شهدایی🥹🥹
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_دوازدهم #داستان_عشق_آسمانی_من هرچی جلوتر میرفتم تو زندگی با محمد م
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_سیزدهم
#داستان_عشق_آسمانی_من
دوران عقد منو محمد هشت ماه طول کشید.
اون هشت ماه زیاد پیش هم نبودیم
پدرم اجازه نمیداد من برم قم بمونم همیشه میگفت: این دوری باعث میشه محمد زودتر خودشو برای تشکیل زندگی آماده کنه...
ولی در همین هشت ماه دو اتفاق خیلی جالب افتاد
سه ماه بود عقد محمد بودم
بهش زنگ زدم :
-سلام آقایی کجایی؟
محمد: سلام خانم! خونه!
-خب نمیایی اصفهان
محمد: نه عزیزم یه ماموریت داخل شهری دارم
-اوووم باشه
پس مواظب خودت باش
محمد: آذرجان
-جانم
محمد: ناراحت شدی؟
-نه اصلا
محمد: پس من برم
دوست دارم
یاعلی
-منم دوست دارم
یاعلی
تلفن رو قطع کردم و به مادرم گفتم محمد گفت ماموریت داخل شهری داره نمیاد قم
من فردا صبح با آجی برم قم ؟
مادر: باشه برید
صبح ساعت ۹ بعد از خوردن صبحانه حاضر شدم تا با خواهرم برم قم
اما......
اما وقتی در خونه رو باز کردم که قدم تو کوچه بذارم با ی گل بزرگ روبرو شدم
گل که کنار رفت محمد روبروم بود!
وقتی محمد فهمید منم میخاستم اونو غافلگیر کنم چقدر خوشحال شد
#ادامه_دارد
نام نویسنده:بانوی مینودری
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_سیزدهم #داستان_عشق_آسمانی_من دوران عقد منو محمد هشت ماه طول کشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_چهاردهم
#داستان_عشق_آسمانی_من
بعد از اون اتفاق جالب 😊
یک بار منو محمد همراه خواهرم و همسرش برای مسافرت رفتیم اصفهان چندروزهم طول کشید☺️
رسیدیم اصفهان رفتیم خونه اقوام
فردا صبح بعداز خوردن صبحونه رفتیم برای گردش😃?😋😋
اول رفتیم سی سه پل 😌
اون موقعه زاینده رود آب داشت
محمد: بچه ها بشنید من برم چندتا بستنی بگیرم بیام 🍦🍦🍦
شوهرخواهرم: محمدجان دست درد نکنه 😊
بستنی ک خوردیم آجی فاطمه گفت :علی آقا لطفا جواد نگه دار منو آذر بریم خرید 😂😂😂😁😁
سه ساعتی طول کشید
وقتی برگشتیم 🙂
محمدو علی آقا :سه ساعت خرید😐😐😐
محمد در حالیکه میخندید:آذر خرید عروسیمون طول بدی من ولت میکنم
خریدتت کردی خودت بیا خونه 😁😁😁😁😁😁😁
-واقعا آقا محمد؟😒😒😒
محمد:بله آذر خانم ☺️
-من قهرم 😒😒😒
نزدیکم شد و آروم در گوشم گفت آدم ک با نفسش قهر نمیکنه خانمم 😍😍
#ادامه_دارد
نام نویسنده : بانوی مینودری
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
شهدایی🥹🥹
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_چهاردهم #داستان_عشق_آسمانی_من بعد از اون اتفاق جالب 😊 یک بار منو
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_پانزدهم
#داستان_عشق_آسمانی_من
بالاخره دوران نامزدی ما تموم شد 😋😋
ی روزی محمد خودش اومد قم و روز ازدواج مشخص کرد🙂
عمه اینا چون راهشون دور بود نیومدن☹️
محمد دوست داشت بگه زن من مسئولیتش هم با خودمه 😃☺️😘
دو روز قبل عروسی محمد و مامان بابا و عموهاش اومدن نجف آباد و مارو بردن قم 😍
بالاخره زندگی ما تو اردیبهشت سال ۸۵آغاز شد 😊
چون خیلی قسط داشتیم من دنبال کار میگشتم تا کمک محمد باشم 😕
بالاخره دوماه بعدازدواج تو یه شرکت ساختمانی استخدام شدم 🙂🙂😊
قشنگ یادمه اونروز محمد اومد خونه تا منو دید گفت:
چی شده خانم گل خیلی خوشحالی انگار😂
دویدم سمتش
اونم پا گذشت به فرار🏃🏃🏃🏃 و میگفت وای آذر از خوشحالی میخای منو بخوری
هیولا مااااماااان 😁😁😁😂😂😂😂
-أه محمد دودقیقه وایستا بگم 😒
محمد:بفرمایید وایستادم ☺️
-کار پیدا کردم😍
محمد:خب شیرینیش کو 😋😋
بدو یه قرمه سبزی خوشمزززه درست کن 😋😜
#ادامه_دارد
نام نویسنده:بانوی مینودری
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#محمد_قاسم_رحیمی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄
میگویند ؛
باران که میزند
بوی خاک بلند میشود
اما اینجا باران که میزند
بویِ خاطرهها بلند میشود ...🌱
#مردانبیادعا
#منطقه سومار سال ۶۳
عاقبت همه مون شهدایی
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#شهدا
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄
تصویر شهدای حادثه تروریستی امروز در راسک
🔹تصویر سرهنگ دوم پاسدار شهید احمد زارعی و پاسدار شهید احمدرضا صاحب و سرگرد پاسدار شهید علی رحمانیان که امروز در درگیری با تروریست های جیش العدل به شهادت رسیدند.
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#شهدا
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کربلا تنھاآرزوییِکہوقتیبهشمیرسی
دوبارهآرزوشمیکنۍ :)♡
#اربابمحسین
🥹🥹😭
ڪࢪبلایےنیستمامّـٰاشمـٰاشـٰاهدبـٰاشڪہ
هࢪدعـٰایےڪࢪدماولڪࢪبلاࢪاخواستم..💔✋🏻
#میشهمنمدعوتکنیارباب
#جانمحسین
شهدایی🥹🥹
ڪࢪبلایےنیستمامّـٰاشمـٰاشـٰاهدبـٰاشڪہ هࢪدعـٰایےڪࢪدماولڪࢪبلاࢪاخواستم..💔✋🏻 #میشهمنمدعوتکنیارب
#حاجمهدیرسولی یه تیکه از روضش خطاب به اونایی که کربلا نرفتن میگه که ..
" الهی بمیرم برای دلت!
تو چجوری زنده ای💔(((: "
حقگفتبهمولا
شهدایی🥹🥹
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا 🔻 #قسمت_اول . #ازدواج_شهــدا ڪجا و ازدواج ما ڪجا...؟!⁉️ گاهی دلم برای ازدواج ه
💞 #ازدواج_به_سبک_شهدا
🔻 #قسمت_دوم
.
💞 یا دلم برای ازدواجی به سبڪ #شهید_ڪلاهدوز تنگ شده...ڪه خـرید عقـد همسرش یڪ #حلقـه و یڪ جفت ڪیف و ڪفش بود و مـراسم عقـدش را خیلی ساده با سی_چهل نفر مهمون برگزار ڪرد...
💞 یا شهید #محمد_ابراهیم_همت ڪه زندگی شان را در اتاق ڪوچڪی روی پشت بام شروع ڪردند! دریغ از یڪ چراغ خوراڪ پزی در اوایل زندگی...
💞یا شهید #مهدی_باڪری ڪه اهل سادگی و از تجملات بیزار؛ ڪه زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری شروع ڪردند! همراه با وسایل ضروری زندگی ڪه آن قدر ڪم بود در یڪ پیکان استیشن جا می شد...
.
✅آن روز ها مـراسم را سـاده میگرفتند در #انتخاب_همسر به #تقوا و #دیانت توجه میڪردند نه پول و ظواهر...
خدایی عمل میڪردند و علوی زندگی میکردند...
.
⛔️این روزها سخت درگیر #تجمـلات و ظـواهـر شدیم و معترض هم هستیم ڪه چرا اینقدر #طـلاق و بدبختی زیاد است...
.
⚠️ما بجای توجه به "شعائر" الهی
به "ظواهر" دنیوی توجه میکنیم....
.
‼️به راستی ڪه همه ی ما میدانیم راه #اهل_بیت و شهدا چیست ...
و وای به حال ما که میدانیم و اینگونه عمل می ڪنیم....
#جوانها_بخونین_خالی_از_لطف_نیست 😇
┄┄┅┅┅❅شهدایی❅┅┅┅┄┄