eitaa logo
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
259 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
648 ویدیو
17 فایل
بسمـِ اللّٰھ🌸•• سَھم‌ما،‌در‌وسطِ‌مَعرڪہ‌؏ــشق‌چہ‌بود؟ غم‌و‌'دلتنگے‌'و‌حسرٺ‌همہ‌یڪجا‌باهم . . . -آیدی‌جهٺ‌ارٺباط؟!📞•° +گمنام‌بمانیم‌بهتࢪاسٺ¡ -کپی؟!📻•• +حلالت‌رفیق‌فقط‌فروارد‌یادت‌نره꧇) ٺقدیم‌به‌کسے‌‌ڪھ‌مانعے‌‌شدم‌برا؎‌ظهورش‌ واوپدࢪانه‌دعایم‌میڪند🌱'
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 🌾از قعر زمین به اوج سلام 🌻از من به حضورحضرت یارسلام 🌾صبح ⛅️است دلم شد 🌻مولااز جانب قلب💞 من بر آن یار سلام 🌸🍃 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🌾از قعر زمین به اوج #افلاک سلام 🌻از من به حضورحضرت یارسلام 🌾صبح ⛅️است دلم #هو
تو بیایـے ،💕🌾 همہ ےِ زمینُ و زمانُ و تمامِ جهان ؛ بهانہ مے شود ... ‌ براے لبخندِ مُدام !💕🌾 اللهــم عجــل لولیـک الفــرج                °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
••• ‏آقاۍظریف‌میگوید همہ‌اقدامات‌ایران‌قابل‌بازگشت‌است اۍکاش همہ‌اقدامات‌آمریکاهم‌قابل‌بازگشت‌بود... 💔): °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفس نفس طنین غیرت است در گلوی ما..... °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
❥••●❥●••❥ 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می‌دید نگاهم دزدانه به طرف در می‌دود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه‌ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان می‌کشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح سوریه را از یادش نمی‌برد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط به‌خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو می‌گیریم!» 💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس می‌کشیدم و او به اشک‌هایم شک کرده و می‌خواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه زینبیه رو زد! اونوقت قیافه ایران و حزب الله دیدنیه!» حالا می فهمیدم شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی می‌کرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. 💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و می‌دید شنیدن نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و شیعه را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعه‌ها تو همین شهر سُنی‌نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو می‌کوبیم!» نمی‌فهمیدم از کدام حرم حرف می‌زند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمی‌شنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف می‌لرزید. 💠 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمی‌دانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد. تمام درها را به رویم قفل کرد، می‌ترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از عشق کشید :«نازنین من هر کاری می‌کنم برای مراقبت از تو می‌کنم! اینجا به‌زودی جنگ میشه، من نمی‌خوام تو این جنگ به تو صدمه‌ای بخوره، پس به من اعتماد کن!» ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید...💞 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
#هوالعشق❥ #دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_پنجم ❥••●❥●••❥ 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُ
❥••●❥●••❥ 💠 طعم عشقش را قبلاً چشیده و می‌دیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بی‌رحمانه دلم را می‌سوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشی‌گری‌اش شده‌ بودم که می‌دانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را می‌دیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ می‌گفت و من از غصه در این غربت ذره ذره آب می‌شدم. 💠 اجازه نمی‌داد حتی با همراهی‌اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه کنیزش بودم که مرا تنها برای خود می‌طلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت می‌کردم دیوانه‌وار با هر چه به دستش می‌رسید، تنبیهم می‌کرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم. داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره‌ها می‌جنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میله‌های مفتولی نمی‌شدم که دوباره در گرداب گریه فرو می‌رفتم. 💠 دلم دامن مادرم را می‌خواست، صبوری پدر و مهربانی بی‌منت برادرم که همیشه حمایتم می‌کردند و خبر نداشتند زینب‌شان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا می‌زند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت. اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد :«نازنین!» با قدم‌هایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شب‌ها تمایلی به هم‌نشینی‌اش نداشتم که سرپا ایستادم و بی‌هیچ حرفی نگاهش کردم. 💠 موهای مشکی‌اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت :«باید از این خونه بریم!» برای من که اسیرش بودم، چه فرقی می‌کرد در کدام زندان باشم که بی‌تفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :«البته تنها باید بری، من میرم ترکیه!»... ... ❥••●❥●••❥ به قلـ✍️ـم 💞با ما همراه باشید💞 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
🌱 عکـس پروفایلت چادریه....😕 لابد دوستات رو هم از عواقب بد دوســـ👫ـــتی با نامحرم آگاه می کنی... تنها آرزویت را هم که میدانم،شهادت...😐 💥از اون ور👇 با یکی شروع کردی به دردودل کردن... از آرزویت میگی... تحسینت می کنه...👏 از حجابت میگی... تحسینت میکنه...👏 از بچه مذهبی بودنت میگی... تحسینت میکنه...👏 کم کم نوع حرف هاتون فرق میکنه...😒 اول راه خواهرم برادرم بودید و حالا عشقم ونفسم⁉️ طرز فکرتون تغییر می کنه... اولا که می گفتی ما خواهر برادری چت می کنیم و گناهی نمیکنیم...😌 بعدشم گفتی ما قصدمون جدیه...👰👨 گفتی پسر خوبیه با ایمانه،مذهبی،ریش،یقه آخوندی،تسبیح و...‌🙂 خواهرم... پسر خوب با هیچ نامحرمی چت (غیرضروری) نمی کنه... دخترخوب هم همینطور... مشکل فقط اینجاست که ما تفسیر خوب بودن را اشتباه متوجه شدیم... عادت کردیم به حقه بازی و کلاه شرعی سرخودمون گذاشتن...😔 خواهرم-برادرم گلم،بخدا وقتی قبح این گناه برایت شکسته شد مطمئن باش با هرکسی چت می کنی...💬 راستی یه سوال 😐میدونستی توام الآن مثل دوستات دوست پسر/دوست دختر داری😔⁉️ اصلا کجای کار بودی که به اینجا رسیدی؟! از یه گروه مختلط مذهبی شروع شد،آره... °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسل جدید سلیمانی ان شاءالله ب زودی از راه میرسد °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 دارد زمان آمدنت دیر میشود...😔 زودتر بیا...💔 💚 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
انّا مِنَ المُجرِمِینَ مُنتَقِمُونَ... گور خودتان را کندید اینک آخرین نفس های آن حرامزادها است. °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗
「ندبہ‌هاۍدݪٺنگے」
#پروفایل #شهید_محسن_فخری_زاده🕊 #انتقام_سخت
•| 🌱 اگرشما اهݪِ‌شہآدت،باشید یقینا‌هرکجا‌کہ‌باشید وموعدش‌برسد شمارادرآغوش‌میگیرد... چہ‌درجبهہ‌،چہ‌درسوریہ ... چہ‌‌درتهران:)...💔 °••°↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌j๑ïท↯ 〖 @deltangemontazer313 •〗