😳😳😳#نتیجه_اخلاص
👈👈👈 موقع #وضع_حمل همسرش بود، فرستادنش #قابله بیاره
آنچنان درگیر مسائل #جبهه شد که یادش رفت
دو روز بعد برگشت خونه، رفت عذر خواهی کنه دید همه خوشحالن
بابت قابله ازش تشکر کردن
بهش گفتن اتفاقا قابله ای که فرستادی خیلی خوب بود،
تو که رفتی یه #خانومی اومد گفت من همون قابله ای ام که آقای برونسی منو فرستاده!
اومد هیچی هم از ما نگرفت، خیلی هم خوب #وظایفشو انجام داد
❤️ هو الشاکر
✔️خدا کار برونسی رو راه انداخت
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌺
شادی روحش مطهرش #صلوات
@didebanehoshyar
@didebanehoshyar
🌹🌹🌹
#خاطرات_شهدا
🔹جهیزیه ی #فاطمه حاضر شده بود.
یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم،دادم دست فاطمه...
گفتم: بیا مادر!
اینو بگذار روی وسایلت...
🔸به شوخی ادامه دادم:
بالاخره #پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره☺️...
🔹شب #عبدالحسین را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود😍؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨...
🔸یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت😄:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی #فاطمه!.
🔹فردا رفتیم سراغ #جهیزیه.
دیدیم همه چیز خریدهایم؛
غیر از #پارچ😟...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@didebanehoshyar
🌷بیست وسوم اسفندماه سالگرد شهادت #سردارمخلص وبی ریای دفاع مقدس، دل داده ی #حضرت_زهرا سلام الله علیها، شهیدحاج عبدالحسین برونسی باذکر #صلوات وفاتحه گرامی باد🌺
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
🍃🌹🍃🌹
#شهیدانه🌷
آدمها دو دستهاند:
↫غـیرتی♥️
↫قیمتی
#غیرتیها با "خدا" معامله کردند
و #قیمتیها با "بندهخدا "...!
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
#بی_دست_کربلا_دست_من_وبگیر🤲
🔸قبل از عمليات یڪ گلوله به
بازوی سردار شهید
برونسی خورد.
برای مداوا به بيمارستاني در يزد
منتقل شد.
او فقط ميخواست
تا عمليات شروع نشده به منطقه برود؛
🔹 اما چون دكترها اجازه این ڪار را به او
نمي دادند، لذا به دامان
اهل بیت متوسل شد.
مثل باران اشك مي ريخت و
از آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند.💔
🔸در حال گريه خوابش برد.
شايد هم بين خواب و بيداري بود
ڪه احساس ڪرد حضرت عباس(ع)
دارند به طرف او مي آيند.
حضرت به طرف بازوی او دست برده
و چيزي از آن بيرون آورده
و فرمودند: «بلند شو، دستت خوب شده. »🥀
🔹بعد از اين خواب هرچه
برونسی به دكتر می گفت:
من خوب شده ام، دكتر باور نميكرد
و به او می گفت :بايد عكس بگيرم.
شهيد برونسي به دڪتر گفت:
به شرط اينكه به كسي چيزي نگويي
ماجرا ی خوب شدنم را به شما می گویم.
وقتي دڪترها از دست او عكس گرفتند
هيچ اثري از گلوله در آن دیده نمی شد😳
دكترها با گريه او را از
بیمارستان بدرقه كردند.😭
✍ به روایت همسر #شهید_عبدالحسین_برونسی
📚#خاڪ_های_نرم_ڪوشڪ
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا_س
✾شهید #برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه🏡 آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای #شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، #یازهرا(س)
✾چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند❌ در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم #بیدارشان کنم، ناراحت شد😔 به سمت اتاق دیگری🚪 رفت، من نیز پشت سرش رفتم
✾دیدم گوشهای نشست، اسم #حضرت_فاطمه(س) را صدا میزد و از شدت گریه😭 شانههایش میلرزد؛
آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم #اذن_شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم😭
همسرشهید
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#فاطمیه
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🔸قبل از انقلاب بود که باید برای ادامه خدمت، میرفت منزل جناب سرهنگ. همان اول، وضع زننده همسر او را که دید فرار کرد و برگشت پادگان. ۱۸ توالت بود که هر نوبت ۴ نفر باید تمیزشان میکردند. عبدالحسین برای تنبیه، باید جور همه را میکشید.
📆 یک هفته بعد، سرهنگ رو کرد به او و گفت: دوست داری برگردی همانجا، مگر نه؟ تاثیری روی او نداشت! گفت: «اگر تا آخر خدمت مجبور باشم همه کثافتهای توالت را در بشکه خالی کرده و به بیابان بریزم، باز هم آنجا پا نمیگذارم!» ۲۰ روز دیگر به همان کار ادامه داد. مسئولان پادگان، خودشان خسته شدند و رهایش کردند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
📚کتاب بوستان حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکجا که گیر کردید #امام_زمان عج را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم دهید🥀 #شهدا #شهید_عبدالحسین_برونسی🥀