بعد از شهادت تکفیریها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند، مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینهزنی برای امام حسین (ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده
#مدافع_حرم
محل دفن:گلزارشهدای کرمان
#یادشهداباذکرصلوات
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
فرمانده بود
امابرای گرفتن غذامثل بقیه رزمنده هاتوی صف می ایستاد
سرصف غذاهم جلویی هابه احترامش کنارمی رفتند
می خواستنداوزودترغذاش روبگیره
اوهم عصبانی می شد
ول می کرد ومی رفت
نوبتش هم که می رسید
آشپزهاغذای بهتربراش می ریختند
اوهم متوجه می شدومی دادبه پشت سریش...
#شهید_محمود_کاوه
#یادشهداباذکرصلوات
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
✍🏻همیشه به نیروها و رزمندهها میگفت؛
قبل از خواب زمزمه کنیم:
خدایا گناهانی را که مرا از امام حسین علیه السلام محروم می کند، ، ببخش! ..
شهید محمود کاوه🌷🕊🌷🕊
#یادشهداباذکرصلوات
#شبتون_شهدایی
🔴 الله اکبر
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد
🔹خاطرهای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به فیض عظیم شهادت رسید!!!
🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشتهام را مرور میکردم.
🔸سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت؛ قرآن کریم را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🔸حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" همصحبت میشدم!
🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم.
🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم.
حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
شهید حسین لشگری
🇮🇷🇮🇷🌷🌷🌷
#یادشهداباذکرصلوات
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷