eitaa logo
دین پژوهی
160 دنبال‌کننده
308 عکس
176 ویدیو
19 فایل
پژوهش ها، آراء و نکات دینی ارتباط با ادمین: @afshari79
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 معرفت یک زن! بشار مکاری گوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود: بشار! بنشین با ما خرما بخور. عرض کردم: فدایت شوم، در راه که می‌آمدم منظره‌ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی‌توانم از ناراحتی چیزی بخورم. فرمود: در راه چه مشاهده کردی؟ گفتم: من از راه می‌آمدم که دیدم که یکی از مأمورین، زنی را می‌زند و او را به سوی زندان می‌برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید. فرمود: مگر آن زن چه کرده بود؟ گفتم: مردم می‌گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت: امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش خیس شد. فرمود: بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای برای نجات آن زن دعا کنیم. کسی را نیز فرستاد تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید: وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود: حرکت کن برویم! او را آزاد کردند! از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شده، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد: او را آزاد کردند. امام پرسید: چگونه آزاد شد؟ گفت: من نمی‌دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده و پیش سلطان آوردند. سلطان از زن پرسید: چه کردی که تو را مأمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد. حاکم به آن زن داد ولی او قبول نکرد. حاکم گفت: ما را حلال کن، این پولها را بردار! آن زن پول را برنداشت ولی آزاد شد. حضرت فرمود: آن دویست درهم را نگرفت؟ عرض کرد: نه به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود: بشار! این را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. مرا‌ نیز‌ به او برسانید. وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید: آیا امام به من سلام رساند؟ گفتم: بلی! زن از شادی افتاد و کرد. به هوش آمد دوباره گفت: آیا امام به من سلام رساند؟! گفتم: بلی! و سه مرتبه این سؤال و جواب تکرار شد. آنگاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت. پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می‌گریستند برایش دعا کردند. ببین تا کجاست دوست من! در این حدیث نظر کن که حرف بسیار است *دعای خیر و *سلام است و *هدیه مولا به مذهبی که مرا هست، لعن معیار است ثواب شعر به علامه مجلسی برسد که این روایت ناب از بحار الانوار است بحارالانوار، جلد ۲۱، صفحه ۱۶۷ و ۱۶۸ اسکن روایت: http://bit.ly/2E5Wujz https://eitaa.com/dinpajouhi