eitaa logo
دیده‌بان‌هوشیار
972 دنبال‌کننده
39.4هزار عکس
16.4هزار ویدیو
213 فایل
سلام و عرض ادب متاسفانه این کانال مسدود شد ، در کانال جدید دیده بان هوشیار با لینک زیر در خدمت شما عزیزان هستیم https://eitaa.com/didebaanehoshyar ارتباط با ادمین @sarbaaze0
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️💛💚💙💜❤️💛💚💙💜 💠جلوی نماز اول وقت او را می‌گرفتم 🔸اوایل ازدواجمان برای دعا می‌کرد، می‌دیدم که بعد نماز از خدا، طلب شهادتــ🕊 می‌کند. را همیشه اول وقت می‌خواند،نماز شبش ترک نمی‌شد🚫 🔹 دیگر تحمل نکردم؛ یک شب🌙 آمدم و را جمع کردم، به او گفتم: «تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، می‌شی» 🔸 حتی جلوی نماز اول وقت⏰ او را می‌گرفتم. اما چیزی نمی‌گفت🙁. دیگر هم نخواند. پرسیدم:«چرا دیگر نماز شب نمی‌خوانی⁉️» 🔹خندید😄 و گفت:«کاریو که باعث تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، تو برام از عمل مستحبی مهم تره⭕️، اینجوری امام زمان(عج) هم راضی‌تره.☺️» 🔸بعد از مدتی برای شهادت هم نمی‌کرد، پرسیدم:«دیگه دوست نداری شهید بشی؟» گفت:«چرا. ⚡️ولی براش دعا نمی‌کنم.چون خود بشه تا به شهادت🕊 برسم.» 🔹گفتم:«حالا اگه تو عاشقت بشه چیکار کنیم؟🙁» لبخندی زد و گفت:«مگه پیر و جوون می‌شناسه😄؟» راوی:همسر شهید @didebanehoshyar
💞 💞 💞 😘 🔸در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در . به رسم استحباب، ابراهیم و حمید را صدا زدم و پیمان بین خود 👥👤جاری کردیم. 🔹دست ها را در هم گره کرده و قرار گذاشتیم تا در آینده در هر شرایطی یاور هم باشیم و جسم مجروح و یا شهید هم. 🔸به شب عملیات رسیدیم و 💥شدید دشمن امانمان را بریده بود. در ابتدای ورودی شهر با زخم عمیقی برداشتم و زمین گیرم شدم. 🔹خبر به برادران رسید و طبق پیمان برادری که داشتیم، در آنی بالای جسم نیمه جانم آمدند و هن هن کنان و در آن شیارهای پر پیچ و خم، عزم انتقال جسم سنگینم را به عقب کردند. 🔸با حال زاری که داشتم صدای حمید را می شنیدم که زیر لب زمزمه می کرد و از می نالید. از آن همه ای که در او نسبت به خودم می دیدم از برادری خود با او 😍 می بردم. 🔹برای او تمام انرژی خود را جمع کرده و گفتم: "نگران نباش، بخدا خوب خواهم شد و بین شما باز می گردم" 🔸حمید هم با لهجه و عامیانه اش گفت:"بابا کی نگران توهه😳 به خاطر تو داشتم به خودم بد می گفتم که این چه صیغه بود که با تو بستم. حواسم به سنگینت نبود."😳😰 🔹و سالهاست جمله اش نقل هر شده و بهانه ای برای .😊😂 راوی : "محمد رضا سقالرزاده" گردان کربلا
😂😂😂 💠 صیغه برادری 🔸در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در . به رسم استحباب، ابراهیم و حمید را صدا زدم و پیمان بین خود 👥👤جاری کردیم. 🔹دست ها را در هم گره کرده و قرار گذاشتیم تا در آینده در هر شرایطی یاور هم باشیم و جسم مجروح و یا شهید هم. 🔸به شب عملیات رسیدیم و 💥شدید دشمن امانمان را بریده بود. در ابتدای ورودی شهر با زخم عمیقی برداشتم و زمین گیرم شدم. 😝 🔹خبر به برادران رسید و طبق پیمان برادری که داشتیم، در آنی بالای جسم نیمه جانم آمدند و هن هن کنان و در آن شیارهای پر پیچ و خم، عزم انتقال جسم سنگینم را به عقب کردند. 🔸با حال زاری که داشتم صدای حمید را می شنیدم که زیر لب زمزمه می کرد و از می نالید. از آن همه ای که در او نسبت به خودم می دیدم، از برادری خود با او 😍 می بردم. 🔹برای او تمام انرژی خود را جمع کرده و گفتم: "نگران نباش، بخدا خوب خواهم شد و بین شما باز می گردم" 🔸حمید هم با لهجه و عامیانه اش گفت: "بابا کی نگران توئه⁉️ به خاطر تو داشتم به خودم بد می گفتم که این چه صیغه بود که با تو بستم😡 حواسم به سنگینت نبود."😳😰 🔹و سالهاست جمله اش نقل هر شده و بهانه ای برای .😊😂 راوی : "محمد رضا سقالرزاده" گردان کربلا 😁 @didebanehoshyar
🔴 💠 ناراحت شدن زن و شوهر از دست یکدیگر می‌تواند باشد. به هر حال ممکن است همسرمان دچار اشتباهی شود که ما را کند. 💠 اما مهم آن است که در قبال کار اشتباه همسرمان از ما سر نزند. 💠 اولا عکس‌العمل ما باید با بزرگی یا کوچکی اشتباه همسرمان باشد. 💠 ثانیا طبق آموزه‌های دینی، یا اشتباه همسرمان را با رفتار از بین ببریم. تا مصداق آیه ۲۲ سوره رعد باشیم: (وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ؛ کسانی هستند که را با نیکی از بین می‌برند.) 💠 کردن، گفتن، بد دهانی کردن، داد و بیداد کردن، همسر را بردن و .... از مصادیق رفتار با وجود بجای ماست که عامل زیاد شدن و اشتباه همسرمان می‌گردد. 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞