شهدایی🥹🥹
خدمتکارا میگن: عروسی دختر صاحبخانه هست🥳 خیره پیش صاحب خونه و صاحب خونه بهش میگه: من چند سال قبل قصد
طلبه گفت: «مصراع اول چی بود؟»
صاحبخانه گفت:« به ذره گر نظر لطف بوتراب کند »
طلبه گفت: « مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع)** است.»
صاحبخانه سجده شکر کرد و خواند:« به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند»
🥲❤️
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
طلبه گفت: «مصراع اول چی بود؟» صاحبخانه گفت:« به ذره گر نظر لطف بوتراب کند » طلبه گفت: « مصراع دوم
حالا اینجوریه که ما بچه شیعه ها هر زمان مشکل یا گرفتاری داریم میگیم
میریم نجف به بابامون میگیم
❤️☺️
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#شهید_جواد_تیموری
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
╰•❲﷽❳•╮
شهید(ســیــد مـهـدی ذاکــر حــســیـنـی)
در تــــــاریــــــــخ 26 خـــــــــرداد 1395 در
شـــهـــر حـــلـــب ســـوریـه بر اثر موشک
بــــاران دشــــمــــن،بــــه درجــــه رفــــیـــــع
شـهـادت نائـل آمـد و جـسـم مـــطهـرش برای همیشه جاوید نشان شد..(:🌹"
#شهیدسیدمهدیذاکرحسینی🦋
#سالروز_شهادت🥀
📿۱۴صلواتسهمشماهدیهبهشهید
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•°🪴°•°
خبرنگار همراه شهید:
من همراه ایشون ۴ بار به سوریه سفر کردم
او هر بار خــودش رو به زیارت حرم حــــضرت
زینب (ع) ولو برای چند دقیقه ملزم می کرد.
ما هم همراه ایشون به زیارت می رفتیم🕌
یک بار که به مکه رفته بودیم اصرار مــی کرد
که همه هــمراهان به زیارت بــرن اما خودش
نرفت من از ایشون پرسیدم چرا شما نمیری؟
گفـت: وقــــتی که شـــرایط مساعد برای هـــمه
فراهم نباشه منم به زیارت نخواهم رفت🙂
#شهید_حسین_امیرعبداللهیان🖤
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_سیوهشتم🌸/#یاحسین✋ می گویند اگر میخ
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_سیونهم🌸/#یاحسین✋
هادی هر جا می رفت برای هیئت امام حسین هزینه می کرد. درباره ی هیئت رهروان شهدا که نوجوانان مسجد بودند نیز همیشه جزء بانیان هزینه های هیئت بود. زمانی که هادی ساکن نجف بود هر شب جمعه به کربلا می رفت. در مدت حضور در کربلا از دوستانش جدا میشد و خلوت عجیبی با مولای خود داشت. خوب به یاد دارم که هادی از میان همه ی شهدای کربلا به یک شهید علاقه ی ویژه داشت بعضی وقتها خودش را مثل آن شهید می دانست و جمله ی آن شهید را تکرار می کرد. هادی می گفت: من عاشق جون، غلام آقا ابا عبدالله هستم. چون در روز عاشورا به آقا حرفهایی زد که حرف دل من به مولا است. او از سیاه بودن و بدی بودن خودش حرف زد و اینکه لیاقت ندارد که خونش در ردیف خون پاکان قرار گیرد. من هم همین گونه ام. نه آدم درستی هستم. نه .... در این آخرین سفر هادی مطلبی را برای من گفت که خیلی عجیب بود! هادی می گفت یک بار در نجف تصمیم گرفتم که سه روز آب و غذا کمتر بخورم یا اصلا نخورم تا ببینم مولای ما امام حسین در روز عاشورا چه حالی داشت. این کار را شروع کردم. روز سوم حال و روز من خیلی خراب شد. وقتی خواستم از خانه بیرون بیایم دیدم چشمانم سیاهی می رود. من همه جا را مثل دود میدیدم آن قدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم. از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین را می فهمم.
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
. کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦. شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦. #قسمت_سیونهم🌸/#یاحسین✋ هادی هر جا می رفت
.
کتابپسرکفلافلفروش༆📕✦.
شهیدمحمدهادیذوالفقاری༆🌹✦.
#قسمت_چهلم🌸/#مشقات🍂
در حکایات تاریخی بارها خوانده ام که زندگی در شهر نجف برای طلبه های علوم دینی همواره با تحمل مشقات و سختی ها همراه است. برخی ها معتقد بودند که اگر کسی میخواهد همنشینی با مولای متقیان امیر المؤمنین داشته باشد باید این سختی ها را تحمل کند. هادی نیز از این قاعده مستثنا نبود. وقتی به نجف رفت حدود یک سال و نیم آنجا ماند. تابستان ۱۳۹۲ و ماه رمضان بود که به ایران بازگشت. مدتی پیش ما بود و از حال و هوای نجف می گفت. همان ایام یک شب توی مسجد او را دیدم مشغول صحبت شدیم. هادی ماجرای اقامتش را برای ما این گونه تعریف کرد: من وقتی وارد نجف شدم نه آن چنان پولی داشتم و نه کسی را می شناختم کمی زندگی برای من سخت بود. دوست من فقط توانست برنامه ی حضور من را در نجف هماهنگ کند. روز اول پای درس برخی اساتید رفتم نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بیرون کمی در خیابان های نجف دور زدم کسی آشنا نبود. برگشتم و حوالی حرم جایی که برای مردم فرش پهن شده بود، خوابیدم
#ادامه_دارد🦋همراهمون باشید
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#شهید_محمد آرش احمدی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
#خاطــره🎞
|همدانشگاهیشهید|
دخترےمیگفت:
منهمکلاسیبابکبودم.
خیلییییتونخشبودیمهممون...
اماانقدباوقاࢪبودکههمهدخترامیگفتند:
" ایننوریانقدسروسنگینهحتماخودش
دوسدختردارهوعاشقشه !" 😏
بعدمنگفتم:میرمازشمیپرسمتاتکلیفمون
ࢪوشنبشه...
رفتمࢪودࢪࢪوپرسیدمگفتم :
" بابکنوریشماییدیگ ؟! "
بابکگفت:"بفرمایید ."
گفتم:"چراانقدخودتومیگیری ؟!
چرامحلنمیدیبهدخترا؟! "
بابکیہنگاهپرازتعجبوشرمگینبهمکرد
وسریعࢪفتوواینستاداصلا!
بعدهاکشهیدشد ،
هموندختراومنفهمیدیمبابکعاشقکیبودهکه
بہدختراومنمحلنمیداد...
عاشقحضرتزینبوشهادت🥺💔|
#برادرشهیدم بابکنورے💛
#به_سبک_نور_زندگی_کن✨