اجازه بدید چند دقیقه
عمه روژین اجازه نداد صحبتم تمام شود
ویشڪا چرا این طورے شدے نه براے ما وقت نمےگذارے دیشب هم توے مهمانے شرڪت نڪردے مے دانے شایان دیشب چقدر منتظرت بود ؟
توے دلم گفتم منتظر من اصلا اون ڪلے دوست دختر دارد ڪه دورش باشند
سڪوت ڪردم و به صحبت هاے عمه گوش دادم
شایان مے خواد تو را ببینه ڪمے مے توانےباهاش قرار بگذارے آخر هفته خوب هست ؟
نه آخر هفته پر هست قرار است با دوستانم بیرون برویم
با ڪدام دوستانت بچه هاے دانشگاه ؟
سرے تڪان دادم چه فرقے دارد دوست دوست است دیگر
از پله ها بالا رفتم حوصله بحث نداشتم بدتر از همه این ڪه بخواهم با شایان بیرون بروم به نرگس فڪر مے ڪردم و بچه هاے پایگاه خیلے دلم زودتر ببنمتشون
نویسنده :تمنا🥰🌻
#حمایت
#قطعه_ایی_ازبهشت
#ارسالی_ازاعضاء
••• @deltangkarbalA128 •••