eitaa logo
دین سیاسی
4.6هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
16.7هزار ویدیو
125 فایل
پایگاه تحلیلی دین سیاسی کلیپ تحلیل اخبار در جریان تحلیل های ایران و جهان باشید... ارتباط با ادمین اصلی: @Admine_d_s پیج اینستاگرام:👇 https://instagram.com/dine.siasi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 باورم نمی‌شد پس از شش ماه که لحظه‌ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و می‌دانستم دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و می‌ترسیدم مرا دست غریبه‌ای بسپارد که به گریه افتادم. از نگاه بی‌رحمش پس از ماه‌ها محبت می‌چکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای جمع شدن، منم باید برم، زود برمی‌گردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی می‌داد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از حمایت می‌کنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به حمله کنه!» 💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!» 💠 جریان در رگ‌هایم به لرزه افتاده و نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم !» و فقط ترس از دست دادن من می‌توانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.» 💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ کرده بودم که با هق‌هق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» 💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را می‌سوزاند. با ضجه التماسش می‌کردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمی‌کرد که همان شب مرا با خودش برد. در انتهای کوچه‌ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش می‌کشید و حس می‌کردم به سمت می‌روم که زیر روبنده زار می‌زدم و او ناامیدانه دلداری‌ام می‌داد :«خیلی طول نمی‌کشه، زود برمی‌گردم و دوباره می‌برمت پیش خودم! اونموقع دیگه آزاد شده و مبارزه‌مون نتیجه داده!» 💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می‌کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید می‌کردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید. 💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده‌ات نمی‌ذارن نازنین!» روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و پیشانی‌ام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو می‌کنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمی‌دانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم ...» 💠 روبنده را روی زخم پیشانی‌ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بی‌توجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش می‌کشید تا به در فلزی قهوه‌ای رنگی رسیدیم. او در زد و قلب من در قفسه سینه می‌لرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی‌ام خیره ماند و سعد می‌خواست پای را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»... @dine_siasi
28.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 پیام سردار نقدی به جوانان غیور فلسطینی: امروز نوبت شماست. ✍ لطفا کسانی که می‌توانند، این پیام را با زیرنویس یا ترجمه‌ی عربی در شبکه‌های اجتماعی، منتشر کنند. الحمدالله که فرماندهان ما هوشمند و عاقل‌اند. گفتیم که باید به سمت ۲ حرکت کنیم. 🔹 مردم قهرمان ، شیرمردان و شیرزنان شجاع میدان جهاد؛ غیرتمندان که با جهاد بی‌نظیرتان امت اسلام را سربلند کردید. مجاهدان غیرتمند باختری و نوار غزه؛ به شما تبریک می گویم جهاد ۷۶ ساله شما اکنون به بار نشسته‌است. امروز گرگان خونخواری که شما را شکنجه، قتل عام و بمباران می‌کردند و سرزمین‌هایتان را غصب می‌کردند، به خزیده‌اند و یا در حال هستند. 🔹 مردم قهرمان ، امروز روز شما و نوبت شماست و همان فرصت تاریخی و بزرگیست که منتظر آن بودیم، یعنی تعیین تکلیف منطقه و وضعیت فلسطین. جوانان غیرتمند مناطق اشغالی سال ۱۹۴۸؛ شما از همه به اهداف حساس نزدیکترید. 🔹 و انجام رسالت تاریخی شما نزدیک است و ما همه در کنار هم خواهیم بود؛ شاید ما با گروهی یا کاروانی از اسرای اسیر شده آمریکایی به شما بپیوندیم و شاید سرنوشت و مقدرات چیز دیگری باشد. 🔹 به شما خواهیم پیوست و جشن بزرگی را با هم برگزار خواهیم کرد و با هم در نماز خواهیم گذاشت. ان‌شاءلله نصر و پیروزی خدا نزدیک است. 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi
✅ افزایش فرار غاصبان از اراضی اشغالی 🚨 موج گسترده‌ی صهیونیست‌ها از فلسطین اشغالی با وجود بستن مرزهای زمینی، بنادر و فرودگاه‌ها توسط دولت ‼️ فرار از دریا با پرداخت رقمی صد برابر رقم معمول با قایق‌های کوچک به سمت به حدی گسترده بوده که مردم این جزیره‌ی داخل دریای مدیترانه به شوخی در فضای مجازی می‌گویند که قبرس به دوم تبدیل شده و تعداد فراریان اشغالگر، بیشتر از اهالی آن است! امروز نیز تصاویری از مرز منتشر شده که فرار و کودک‌کش ها را نشان می‌داد! جوانان غیور مصری، بسم‌الله؛ ادب کردن اینها، با شماست. ✍ تا دیروز که را بمباران کرده، مردم بی‌دفاع چندین کشور را هدف حملات وحشیانه‌ی خود داشتند، ضجه نمی‌زدند! حتی روز اول تهاجم و به ایران هم خوشحال بودند! اما حالا که زیر ضرب هستند، ضجه میزنند و التماس میکنند! گریه ندارد، ۷۷ سال دیگران را زده‌اید، حالا یک ملت شما را میزنند! مظلوم‌نمایی نکنید و پاسخگوی شرارت‌ها، نسل‌کشی‌ها، جنایت‌ها و کودک‌کشی‌های خودتان باشید. اما به قول بدانید که 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ چرا برقرار شد؟! ⁉️ چرا صهیونیست‌ها درخواست توقف را دادند و آمریکایی‌ها وارد گود شدند؟ ✍ برای اینکه تصاویر فوق ادامه نیابد 👆 ✍ شما صحنه‌ی دسته‌جمعی تعداد کثیری از شهرک‌نشینان چندملیتی صهیونیست را می‌بینید که در روز دوازدهم و پایانی جنگ، در حال خروج از مرزهای مصر دیده میشوند! ✍ سرزمین مقدس، ، سرزمین شیر و عسل آخرالزمانی، سرزمین امن و امان و امنیت، بعد از ۷۷ سال اشغالگری و فریب خوردن برخی از یهودیان توسط سران کودک‌کش صهیونیست‌ها؛ اینگونه آشفته و آشوب‌زده شد! هفتاد و هفت سال به آنها گفته شده بود که شما هستید و در امنیت مطلق و خدا نیز حامی شماست و هیچکس، هیچکس نمی‌تواند به اراضی اشغالی، حمله کرده، آسیب بزند و آنرا ناامن کند. ✍ موج و فرار آغاز شده بود که و برخی دیگر، وارد عمل شده و را از فروپاشی نجات دادند. 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi
22.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ حجت ما سیدعلی است و بس... 🔺 علی الاطلاق و صریح می‌نویسم: ✍ بیش از ۳۶ ساعت از درخواست آتش بس اسرائیل، میانجی‌گری آمریکا و تماس قطر با ایران و پذیرش مشروط آن توسط شورایعالی امنیت ملی گذشته و هیچ اظهارنظری نفرموده‌اند: ⚠️ که رژیم جعلی‌ست، آمده، زده، تجاوز و ترور کرده، حالا که زیر ضرب است و شهرک‌نشینان در حال و مهمات دفاعی آنها در حال اتمام، درخواست آتش‌بس کرده برای تقویت مجدد خود! ⚠️ که آمد و زد و به اذعان خود غربی‌ها، نتوانسته ایران را از بین ببرد و هنوز هم از سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده‌ی ایران، بی‌خبر است! از درون نیز، با موج گسترده‌ی واکنش‌های مجازی و خیابانی برای عدم دخالت در مواجه شد! پس نمی‌آمد یا کوتاه‌مدت می‌آمد و بعد از دریافت ضربات، مثل رویارویی با یمن، فرار می‌کرد. ⚠️ نیز خود دچار بحران بوده و عن‌قریب وارد تقابل مستقیم با میشد! با تهدید بسته‌شدن با اعتراضات مردمی، عقب می‌نشست و تمام! ✅ آخرین کلام رهبر انقلاب نیز برای ما حجت است: ایشان با پیشبینی ورود آمریکا برای ، ضمن هشدار به یانکی‌ها درخصوص دریافت صدمات جدی؛ صریحا فرمودند که دشمن، جنگ را وسط به ما تحمیل کرده، همانطور که ملت ایران زیر بار نرفته، زیر بار نیز نخواهد رفت! ✍ که همراه بودند، رهبر انقلاب که واضح سخن گفته، پس به یکباره چه شد؟ صبر میکنیم تا بیانات ایشان 🌷یازهرا🌷 کانال دین سیاسی @dine_siasi