eitaa logo
شهدایی🥹🥹
719 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
اینجــا‌یہ‌نفر‌هسٺ‌ڪہ‌نزاره‌🥺 احسآس‌تنہایـے‌کني اینجــاحرف‌‌از‌‌رفاقتــہ❤️ #برادرشهید‌م بابک نوری کپی حلاله به شرط اینکه صلوات برای شهدا بفرستین شروع خادمی.1403/2/17 @MZmmmmz : آیدی مدیر ناشناسمون https://eitaa.com/joinchat/3223323503C7348c57498
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 روضه و گریه بر حضرت سیدالشهدا(ع) در ترک موتور 🔹️ تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان ... ◇ هرچه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام ، پشت ماشین ، سنگر، حسینیه ؛ فقط مانده پشت موتور ..! ◇ با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. ◇ رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب هنوز گریه می کرد ... ◇ چند شب بعد عازم مهمانی حضرت سیدالشهدا(ع) شد ... 📚 راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫ ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
بریم ادامه رمان بنده نفس تا بنده شهدا☺️☺️🥹
شهدایی🥹🥹
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت_هشتم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا امروز کلاسای روایتگری تموم شد اما دلم گرف
چمدونمو با گریه بستم با گریه خداحافظی کردم روز حرکت رسید دلم نمیخاست برم کربلا تو فرودگاه آخرین ایستگاه برگشتم نرفتم کربلا😭😭 برگشتم خونه اما همه زخم زبان بهم زدن که تو دعوت امام حسین را رد کردی هرچیز لیاقت میخاد تو نداری اما من دلم فقط شلمچه میخاست تو اتاقم داشتم گریه میکردم که گوشیم زنگ خورد با صدای گرفته گفتم :بله بفرمایید صدا:سلام ببخشید خانم معروفی ؟ -بله خودم هستم صدا: ببخشید مزاحمتون شدم مردانی هستم فرمانده حوزه ناحیه ۱۵ اگه امکانش هست یه قرار ملاقات بذاریم برای برنامه روایتگری -بله آقای مردانی حتما محل قرار مزارشهدا خوب هست ؟ آقای مردانی:بله عالیه اتفاقا جعمه پنجم روز شهادت آقامحرم هست -ببخشید فامیلی این شهید که میفرمایید چی هست ؟ تازه شهید شدن؟ آقای مردانی:بله ،شهید محرم ترک مدافع هستن ..... ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت_نهم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا چمدونمو با گریه بستم با گریه خداحافظی کردم
ایستادم به نماز وسطای نماز ک صدای زنگ گوشیم بلند شد عادتم بود هروقت دلم میگرفت دو رکعت نماز میخوندم سلام که گفتم گوشی رو برداشتم دیدم زینب بود شمارشو گرفتم _جانم زینب زینب: حنانه 😭😭 -چیه؟ چی شده؟ زینب:خواب کربلا دیدم پا به پای خوابای زینب من آب شدم خوابای زینب شد تحول بزرگی برام یک سالی طول کشید تا زینب کربلایی بشه و اون یک سال شد تمام زندگی من شناخت خدا، امام حسین (ع)،شهدای مدافع حرم اما اون پنجشنبه...... با زینب رفتیم آقای مردانی را دیدیم قرارشد کل کاروانای راهیان نورشون را من روایتگری کنم شروع کردم تحقیق درمورد همه چیز .. ┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_هفتاد #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ایستادم به نماز وسطای نماز ک صدای زنگ گوشیم بلن
دلم میخاست خدا و ائمه و سایر شهدا را بشناسم از مزار شهدا که برمیگشتیم زینب:‌حنانه چرا تو خودتی ؟ -میخام خدا و ائمه را بشناسم کمکم میکنی؟ زینب: آره باید با دوستم دیانا آشنات کنم -چه اسم خوشگل باکلاسی 😄😄😄 زینب : خودشم باکلاسه -یعنی چی؟ زینب: دیانا از اون بچه مایه داراست مثل تو -خب زینب: اما همشون مذهبین ی دختر نازم داره اسمش حنانه است -إه هم اسم منه دخترش زینب :آره بذار الان بهش زنگ میزنم یه ۱۰دقیقه ای مکالمه شون طول کشید بعد قطع شدنش گفت دیانا گفت بریم خونشون وقت داری الان بریم ؟ -آره عزیزم بریم خونه دیانا اینا تجریش بود وارد خونه شون که شدیم یه تابلو فرش از عکس رهبر بود یه تابلوی خالی هم بالاتر از تابلو عکس رهبر بود -زینب چرا اون تابلو خالیه ؟ دیانا: آخه هنوز امام زمانمون ظهور نکردن چهره شونو ببینیم تا عکس داشته باشه -اوهوم دیانا: خب حنانه جان حنانه اش بدو بدو اومد ماژون بامن بودی؟ دیانا: نه عشق مامان -من میخام از خدا و ائمه و ....بدونم دیانا: اول باهم آشنا بشیم؟ -بله من حنانه ام ۲۲ساله دیانا:منم ۲۲سالمه همسرمم پاسداره خودمم طلبه ام خب حالا بحث شناخت..... ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
خب خب اینم سه قسمت زیبای رمان بنده نفس تا بنده شهدا🥺🥺😥
1...بچه ها نفری سه تا الهی به رقیه بگین🥺😥 2...برای فرج مهدی صاحب الزمان صلوات بفرستین🥺🥺 3...نمیدونم🤔 4...چرا اینقدر ناامیدین خدا به وقتش همه چیزو درست می‌کنه صبور باش🥺🥺
✍سالروز شهادت شهید مدافع حرم سردار شهید حاج محمد علی الله دادی شهیدی که به دست رژیم غاصب صهیونیستی به درجه رفیع شهادت نائل آمد شهیدی که حاج قاسم آرزو داشت مانند او به شهادت برسد و همانگونه هم شد... 🔹سردار شهید محمد علی الله دادی از فرماندهان دلاور دوران دفاع مقدس و از پایه گذاران بسیج ثارالله کرمان رادمردی مؤمن و ولایت مدار بود وی بارها نجوای شهادت را به هنگام دفاع مقدس با گوش جان شنیده اما تقدیر بر آن بود تا در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله توسط رژیم صهیونیستی به شهادت برسد. 🔸در دوران دفاع مقدس در لشکر ۴۱ لشکر ثارالله پس از شهادت حاج مهدی زندی مسئولیت فرماندهی تیپ ادوات لشکر را برعهده گرفت. 🔹جانشینی لشکر ۳۸ ذوالفقار نیروی زمینی فرماندهی تیپ رمضان لشکر ۲۷ حضرت رسول صلی‌الله و فرماندهی سپاه الغدیر یزد از دیگر مسئولیت‌های وی پس از دوران دفاع مقدس است. 🔸شهید الله‌دادی الگویی کامل از اخلاق و ادب هستند ولایت‌مداری و دینداری عملی است که از او یک اسوه تمام عیار ساخته است وی کسی است که مقامات مادی دنیا هیچ‌گاه در قلب او اثر نکرد و آن عزیز را از پیمودن مسیری که سالها در پی آن بود یعنی شهادت فی سبیل الله باز نداشت. 🔹شهید محمد علی الله دادی ۲۸ دی ماه سال ۱۳۹۳ در حالی که برای بازدید از استان قُنیطره سوریه عازم این منطقه گردیده بود مورد حمله بالگردهای توپدار رژیم صهیونیستی واقع شد و به همراه شش تن از همرزمانش که جزو اعضای حزب الله لبنان بودند به شهادت رسید بدین گونه نام خود را در فهرست مدافعین و حامیان مقاومت اسلامی و ضد صهیونیستی ثبت نمود.
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قله است ..! باید مسیر این دامنه رو پیدا کنیم..! برگزیدگانه این قله هستند..❤️!