eitaa logo
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
261 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
648 ویدیو
17 فایل
بسمـِ اللّٰھ🌸•• سَھم‌ما،‌در‌وسطِ‌مَعرڪہ‌؏ــشق‌چہ‌بود؟ غم‌و‌'دلتنگے‌'و‌حسرٺ‌همہ‌یڪجا‌باهم . . . -آیدی‌جهٺ‌ارٺباط؟!📞•° +گمنام‌بمانیم‌بهتࢪاسٺ¡ -کپی؟!📻•• +حلالت‌رفیق‌فقط‌فروارد‌یادت‌نره꧇) ٺقدیم‌به‌کسے‌‌ڪھ‌مانعے‌‌شدم‌برا؎‌ظهورش‌ واوپدࢪانه‌دعایم‌میڪند🌱'
مشاهده در ایتا
دانلود
❥••●❥●••❥ پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه خون می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به قتلگاه رفته بود. 💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به حضرت زینب (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 💠 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر رهبری افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 💠 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 『@deltangemontazer313』
••❀〇 ⃟🦋❀••
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
-من‌خَسۍبی‌سࢪوپایم‌کہ‌بھ‌سیل‌افتادم اوکہ‌می‌رفت‌مراهم‌بھ‌دل‌دریابرد..‌♡(: •علامھ‌طباطبایے حَضࢪٺ‌ِیآس
••❀〇 ⃟🦋❀••
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
شب فراق بلند است یا شب یلدا؟ کجا شبی چو شبِ انتظارِ یار طولانیست!؟ حَضࢪٺ‌ِیآس
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
••❀〇 ⃟🦋❀••
دل‌بـی‌تو‌به‌جان‌آمد‌وقت‌است‌ڪه‌باز‌آیـے ....
°••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
°••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
|🕊🌿| نسیـم ڕوح بخش ولادتٺ، در مدینہ پیچید…🌱 قنداقہ‌اٺ ڕا در دامان رسول خدا نہادند تا نامٺ را انتخاب کند…😍 نام تو را منادۍ عرش در آسمانہا زمزمہ کرده و زینب نامیده شدۍ…✨ اینڪ تو میایـے و زینٺ پدر میشوۍ و همراه برادر پرستار کودڪان گرفتار در بند اسارٺ دوستٺ دارم بانوۍ خورشید💗 اِۍ فرشتہ‌ۍ لحظاٺ تنهایـے حسین(علیہ‌السلام)🌹 طنین محکم خطبہ خواندٺ در بارگاه یزید در گوشم مےپیـچد❥ و گویـے میبنم کہ باصلابتـے حیدرۍ محکم ایستاده‌اۍ آیہ‌ۍ تطہیر میخوانے و پیروزۍ را در کام یزیدیان تلخ کرده؛ اجازه نمیدهے پرچم الهے برزمین بیفتد… مےآیے و دلہا شادمان از آمدنٺ💖 میلادٺ اِۍ کوه نور بر ذره ذره‌ۍ هستے، مبارڪ...🍃🌹 『@deltangemontazer313』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕نام زینب خاک را زر می کند 🎉دخت حیدر کار حیدر می کند 💕نام زینب دلنشین و دلرباست 🎉دختر مشکل گشا مشکل گشاست 💕🎉 روز پرستـار مبارک 🎊💕 💕 🎈💕 💕 🎈💕 💕 🎈💕 『@deltangemontazer313』