💔 مادر من یک زن فوقالعاده است ، خبر شهادت بابا که رسید رفت دو رکعت نماز خواند...
همهی ما را مادرمان آرام کرد ، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند ، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بیتاب شدیم خطاب به جنازه بابا گفت :
الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانوادهات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمیکند...
همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم.
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار میشد، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.
خبر شهادت جهاد را هم که شنید همینطور ...
دلم سوخت وقتی برادرم جهاد رو دیدم ...
مثل بابا شده بود ...
خونها رو شسته بودند ولی جای زخمها و پارگیها بود ، جای کبودی و خون مردگیها ...
تصاویر شهادت بابا و جهاد باهم یکی شده بودن و یک لحظه به نظرم رسید من دیگه نمیتونم تحمل کنم ...
باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی رو آروم کرد .
وقتی صورت جهاد رو بوسید، گفت:
ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده؟! ، البته هنوز به"اربا اربا" نرسیده ...
باز خجالت آروممون کرد.... 😥
◀️ فاطمه مغنیه خواهر #شهید_جهاد_مغنیه
#زن
#مادر
#شهادت
🆔 @derangg