eitaa logo
دین سیاسی
4.6هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
16.9هزار ویدیو
125 فایل
پایگاه تحلیلی دین سیاسی کلیپ تحلیل اخبار در جریان تحلیل های ایران و جهان باشید... ارتباط با ادمین اصلی: @Admine_d_s پیج اینستاگرام:👇 https://instagram.com/dine.siasi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دلم می‌لرزید و نباید اجازه می‌دادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این خشک بشه، اگه تو فکر می‌کنی از میشه شروع کرد، من آماده‌ام!» برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم می‌خواست تحریکم کند و سرِ من سودایی‌تر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!» 💠 از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمی‌دانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه‌ها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این تو هم کنارم باشی!» سقوط به اندازه هم‌نشینی با سعد برایم مهم نبود و نمی‌خواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی داده‌ام که همان اندک را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمی‌شد فاصله این ادعا با پروازمان از فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه بودیم. 💠 از فرودگاه اردن تا مرز کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان است و خیال می‌کردم به‌هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمی‌دانستم با سرعت به سمت میدان پیش می‌رویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم. من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً می‌دانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه می‌کرد و می‌دیدم از شهر لذت می‌برد. 💠 در انتهای کوچه‌ای خاکی و خلوت مقابل خانه‌ای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمده‌ایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد :«امروز رو اینجا می‌مونیم تا ببینم چی میشه!» در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را می‌لرزاند و می‌خواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم :«خب چرا نمیریم خونه خودتون؟» 💠 بی‌توجه به حرفم در زد و من نمی‌خواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و کردم :«اینجا کجاس منو اوردی؟» به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمی‌توانستم اینهمه خودسری‌اش را تحمل کنم که از کوره در رفتم :«اگه نمی‌خوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!» نمی‌خواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید :«تو نمی‌فهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش می‌زنن و آدم می‌کُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمی‌بینی؟» 💠 بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی می‌داد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی می‌کنم که با هر دو دستش شانه‌هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد :«نازنین! بذار کاری که صلاح می‌دونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمی‌خوام صدمه ببینی!» و هنوز به آخر نرسیده، در خانه باز شد. مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی‌قواره‌تر می‌کرد. شال و پیراهنی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید :«با ولید هماهنگ شده!» 💠 پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً می‌فهمیدم و نمی‌فهمیدم چرا هنوز نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم. سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش می‌داد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :« هستی؟» 💠 از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده‌ای ظاهرسازی کرد :«من که همه چی رو برا ولید گفتم!» و ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد :«حتماً هستی، نه؟» و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی پرده گوشم را پاره کرد و اصلاً نفهمیدم چه می‌گوید که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد :«اگه رافضی بود که من عقدش نمی‌کردم!»... 🔥 @dine_siasi
1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای اعتراضات کامیون داران ✍ الان چند روزه دست و پا شکسته، اخبار و تصاویر رانندگان به شرایط نامطلوب و و داره مخابره میشه، از طرفی هم کشاورزان نگران محصول خود هستند که رو زمین مونده، طبق شنیده‌هایی که از برخی رانندگان کامیون داشتیم متاسفانه تا به حال کسی به اعتراضات اونا رسیدگی نکرده 🔹 اخیرا با چند تن از ها صحبت می‌کردیم که گفتند وقتی یک سرویس بار می‌بریم، باید نزدیک ده روز ماشین بخوابه تا شارژ بشه! از طرفی هم بابت سه برابر شدن هزینه‌های بیمه اعتراض داشتند، هزینه لوازم و قطعات مصرفی از جمله روغن و و... هم که بدجور سر به فلک کشیده 🔺 امیدواریم صدای هر چه سریع‌تر شنیده و مشکلات این قشر زحمت‌کش حل بشه 📣 از سویی، برخی افراد با انگیزه‌های خاص مثل همیشه وارد صحنه شده و به حق صنفی رو سیاسی کرده و فضا رو غبارآلود میکنند. معدود افرادی که از بیرون از این اصناف و شاغلین معترض، چه در بین بدنه‌ی تصمیم‌سازی کشور و چه در داخل اصناف و کف خیابونا، چه از بیرون، صحنه رو مدیریت کرده و قصد ایجاد و دارند. ✍ پیشتر اشاره کردیم که ایالات متحده برای خلع سلاح ایران، فاز ایجاد اغتشاش و در داخل ایران است. اونا سعی دارن از طریق ، ایران رو تسلیم کنن! اگه نشد، از طریق مهره‌های داخلی خود، از مسیر تحرکات جریان و ، با ایجاد آشوب در ایران، مسیرو دنبال کنند. 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi
به گفته فرمانده انتظامی کشور، یک انبار حاوی بیش از ۲۰۰ کیلوگرم مواد منفجره، پهپادهای آماده به کار و ریزپرنده‌های فعال کشف شده که احتمالاً در ارتباط با حملات اخیرهست ✍ دشمن صهیونیستی تقریبا به اهداف خود در دست یافته و با توجه به ضرباتی که دریافت میکند، قصد دارد تا با حمله به مناطق مسکونی و پرجمعیت و همچنین زندان‌ها، موجی از نارضایتی، و شورش را در کصور ایجاد کرده و به این ترتیب، حاکمیت را به پذیرش و وادار کند. سپس، با استراحتی دوباره و رفع نواقص و ضعف‌های پدافندی خود، با برنامه‌ریزی و تدارکات بهتر در داخل ایران، موج جدید را تدارک ببیند. 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi