「ندبہهاۍدݪٺنگے」
اصلأ خودت برای دلم فکر چاره کن این نامه ی سیاه مرا پاره پاره کن
با دست خود ردای تنم را قواره کن
از نو بسازنوکرتان را اداره کن
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
از درد و غصه های من در به در بگو
وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
از درد و غصه های من در به در بگو وقت گناه یاد تو بودم مگر؟؟بگو
تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش
وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
تا شد همیشه حرف شما را زدم ببخش وقت عمل رسید و فقط جا زدم ببخش
قطره نبودم و دم دریا زدم ببخش
بر زخم کهنه ات چه نمک ها زدم ببخش
「ندبہهاۍدݪٺنگے」
یابن الحسن(عج)خسته ام آقا نظاره کن من توبه میکنم تو به من هم اشاره کن
عجل ظهور…محو سخن میشوم بیا
یاللعجب که ملک و وطن میشوم بیا