#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد.
فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کردهای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی.
خدا میداند از پیش او که آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم...
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی🌷
🌱دو سه ماهی میشد که وارد دانشکده شده بود. تعدادی از دانشجویان را گلچین کرد. یک گروه تشکیل دادند که هدفشان، ترویج مسائل اعتقادی و اخلاقی در دانشکده بود، با شیوهی کاری متفاوت.
همهی اعضای گروه را توجیه کرد، اخلاق و رفتار پسندیده در راس کارهایشان بود.اول با دیگران طرح رفاقت و دوستی می ریختند، بعد هم آنها را دعوت به رعایت مسائل شرعی میکردند.
وضع دانشکده بهتر شد، خیلی از افراد گروه هم شهید شدند.🕊⚘️
#بی_تفاوت_نباشیم
#سیره_شهدا
● از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#یادشهداباصلوات
#سیره_شهدا🕊
#شهید_محسن_حججی🌷
🔹از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید، سرش را پایین انداخت و گفت:
« خواهرم جلوی امام رضا(ع) حجابت رو رعایت کن! »
با آرنج زدم به پهلویش: « ما رو می گیرن تا حد مرگ میزنن! »
کوتاه بیا نبود، میگفت: « آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین(ع) نیست »
📚 سربلند، روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری، ص ۲۰۸
#سیره_شهدا
هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و یا به هر طریق بحث را عوض می کرد.
#شهیدابراهیمهادی
#یادشهداباصلوات
سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
بچهها كسل بودند و بيحوصله. حاجي سر در گوش يكي برده بود و زيرچشمي بقيه را ميپاييد. انگار شيطنتش گل كرده بود.
عراقي آمد تو و حاجي پشت سرش. بچهها دويدند دور آنها. حاجي عراقي را سپرد به بچهها و خودش رفت كنار. آنها هم انگار دلشان ميخواست عقدههاشان را سر يك نفر خالي كنند، ريختند سر عراقي و شروع كردند به مشت و لگد زدن به او. حاجي هم هيچي نميگفت. فقط نگاه ميكرد. يكي رفت تفنگش را آورد و گذاشت كنار سر عراقي. عراقي رنگش پريد و زبان باز كرد كه «بابا، نكشيد! من از خودتونم.» و شروع كرد تندتند، لباسهايي را كه كش رفته بود كندن و غر زدن كه «حاجي جون، تو هم با اين نقشههات. نزديك بود ما رو به كشتن بدي.حالا شبيه عراقيهاييم دليل نميشه كه…» بچهها ميخنديدند. حاجي هم ميخنديد.
ادامه دارد...
#شهیدهمت_رایادکنید_باذکرصلوات
#مخلص_خدا | #سیره_شهدا
🌷#سیره_شهدا | صندوقچه جبهه
یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیـین کـرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پول های صندوق هـم صرف کـمـک به جـبهـه و رزمـنـده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود،بـاعث شـد کـه تمام اعضای خـانواده خودشـون رو از این گناه دور کنن، اگه هم موردی بود،به هم تذکر می دادند.
🌷شهید علیاصغر کلاتهسیفری🌷
📚کتاب وقت قنوت، ص۱۴۵
❇️#سیره_شهدا
🔴شهید مدافعحرم #سید_حمید_طباطبایی_مهر
♻️خیــــررســــانی
سیّد حمید از ابتدا مبالغی را برای کارهای خير کنار میگذاشت و بعد بهم میگفت اگر اجازه میدهيد این مبلغ را برای یک بنده خدایی بذارم؛ تا قــدمِ خيــری که برمیدارد با رضـایت کامــل انجــام شــود.
اگر احساس میکرد فردی نياز دارد از لذّتهای دنيوی خود میگذشت و به آن بنـــدهخـــدا میبخشيــد تا خيـرش به آن بندهخدا برســــد. سیّد میگفت: حجّ من
شادی دل بندهی خداست. حجّ من، کفش پای بچهیتيم است.
خيررسانی شيوه هميشگیاش بود. اما پس از شهادتشان بود که من به خيلِ کارهای شایسته و خالصانهشان پیبُردم و توانستم ایشان را بهتر بشناسم.
🎙راوے: همسر شهید
#سیره_شهدا🦋
🍃پای درد دلش که مینشینی ، حرف دلش احیاء امر به معروف و نهی از منکر و جذب حداکثری بود، یعنی همان حرف های رهبرش همان که بعد از نماز های اول وقتش او را دعا میکرد و غصه تنهایی اش را میخورد. علیرضا(محمدرضا)در هر زمان دنبال شناخت تکلیفش بود و انجام آن به نحو احسن،به قول خودش مثل سلمان فارسی!
یک روز کار فرهنگی،یک روز روشنگری و مبارزه برعلیه غبار فتنه۸۸ یک روز امداد رسانی به بیماران در اورژانس و امروز هم دفاع از حریم آل الله و فریاد رسی از مظلوم.
در سپاه محمد (ص) آموزش میبیند، اما حضرت زهرا (سلام الله) او را برای سپاه خویش تربیت کرده است سپاه فاطمیون
کساني که گفتند:
«پروردگار ما الله است»، سپس استقامت کردند، نه ترسي براي آنان است و نه اندوهگين ميشوند.(احقاف /13)
#شهید #محمدرضا_بیات
❇️#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #ابوالفضل_سرلک
▫️همسر شهید نقل میکنند: حفظ آبرو پیش خدا و ائمه خیلی برای آقا ابوالفضل مهم بود؛ میگفت دوست دارم با آبرو از این مأموریت بیام. خیلی به فکر تربیت بچهها بود که صحیح تربیت شوند، به من توصیه میکرد آرام باشم و بچهها را خوب تربیت کنم تا بچهها در راه اسلام باشند.
▫️ابوالفضل بعد از شهادت حاج اصغر پاشاپور میگفت «چقدر قشنگ شهید شد! حتی جنازه هم ندارد و کاش من هم پیکر نداشته باشم.» گفتم اگر میخواهی شهید شوی، حرفی نیست اما باید پیکر داشته باشی ؛ چون وقتی پیکر شهیدی نمیآید، خانواده همچنان چشمانتظار میمانند.
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
﷽
#سیره_شهدا🦋
❤️شجاع، نترس و دائم الوضو بودند.
مهمتر از همه فوقالعاده شوخطبع بودند.
💚توجه خاص ايشان به رزق حلال اشاره كنم؛همواره ميگفت كه اين رزق روی محمدامين تأثير ميگذارد و بسيار روی اين موضوع حساس بود.
💛احترام زیادی برای پدر و مادرشون
قائل بودند طوریکه هر روز حتی در حد یک دیدار کوتاه بهشون سر میزدند.
🎙راوی:همسر شهید
#شهید_علیرضا_بریری
#سیره_شهدا🦋
❤️آقا رضا صبور بود،خیلی به
حرام و حلال توجه می کرد،به حقوق
دیگران حساسیت خاصی داشت
حتی به اندازه ریختن زباله در خیابان
را گناه خیلی بزرگی می دانست.
💚همیشه در بیانش این بود که نباید
رهبر را تنها گذاشت،هر وقت در جمعی
صحبت از وضعیت اقتصادی و مشکلات
جامعه پیش می آمد،میگفت رهبری تنهاست!
💛محجوب،باحیا،باوقار بودند،
همیشه مهربان بود و هیچ وقت
صدایش بلند نمیشد.
🎙راوی: برادر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده