#معرفی_کتاب📖
#داداش_ابراهیم👨🦱
☘کتاب داداش ابراهیم، کتابی با روایتها و داستانهای کوتاه در وصف زندگی شهید ابراهیم هادی است. این شهید بزرگوار یکی از شهیدان 8 سال دفاع مقدس است که اسطوره اخلاق و ایمان بود. صفات خوب دیگر این شهید مانند قدرت بدنی💪، شوخطبعی☺️، علاقه به یادگیری در کنار ایمان این شخصیت، ایشان را به یکی از الگوهای مناسب برای کودکان 👦و نوجوانان🧑 تبدیل کرده است. وجود الگوهای مناسب در زندگی هر فردی تاثیر بسزایی در رشد روحی و روانی آنها دارد. شهدا یکی از بهترین الگوهایی هستند که ما میتوانیم در زندگی از راه و منش آنها استفاده کنیم.
برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#معرفی_کتاب📖 #داداش_ابراهیم👨🦱 ☘کتاب داداش ابراهیم، کتابی با روایتها و داستانهای کوتاه در وصف زند
.
#معرفی_کتاب📖
#داداش_ابراهیم👨🦱
#قهرمان_من
☘در کتاب پیشرو📕، 22 داستان با روایتهای گوناگون بیان میشود تا نگاهی جامع و به یادماندنی را، از شهید ابراهیم هادی، در خاطر نوجوانان🧑 سرزمینمان🇮🇷 ثبت کند.
☘قهرمان کتاب ما، اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد 👶و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ در کانال کمیل به شهادت رسید🥀. او به شدت از بیکاری متنفر بود و همیشه خودش را به کاری سرگرم می کرد. یا درس می خواند 📖یا ورزش 🏃♂می کرد یا مشغول کار و عبادت🧎 بود. به اندازه ی نیاز هم استراحت و تفریح داشت.
☘بدنش قوی و ورزیده💪 بود. در ورزش باستانی، کشتی🤼 و والیبال ⛹♂بسیار ماهر بود. در پانزده سالگی برای مسابقه های کشوری کشتی انتخاب شد، اما به خاطر اینکه قرار بود نماینده ی شاه جایزه ها را بدهد در مسابقات شرکت نکرد.
☘ابراهیم در کنار درس📖، ورزش 🤼و کار، هوای اطرافیانش🫂 را هم داشت. اگر در کنارش آدم فقیری زندگی می کرد، به او کمک می کرد. اگر انسان نیازمندی را می دید بی تفاوت از کنارش نمیگذشت. پس از پیروزی انقلاب مدتی معلم👨🏫 بود، اما با شروع جنگ معلمی را رها کرد و به جبهه رفت. حدود دو سال در جبهه ماند تا اینکه در عملیات فتح المبین به شهادت رسید.
برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب📖
#داداش_ابراهیم👨🦱
☘ابراهیم و دوستانش نشسته بودند و مرد جوان👱♂ از خاطراتش با ابراهیم👨🦱 میگفت. وسط تعریف ها خواست تا نحوه ی آشنایی اش با ابراهیم را بگوید. همین که گفت: «آشنایی ما برمی گردد به مسابقات نیمه نهایی کشتی🤼 باشگاه ها در وزن ۷۴ کیلوگرم …» ابراهیم پرید وسط حرفش و نگذاشت صحبتش🗣 را ادامه دهد.چند بار مرد جوان خواست تا آن داستان را بگوید، اما ابراهیم اجازه نداد. روز بعد یکی از دوستان ابراهیم، آن جوان را دید و از او خواست جریان آشنایی اش با ابراهیم را برایش بگوید.
برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹
#برش_کتاب📖
#داداش_ابراهیم👨🦱
☘جوان نفس عمیقی کشید و گفت: «آن سال در مسابقه ی نیمه نهایی حریف ابراهیم شدم.» پای من در مسابقه های قبلی آسیب دیده بود و نمی توانستم خوب کشتی🤼 بگیرم. بعد از رفتن روی تشک به ابراهیم👨🦱 گفتم: «رفیق ، پای من آسیب دیده، لطفا هوایم🫂 را داشته باش.»او هم لبخندی زد😊 و گفت: «چشم داداش، حتما.» مسابقه شروع شد. با اینکه می دانستم تخصص او در اجرای فن روی پاست، اما اصلا به پای من نزدیک نشد. از اینها گذشته جدی هم مبارزه نکرد، اما من با نامردی او را روی تشک خاک کردم.
برای سفارش کتاب به آی دی زیر پیام دهید
@aghigh1369
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
🌸
🌿
🍃 @deltekani
🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌹