#هوالعشق❥
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هشتاد_و_شش
❥••●❥●••❥
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به قتلگاه رفته بود.
💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به حضرت زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
💠 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
💠 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد...
❥••●❥●••❥
به قلـ✍️ـم
#فاطمه_ولی_نژاد
💞با ما همراه باشید...💞
#دࢪَاِنتِظآࢪِآڵِیــآسٰیــنٰعج
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
『@deltangemontazer313』
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
-منخَسۍبیسࢪوپایمکہبھسیلافتادم
اوکہمیرفتمراهمبھدلدریابرد..♡(:
•علامھطباطبایے
حَضࢪٺِیآس
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
شب فراق بلند است
یا شب یلدا؟
کجا شبی
چو شبِ انتظارِ یار طولانیست!؟
حَضࢪٺِیآس
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
دلبـیتوبهجانآمدوقتاستڪهبازآیـے ....
#پروفایل
#پسرونہ
#مذهبی
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
#پروفایل
#دخترونہ
#مذهبی
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
°••°↷j๑ïท↯
〖 @deltangemontazer313 •〗
|🕊🌿|
نسیـم ڕوح بخش ولادتٺ،
در مدینہ پیچید…🌱
قنداقہاٺ ڕا در دامان رسول خدا نہادند
تا نامٺ را انتخاب کند…😍
نام تو را منادۍ عرش
در آسمانہا زمزمہ کرده
و زینب نامیده شدۍ…✨
اینڪ تو میایـے و
زینٺ پدر میشوۍ و
همراه برادر
پرستار کودڪان گرفتار
در بند اسارٺ
دوستٺ دارم بانوۍ خورشید💗
اِۍ فرشتہۍ لحظاٺ تنهایـے
حسین(علیہالسلام)🌹
طنین محکم خطبہ خواندٺ
در بارگاه یزید در گوشم مےپیـچد❥
و گویـے میبنم کہ باصلابتـے حیدرۍ
محکم ایستادهاۍ آیہۍ تطہیر میخوانے
و پیروزۍ را در کام یزیدیان تلخ کرده؛
اجازه نمیدهے پرچم الهے برزمین بیفتد…
مےآیے و دلہا شادمان از آمدنٺ💖
میلادٺ اِۍ کوه نور بر ذره ذرهۍ هستے، مبارڪ...🍃🌹
#ولادتحضرتزینبس
#دࢪَاِنتِظآࢪِآڵِیــآسٰیــنٰعج
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
『@deltangemontazer313』
جان جان است زینب😍
آرام جان است زینب❤️
#ولادتحضرتزینبس
#دࢪَاِنتِظآࢪِآڵِیــآسٰیــنٰعج
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
『@deltangemontazer313』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
روز پرستار را ب تمام پرستارانِ فداکار تبریک میگوییم😍😍✨❤️✨😍😍
#استورے
#دࢪَاِنتِظآࢪِآڵِیــآسٰیــنٰعج
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
『@deltangemontazer313』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕نام زینب خاک را زر می کند
🎉دخت حیدر کار حیدر می کند
💕نام زینب دلنشین و دلرباست
🎉دختر مشکل گشا مشکل گشاست
💕🎉 روز پرستـار مبارک 🎊💕
💕 #ولادتحضرتزینبس 🎈💕
💕 #دࢪَاِنتِظآࢪِآڵِیــآسٰیــنٰعج🎈💕
💕 #اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🎈💕
『@deltangemontazer313』