eitaa logo
دین و رسانه
147 دنبال‌کننده
25 عکس
0 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های شخصی علیرضا قربانی طلبه و مدرس حوزه پژوهشگر دین، فرهنگ و رسانه بازنشر مطالب کانال "دین و رسانه" با ذکر ماخذ و نام نویسنده بلامانع است. راه‌های ارتباطی و کانال‌های من: https://zil.ink/alirezaghorbani
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 چرا نگران رسانه نیستیم؟ ◀️ چرا ده‌ها نهاد مردمی در غرب، پاسبان نهاد خانواده در فضای رسانه‌ هستند، اما خانواده ایرانی نگران خودش نیست؟ چرا یک مادر آمریکایی با جستجویی ساده در سایت غیردولتی «common sense media» می‌تواند سریعاً به اطلاعات بسیار مفیدی درباب فیلم و سریال مصرفی خود و خانواده‌اش دست یابد و به سهم خود در تولید این اطلاعات مشارکت نیز بنماید، اما این پلتفرم برای مادر ایرانی فراهم نیست؟ چرا «انجمن غیردولتی خانواده آمریکایی» می‌تواند بر تصمیم‌های هالیوود در حوزه بازنمایی خانواده در انیمیشن‌ها اثرگذار باشد، اما دغدغه مادران ایرانی به آن میزان جدی نبوده که چنین قدرت اجتماعی را خلق نمایند؟ پاسخ در این است که: جامعه ایرانی رسانه را نمی‌شناسد. ◀️ رسانه پدیده‌ای سهل و ممتنع است؛ همه آن را می‌شناسند، اما هیچ‌کس آن را نمی‌شناسد. غلبه نگاه‌های بسیط، فرصت‌انگارانه و پوزیتیویستی در باب رسانه سبب شده که به سختی بتوان رسانه را در جامعه ایرانی، «مسأله‌مند» کرد و انگیزه‌ای برای گفتگوی جدی حول آن شکل داد. ◀️ رسانه مهم است و هر روز مهم‌تر می‌شود. رسانه پیچیده است و هر روز پیچیده‌تر می‌شود. نظریات رسانه به ما می‌گویند: 1️⃣ رسانه با تنظیم اولویت و برجسته‌سازی برخی موضوعات، آنها را به اولویت جامعه تبدیل می‌کند. رسانه در پرداخت به موضوعات نیز خنثی نیست و با گزینش رویکردهای مشخصی در پرداخت به یک موضوع، "جریانِ اصلی سازی" می‌کند و سایر دیدگاه‌ها را به محاق می‌برد. (مک‌کامبز) 2️⃣ در وراء درام‌های به ظاهر متفاوت در رسانه، رمزگان‌های مسلّط مشترکی وجود دارد. به عنوان مثال، در بسیاری از آنها، رمزگان عاشقانه (با این پیام که فرد باید هرچه زودتر روابط عاشقانه خود را تشکیل دهد) و رمزگان فردگرایی رقابتی وجود دارد. (مک‌رابی) چنانکه رمزگان مسلط چند سریال اخیر سیمای ملی، هنجار کردن عشق دوران نوجوانی بوده است. 3️⃣ صنعت فرهنگ، تولیدات رسانه‌ها و مخاطبان آنها را به نحو دلخواه خود "استانداردسازی" می‌کند؛ چیزی برای همه فراهم شده است و همه باید مصرف کنند. (آدورنو) 4️⃣ خوشبینانه است اگر فکر کنیم تنها آسیب رسانه‌ها این است که "بازنمایی" دلخواه خود از "واقعیت" را ایجاد می‌نمایند؛ بلکه از آنجا که درک انسان از واقعیت، محدود به دریچه رسانه‌ها شده، رسانه‌ها از طریق "وانمایی" به جای دلالت بر واقعیت، "حاد-واقعیت" را می‌سازند؛ چیزی که خود معیار سنجش سایر روایت‌ها قرار می‌گیرد. (بودریار) مک‌لوهان می‌گفت: رسانه، کانالی خنثی نیست، بلکه "محتواساز" است. بودریار می‌گوید: رسانه "واقعیت‌ساز" است؛ چنانکه مثلاً ممکن است فردی به آمریکا سفر کند و مشاهده‌ای متفاوت از «حادواقعیت رسانه‌ای از آمریکا» داشته باشد، اما به جای تردید در آن حادواقعیت، در صحت و دقت مشاهده عینی خود تردید نماید. ◀️ خانواده ایرانی نگران نیست، چون فهم او از رسانه (مثلا تلویزیون) همان کانال خنثای انتقال پیام است که محتوای خوب و بد را به شکل آجیل (با قابلیت جدا کردن خوب از بد) به او عرضه می‌کند، بدون آنکه به ساختارهای پنهان و قدرتمند رسانه و نقش آن در دیکته کردن محتوا و نیز برساختن واقعیت، آگاه باشد. به عنوان مثال، بر طبق برخی مطالعات یک کودک شش‌ساله تقریباً یک سال کامل از عمر خود را صرف تماشای تلویزیون می‌کند. (سیگمن،۲۰۰۵) و خانواده ایرانی این بخش از عمر کودک خود را به طور کامل و بدون هیچ مطالبه، پایش و مداخله‌ای به رسانه ملی واگذار کرده است. @dinrasaneh
📌 مرگ قلبی شبکه‌ای [بخش اول] 🔹فرستاده خدا (جانم به فدایش) فرمود: چهار چیز علت مرگ قلب است[...چهارم:] هم‌نشینی با مُرد‌گان. پرسیدند که مقصودتان از مُرده‌ها چیست؟ فرمودند: هر ثروتمند خوش‌گذران. (خصال/۲۲۸/۱) 🔹چنانکه گفتیم شبکه‌های اجتماعی اساساً بستری برای رابطه (relationship) هستند، نه فقط محملی برای ارتباط (comminucation)‌. شبکه‌های اجتماعی برای هر فرد، مجموعه‌ای از روابط گسترده و درهم‌تنیده با دامنه جغرافیایی، طبقاتی و فرهنگی متنوع خلق کرده‌اند و در مجموع گرافی عظیم شکل داده‌اند که انسان‌ها نقاط آن و رابطه‌ها یال‌های آن هستند؛ پدیده‌ای که در دانش ارتباطات از آن با تعابیری همچون "قبیله‌ای شدن مجدد" یا "جامعه شبکه‌ای" یاد می‌کنند. 🔹هر رابطه یک هم‌نشینی و مجالست است. مجالست فی‌نفسه ماهیتی ذهنی دارد، هرچند در جوامع پیشامدرن، ناگزیر بر بستری عینی محقق می‌شود و معمولاً نیازمند هم‌نشینی فیزیکی نیز هست. مدرنیته توانست ساحت ذهن را از محدودیت‌های عینیت برهاند و از این طریق ظرفیتی شگفت برای تجربه‌های ذهنی (لذت، ترس، هیجان و غیره) فراهم سازد. در جامعه سنتی، یک نفر با چندنفر از ثروتمندان می‌توانست هم‌نشین باشد؟ چندبار در ماه می‌توانست فضای داخل خانه آنها را ببیند؟ چه مقدار از خوشی‌های آن‌ها را می‌توانست از نزدیک ببیند؟ شبکه‌های اجتماعی محدودیت ناشی از عینیت را حذف کردند. امروز یک فرد می‌تواند هر روز در زندگی بی‌نهایت فرد دیگر زندگی کند و با آنها همراه باشد؛ نه‌تنها تفریح و خوشگذرانی‌ها آن‌ها را مشاهده کند، که با پیگیری مداوم زیست مجازی آنها، نوعی "حضور" ذهنی در کنار آنها را نیز تجربه کند و هم‌نشین‌شان شود. 🔹رشد انفجاری ظرفیت هم‌نشینی با دیگران -چه به لحاظ کمیت و چه به لحاظ عمق و کیفیت- سبب ایجاد ظرفیت عظیم مرگ قلبی می‌شود. مگر ممکن است کسی این کمّ و کیف از هم‌نشینی با اغنیاء را تجربه کند و در ناخودآگاه ذهنش کماکان از زندگی خود راضی باشد؟ مگر می‌شود دلش رنگ دنیا نگیرد؟ و مگر می‌تواند به خدای خود بدگمان نشود؟ باید بپذیریم که قلب در این ساختار دوام نمی‌آورد. @dinrasaneh
📌 معرفی و بررسی "چی‌خوبه" [سایت و اپلیکیشن تحلیل محتوایی انیمیشن کودکان] 🔹 مقدمه "چی‌خوبه" را می‌توان نسخه ایرانی سایت آمریکایی common sense media نامید، که حتی در جزئیات نیز شباهت زیادی به آن دارد. این سایت آمریکایی وابسته به نهادی غیردولتی و ناسودبَر در آمریکاست که در سال ۲۰۰۳ با هدف حمایت از خانواده‌ها در جهت ترویج استفاده امن کودکان از رسانه‌ها ایجاد شده است. امروزه در بسیاری از کشورها، نظارت دولت بر مسائل اخلاقی محصولات رسانه‌ای (فیلم، سریال، بازی وغیره) بسیار حداقلی است و مداخله دولت به الزام درج درجه‌بندی سنّی و نشانگرهای توصیف‌گر محتوا (مثلا درج V برای خشونت) بر روی محصولات رسانه‌ای محدود می‌شود. نهادهای اجتماعی همچون نهاد غیردولتی مذکور، با هدف پر کردن خلا نقش کنترلی دولت بر بازار محصولات رسانه‌ای ایجاد شده‌اند و می‌کوشند حداقل برای خانواده‌های دغدغه‌مند، امکان مواجهه امن با رسانه را فراهم آورند. در ایران نیز با توجه به گسترش سایت‌های دانلود قانونی و غیرقانونی فیلم و نیز vodها در سال‌های اخیر و در کنار آن عدم وجود نظارت و کنترل حاکمیتی کارآمد، خلا وجود چنین نهادهایی احساس می‌شود. تلاش‌هایی همچون "چی‌خوبه؟" را می‌توان در این پازل تحلیل کرد. 🔹 معرفی "چی خوبه؟" تنها به محصولات عرضه شده برای کودکان و نوجوانان می‌پردازد. از بین انواع محصولات رسانه‌ای، فاز اول فعالیت این سایت و اپلیکیشن محدود به انیمیشن است. در صفحه مربوط به هر انیمیشن، این اطلاعات وجود دارد: ۱‌. رده سنی: در چهار رده سنی (۳ تا ۷)، (۷ تا ۱۱)، (۱۱ تا ۱۴) و (۱۴ تا ۱۷) سال ۲. امتیاز انیمیشن از ۵ ۳. نظرات کاربران ۴. خلاصه داستان ۵. نکات تربیتی که به صورت توضیحی کوتاه و امتیازی کمّی در عنوان‌هایی همچون بدزبانی، الگوسازی، خشونت، ترس، هنجارهای اجتماعی، آموزشی و غیره ارائه شده است. ۶. تحلیل شخصیت‌های موجود در انیمیشن ۷. توصیه‌هایی برای والدین ۸. توصیه‌هایی برای محتوای صحبت والدین با کودکان پس از دیدن انیمیشین یکی از امکانات خوب سایت "چی‌خوبه"، قابلیت جستجوی انیمیشن‌ها بر اساس فیلتر سن، ژانر و نوع تاثیرگذاری (مثلا الگوسازی، آموزشی و غیره) است. 🔹 نقد و بررسی "چی‌خوبه" در مجموع اتفاق مبارکی است، اما نکاتی در مورد آن قابل ذکر است: ۱. همه اطلاعاتی که "چی‌خوبه" در مورد انیمیشن‌ها ارائه می‌دهد، مربوط به نسخه اصلاح‌شده‌ی "تلوبیون" از این انیمیشن‌هاست و با توجه به تفاوت نسخه‌های vodها و سایت‌های دانلود، اطلاعات آن برای بقیه عرضه‌کننده‌ها ممکن است معتبر نباشد. (البته رفع این چالش، ابعاد فنی و اقتصادی نسبتا دشواری دارد.) ۲. بخش "نکات تربیتی" که از عناصر اصلی این سامانه است، چند ضعف اساسی دارد؛ اولا در انتخاب عنوان زیرشاخه‌ها از واژه‌های مبهم استفاده شده است؛ ثانیاً جامعیت و مانعیت کافی در انتخاب زیرشاخه‌ها وجود ندارد؛ ثالثاً برای هر زیرشاخه دو امتیاز مثبت و منفی جداگانه داده شده و نمره مجموعی در آن زیرشاخه موجود نیست. ۳. محتوای برخی بخش‌ها (مثلا توصیه‌هایی برای والدین) دچار اطناب مُمِلّ است و سبب می‌شود که خواننده از خواندن آن صرفنظر کند. ۴. بخش نظرات کاربران دارای ضعف‌های جدی نسبت به common sense media است. در csm نظرات کودکان و بزرگسالان به تفکیک وجود دارد. همچنین علاوه بر امتیازی که خود سامانه به فیلم می‌دهد، میانگین نمره کودکان و والدین به فیلم (به صورت مجزا، با ذکر تعداد رای دهندگان) ثبت شده است. همچنین می‌توان علاوه بر مشاهده نمره و نظر تفصیلی یک کاربر، به اطلاعاتی کلی از او (مثلا: مادر، معلم و به همراه تاریخ عضویت) دست یافت که در اعتبارسنجی نظر او موثر است. ۵. در پلتفرم‌های تعاملی، کاربر واجد سه نقش است: اولا از محتوا استفاده می‌کند؛ ثانیا در خلق محتوا (در اینجا: نظر و نمره‌دهی به انیمیشن) کمک می‌کند و ثالثا ترویج‌گر پلتفرم برای دیگر افراد است. "چی خوبه" بر روی کافه‌بازار تنها ۵۰هزار کاربر فعال دارد، که ضریبی از این عدد می‌تواند تخمینی از کل کاربران (شامل دانلود مستقیم اپ و کاربران سایت) باشد. این عدد با توجه به ظرفیت بالقوه خانواده‌های ایرانی در اقبال به آن، بسیار ناچیز است. 🔹 حرف آخر اقدام مجموعه "چی خوبه" در پیش‌گام شدن در این حوزه مهم ستودنی است، اما اشکالات و نقائص قابل توجهی در این پروژه وجود دارد، که بی‌توجهی به آنها می‌تواند موجب کم‌اثر شدن این فعالیت ارزشمند شود. @dinrasaneh
📌 لطفا مساله رویت هلال را پیچیده کنید! 🔹 اول اختلاف فقهی مراجع تقلید در مساله اثبات اول ماه قمری بر کسی پوشیده نیست؛ فقیهان در اعتبار رویت با چشم مسلح، مساله وحدت افق و غیره با یکدیگر اختلاف نظر دارند. دامنه اختلاف نظر فقیهان تنها محدود به این مساله فقهی خاص نیست، اما میل عمومی به داشتن روز عید فطر مشترک و برگزاری آیین‌های آن به صورت مشترک، سبب شده که حول این مساله‌ی خاص، پرسش‌های دیگری نیز شکل بگیرد؛ مثلا اینکه اساسا چرا مراجع تقلید متعددند؟ چرا یک‌بار برای همیشه، حداقل در این موضوع خاص با یکدیگر بحث و تبادل نظر نمی‌کنند تا به نظر واحدی برسند؟ اگر اختلاف نظر علمی‌شان قابل حل نیست، چرا از سازوکار شورا و رای‌گیری برای برگزیدن یک نظر استفاده نمی‌کنند؟ سوالاتی که البته سوال و پرسش از چرایی نیستند، بلکه مطالبه‌اند؛ مطالبه اینکه چرا تاکنون نهاد روحانیت، یکی از این راه‌حل‌های کاملا بدیهی را اجرایی نکرده است؟ و در گام بعدی پرداختن به اینکه چه جهالت‌ها، تعصب‌ها و بازی‌های قدرتی باعث این ناکارآمدی گشته است. هدف این یادداشت نه پرداختن به ابعاد فقهی مساله اثبات اول ماه قمری است و نه حتی پرداختن به سوالات مذکور درباره تعدد مراجع و مرجعیت شورایی و غیره. سوال مهم‌تر این است که چرا سوالاتی از این دست، مساله‌ی ما شده است؟ به تعبیر دیگر می‌خواهیم به علت مساله‌مندی و تحلیل پرابلماتیک بپردازیم. 🔹 دوم یکی از پرسش‌هایی که همواره در مواجهه با سوالات دیگران از خود می‌پرسم این است که من چه مسئولیتی دارم؟ واقعیت خارجی همواره ابعاد متعدد و معمولا پیچیده‌ای دارد. آیا وظیفه دارم مانند والدی حمایت‌گر، روایتی ساده از این پیچیدگی‌ها ارائه کنم و خاطر فرد پرسش‌گر را آرام سازم، یا اینکه وظیفه دارم کمی بی‌پرده‌تر از پیچیدگی‌ها (البته به قدر اندکی که خود فهمیده‌ام) بگویم و بگذارم واقعیت را عیان‌تر ببیند، حتی به این قیمت که دیگر آن قهرمانِ ساده‌کننده‌ی همه‌چیز نباشم؟ واقعیت ساده نیست، بنابراین ساده دیدن آن یعنی اشتباه دیدنش. ساده سازی و فروکاستن واقعیت در مقام فهم، به تولید راه‌حل‌های ساده منتهی می‌شود؛ صفر و یکی دیدن، به صفر و یکی عمل کردن در مقابل مسائلی منجر می‌شود که واقعا صفر و یکی نیستند. بنابراین شاید صحیح‌تر آن باشد که در مواجهه با یک پرسش، سعی کنم به جای ساده‌سازی، مساله را برای مخاطب پیچیده‌تر و بغرنج‌تر کنم! 🔹 سوم غالب رسانه‌ها ابزارهای ساده‌سازی و استانداردسازی فهم و ایجاد نوعی توافق عمومی بر سر روایت واحد از واقعیت هستند. از این کارکرد با عناوینی همچون جریانِ اصلی سازی و چارچوب‌سازی نیز یاد شده است. حتی در شبکه‌های اجتماعی که گمان می‌شود ابزاری برای شکست انحصار رسانه‌ای و مجالی برای عرضه‌ی گفتمان‌های متنوع و در نتیجه فهم چندبُعدی‌تری از واقعیت باشند، نیز این عارضه (به عللی همچون مارپیچ سکوت) وجود دارد. رسانه‌ها ساده‌سازی می‌کنند تا توافق عمومی ایجاد کنند، اما این رویه در نهایت اثر عکس دارد، زیرا فهم صفر و یکی به راه حل صفر و یکی، توقع صفر و یکی برای اجرای سریع آن راه‌حل، واکنش صفر و یکی و رادیکال و نهایتاً درگیر شدن با واقعیت غیر صفر و یکی منجر می‌شود. اگر می‌خواهید توافق ایجاد کنید، باید تا می‌توانید پیچیدگی مساله و ابعاد متعدد مثبت و منفی راه‌حل‌ها را بیان کنید؛ اینگونه، مخاطب فهم معقول‌تر و توقع متعادل‌تری پیدا می‌کند. 🔹 چهارم هرچند قرار نبود به چند دسته پرسشی که ابتدای متن مطرح کردیم، بپردازیم و تنها تحلیل مساله‌مندی آن مدنظر بود، اما این تحلیل در انتخاب نحوه مواجهه با آن پرسش‌ها نیز می‌تواند راهگشا باشد. شاید پاسخ آن پرسش‌ها این باشد که کمی از پیچیدگی و تفاوت فضای علوم حوزوی (و به طور کلی علوم انسانی) با فضای علوم تجربی بگویید؛ از پیچیدگی‌های نهاد هزارساله حوزه؛ از کارکردهای مثبت و منفی وجود اختلاف‌نظرها و نقش آن در پویایی علمی و قدرت اجتماعی و از صدها زاویه دید دیگری که مساله را برای مخاطب بغرنج‌تر و پیچیده‌تر کند! @dinrasaneh
📌 متنی بر حاشیه‌ [تاملی در حاشیه‌نویسی به مثابه مدل تولید علم] 🔹 مقدمه سازوکارها و مدل‌های تولید علم را می‌توان به مثابه ساختارهای ارتباط و تبادل دانش بین اهالی آن علم مورد مطالعه قرار داد. به طور کلی ساختارهای ارتباطی (اعم از زبان، فرهنگ، فناوری انتقال پیام و غیره) تاثیر شگرفی بر پیام (در اینجا: دانش مورد مبادله) دارند؛ آنها پیام را چارچوب‌مند می‌سازند و ویژگی‌های خاصی را به آن تحمیل می‌نمایند. لذا این ساختارها می‌توانند بر مدل توسعه و رشد یک دانش تاثیر اساسی بگذارند؛ جنبه‌های خاصی از آن دانش را تدریجاً به شیوه‌ای خاص توسعه دهند و برخی جنبه‌ها را به دست فراموشی بسپارند. همچنین این ساختارها می‌توانند در توزیع منزلت و جایگاه علمی اهالی آن علم نیز موثر باشند. در ادامه به یکی از مدل‌های مهم تولید علم حوزوی، یعنی حاشیه‌نویسی می‌پردازیم و به برخی ویژگی‌های ساختاری آن اشاره می‌نماییم. لازم به ذکر است در مواردی که "حاشیه" را با مدل‌های دیگر تولید علم مقایسه کرده‌ایم، به کلیت مدل‌ها نظر داشته‌ایم و نه آنچه که بالفعل در فضای علمی موجود رخ می‌دهد. 🔹 حاشیه‌نویسی به مثابه مدل تولید علم حاشیه‌نویسی یک مدل تولید علم است. بسیاری از منابع درجه اول دانش‌های اصیل حوزوی همچون فقه و اصول، حاشیه‌ای بر یک متن مادر هستند، هرچند تفاوت‌هایی بین علوم حوزوی از این منظر وجود دارد و در برخی دانش‌ها، این جنبه کمرنگ‌تر است. حاشیه تنها مدل تولید علم حوزوی نیست، اما یکی از مدل‌های مهم آن است. حاشیه‌نویسی واجد ویژگی‌های ساختاری ذیل است: 🔹 اول "حاشیه" به سبب آنکه بر یک متن مادر بنا می‌شود، معمولا سبب عمیق‌‌تر شدن مسائل موجود یک دانش می‌شود، نه افزودن مسائل جدید به آن. لذا این مدل تولید علم، در خدمت رشد طولی یک علم است و نه رشد عرضی آن. 🔹 دوم امتیاز یک مقاله یا کتاب به ایجاد یک روایت کلی جدید از مجموعه‌ای از مسائل آن دانش است، اما "حاشیه" در دل یک روایت موجود از مسائل عمل می‌کند. بنابراین حاشیه، حتی اگر مسائل جدیدی نیز به دانش بیفزاید، روایت کلی جدیدی از مسائل آن دانش ارائه نمی‌کند و نظم فهرست مباحث آن دانش را به هم نمی‌ریزد. 🔹 سوم حاشیه‌نویسی سبب متمرکز شدن نگاه‌ها و رویکردهای مختلف به یک استدلال علمی خاص می‌شود و به سهولت، امکان مقایسه نظرات مختلف را برای پژوهشگر فراهم می‌آورد؛ به خلاف سنت مقاله‌نویسی که پژوهشگر باید به زحمت تقاطع نظرات اندیشمندان را بیابد. بنابراین حاشیه‌نویسی در خدمت رشد دقت یک دانش است. 🔹 چهارم حاشیه معمولا با مدل حاشیه رشد می‌کند. حاشیه جدید یا در عرض حاشیه‌های موجود بر متن اصلی قرار می‌گیرد، یا حاشیه‌ای بر حاشیه‌های قبلی است؛ هر متن، حاشیه‌ای بر قبل از خود و متنی برای حاشیه بعد از خود است. بنابراین پیامدهایی که ذکر کردیم، مرتبا بازتولید و تشدید می‌شود؛ یعنی دقت و عمق دانش افزایش می‌یابد و در کنار آن ابداع مسائل جدید و روایت‌های جدیدی که به مسائل دانش انسجام بخشند، بیش از پیش به فراموشی سپرده می‌شود. 🔹 پنجم مدل تولید علم "حاشیه-متن"، متناظر با مدل آموزشی و پژوهشی "شاگرد-استاد" (با مختصات دقیق حوزوی آن) است، مثلا: الف- مدل مشارکت شاگرد در درس و گعده استاد، به صورت اشکال کردن (همان حاشیه شفاهی) است. شاگرد معمولا ساختار جدیدی از بحث ارائه نمی‌کند، بلکه در چارچوب نظم موجود، اشکال می‌کند. ب- تعدد و کیفیت حاشیه‌ها، به متن اصلی اعتبار علمی می‌بخشد. همچنین شرط لازم (و نه کافی) اعتناء به یک حاشیه آن است که متن مادر متقنی داشته باشد. در مورد شاگرد و استاد نیز همین است و منزلت علمی استاد و شاگرد نیز به همین ترتیب به یکدیگر وابسته است. مدل "استاد و شاگرد" نه تنها یک مدل آموزشی و پژوهشی، که مدلی از توزیع منزلت و جایگاه اجتماعی نیز هست؛ بخش مهمی از شان اجتماعی علماء در نزد مردم، بر اساس نظام استاد و شاگردی تولید و توزیع می‌شود. به نظر می‌رسد این مدل‌ها به یکدیگر وابسته‌اند. مدل "حاشیه-متن" اتصال علمی بالا به پایین استاد و شاگرد را حفظ می‌کند (به خلاف نظام ارجاع مقالات که مقاله اصل است و منبع فرع) و در نتیجه شان علمی و جایگاه اجتماعی نیز به تبع آن حفظ می‌شود. @dinrasaneh [ادامه در بعدی..]
[..ادامه از قبل] 🔹 ششم "حاشیه" مدلی از کنش اجتماعی نیز هست. این مدل به افرادی با روحیات متناسب با خود نیاز دارد؛ افرادی که حداقل تا مدت طولانی، بتوانند به لحاظ علمی و حتی اجتماعی حاشیه‌نشین باشند و ذیل استادی که متن تلقی می‌شود، شان علمی و جایگاه اجتماعی بیابند و سپس خود تبدیل به متن شوند. بنابراین "حاشیه-متن" نظامی از کنترل، نظارت و قدرت علمی و اجتماعی نیز هست‌. این نکته از این جهت مثبت است که سبب می‌شود افراد برای رسیدن به منزلت علمی و اجتماعی، به مدت طولانی تحت نظارت دقیق باشند و از ورود نااهلانی که نظرات غیرمتقن علمی دارند و یا شایستگی اخلاقی کافی ندارند، جلوگیری شود. اما از جهت دیگر می‌تواند مانعی برای نگاه‌های جدیدی باشد که متنی متناسب با خود نمی‌یابند تا حاشیه آن شوند. 🔹 سخن آخر حاشیه یک ساختار است با نکات مثبت و منفی مختلفی که تنها به بخشی از آنها اشاره شد. ساختارهای دیگر نیز نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارند. تدقیق در ساختارها سبب می‌شود که بتوان از آنها آگاهانه‌تر استفاده کرد و با چینش ترکیب مناسبی از آنها، ظرفیت‌های جدیدی در تولید علم ایجاد نمود. @dinrasaneh
📌 بازنمایی یا وانمایی دین؟ [دین در سریال‌های آمریکایی چگونه روایت می‌شود؟] 🔹 مقدمه امروزه iptvها و vodها در حال خارج کردن تلویزیون از سبد رسانه‌ای مخاطبان فیلم و سریال هستند؛ مزیت‌هایی همچون تعداد بی‌شمار فیلم و سریال و حذف محدودیت "جدول پخش زمانی" سبب شده که در زمینه فیلم و سریال، برودکست آرام‌آرام به تکنولوژی حاشیه‌ای تبدیل شود. به عنوان مثال تنها در فیلیمو حدود ۳۰ هزار اپیزود فیلم و سریال وجود دارد و هر سال حدود ۱۰ هزار اپیزود نیز به آن اضافه می‌شود. سریال‌های خارجی بخش عمده‌ای از محتوای vodهای داخلی را تشکیل می‌دهند و به همین دلیل اثرات فرهنگی آنها نیازمند تحلیل جدی است؛ خصوصا با توجه به اینکه تاثیرات سریال معمولا تدریجی‌تر، پنهان‌تر و عمیق‌تر از فیلم است. این سریال‌ها آسیب‌های متعدد شناختی و احساسی دارند که بر دین‌داری مخاطب موثر است، اما در این نوشتار تنها به "تصویر کلی ارائه شده از دین" در این سریال‌ها می‌پردازیم. 🔹 خطوط کلی روایت دین در سریال‌های آمریکایی در ادامه به ۴ خط کلی پرتکرار در سریال‌های آمریکایی اشاره خواهیم نمود، که با دقت در لایه‌های داستانی آنها پنهان شده‌اند: 🔹 ۱- دین: فرزند جهل در بسیاری از این سریال‌ها، دین برساخته ذهن بشر است تا آنچه علم تجربی توان تبیین آن را ندارد، توضیح دهد و اضطراب مواجهه با جهان ناشناخته را از بین ببرد. به عنوان مثال در سریال see (کلان‌تولیدی از apple-tv) مردم نابینا و بدوی که سالها پس از نابودی تمدن فعلی، در ساختمان یک سدّ زندگی می‌کنند، دیوارهای بتنی و صاف سدّ را دیوار خدایان می‌خوانند، چون توضیح دیگری برای علت پیدایش آن نمی‌یابند. به همین ترتیب، هر پدیده ناشناخته‌ای با پسوند "خدایان" خطاب می‌شود. 🔹 ۲- دین: آیین جامعه برای پرستش خود "جامعه، خویشتنِ خود (ارزش‌ها، ساختار روابط و غیره) را در قالبی آیینی به نام دین می‌سازد و سپس آن را می‌پرستد." این عبارت، جان‌مایه نظر برخی جامعه‌شناسان متقدم در مورد حقیقت دین است. عقیده باطلی که سعی کرده‌اند با مطالعه دین در اقوام بدوی (مثلاً توتم‌پرستی) آن را به صورت قاعده‌ای جهان‌شمول به اثبات برسانند. این رویکرد، دقیقا در برخی سریال‌ها دنبال می‌شود؛ یعنی به جای حمله مستقیم به ادیان توحیدی، از خلال نقد ادیان در جوامع بدوی‌تر و سپس القاء گزاره‌های کلی در مورد دین، همه ادیان مورد هدف قرار می‌گیرند. 🔹 ۳- دین: ابزاری برای سرکوب در سریال see آنجا که دو منجی نوجوان در حال سفر برای یافتن خانه روشنگری House of Enlightenment به عنوان نقطه شروع تمدن جدید هستند (که ارجاعی صریح به عصر موسوم به روشنگری Age of Enlightenment در قرن ۱۸ و آرمان‌های اومانیستی آن دارد)، از زبان پیرزن ساحر مهربان، که از همراهی آنها بازمانده، می‌شنویم که: "این بار تمدنی بسازید که در آن دین و سرکوب نباشد." در سریال‌های متعددی دین به عنوان ابزار طبقه حاکم برای اعمال قدرت معرفی می‌شود؛ ابزاری برای طرد آنان که متفاوت می‌اندیشند و یا متفاوت عمل می‌کنند. 🔹 ۴- دین همان سحر است در قرآن به کرّات از کافران نقل شده که آنان انبیاء را ساحر می‌دانستند. برداشت متداول آن است که ادعای کافران مربوط به تشابه سحر و معجزه بوده، اما قرائن کافی برای حصر ادعای آنان در این مورد وجود ندارد؛ ادعای آنان یکی بودن نبیّ و ساحر بوده و نه فقط یکی بودن نبوت و سحر. ساحر فقط آنکه سحر انجام می‌دهد نیست، بلکه ساحری یک نقش اجتماعی مهم است. ساحر در جوامع پیشین نقش‌های متعددی همچون معنابخشی به زندگی، ارتباط با فرا ماده، اِخبار از غیب، ترسیم آینده و غیره داشته است. هرچند کارکردهای دین منحصر در این موارد نیست، اما شکل صحیح برآورده کردن این نیازها در انحصار دین حقیقی است. ساحر با اشغال این مناصب، خود را به جای نبیّ می‌نشاند. در سریال‌های آمریکایی با ساحران مثبتی مواجهیم (مثلا پیرزن مهربانی که از آن گفتگو شد) که عهده‌دار این نیازها هستند و به خوبی آن را برآورده می‌سازند. در این جوامع جای خالی برای نبیّ باقی نمی‌ماند؛ چون اهمّ وظایف او به دست کس دیگری به خوبی در حال انجام است، بنابراین "ساحر همان نبیّ است". سپس از خلال بیان اینکه "ساحر، همان نبیّ است"، این دلالت پنهان شکل می‌گیرد که "نبی، همان ساحر است" و اینگونه نبیّ و ساحر یکی می‌شوند. @dinrasaneh
📌 گستره‌ی مسئولیت نسبت به دلالت [بخش اول] 🔹گفتار و رفتار ما دلالت‌های متعددی دارد که بسیاری از آنها ناخواسته به وجود می‌آید. گستره مسئولیت اخلاقی نسبت به دلالت‌ها تا کجاست؟ به عنوان مثال، آیا شرط عامدانه بودن می‌تواند محدود کننده حیطه مسئولیت باشد؟ هدف از این نوشتار، پاسخ تفصیلی به این سوالات نیست، بلکه طرح اجمالی معیارهایی است که ممکن است اثباتاً یا نفیاً بر تعیین حیطه مسئولیت موثر باشند، بدون آنکه در پی اثبات شمول و کلیتی برای آنها باشیم. 🔹 اول: قصد و عمد در نصوص دینی در موارد متعددی انسان نسبت به دلالت‌های غیرعامدانه گفتار و رفتار خود مسئول دانسته شده است. به عنوان مثال از امام رضا (ع) چنین نقل شده که: "هرگاه به كودكان وعده‌اى مى‌دهيد، آن را برايشان عملى كنيد؛ زيرا آنان مى‌پندارند شما همان كسانى هستيد كه روزى‌شان مى‌دهيد." [کافی/ج۶/ص۵۰] پدر وعده‌ای به کودک می‌دهد و آن را عملی نمی‌سازد، هیچ قصد دیگری هم ندارد. اما چون در ذهن کودک، پدر رازق اوست، بنابراین نه تنها نسبت به پدر خود، بلکه نسبت به رازق خود بدگمان می‌شود. این صورت ذهنی منفی از رازق، در انبان ذهن او می‌ماند و بعدها که خدا را رازق خود دانست به خدا نیز منتسب می‌شود. یا در تفسیری دیگر از روایت، کودک پدر را مجرای رزق خدا می‌داند و هر خلف وعده از ناحیه او را به پای خدا می‌نویسد. (بر اساس برخی پژوهش‌های روانشناسی، تصویر ذهنی کودکان از خدا، همبستگی معناداری با تصویر ذهنی آنان از پدرانشان دارد.) بنابراین فعل پدر با چند واسطه، دلالت ناصوابی در ذهن کودک شکل می‌دهد که مورد توجه و قصد پدر نیست، اما پدر نسبت به این دلالت مسئول دانسته شده است. 🔹 دوم: دلالت نوعی یا شخصی؟ آیا فقط نسبت به دلالت‌هایی که برای نوع مردم شکل می‌گیرد، مسئولیم؟ اگر برای برخی مخاطبان به دلیل شرائط یا ذهنیت‌های خاصشان، دلالت شخصی متفاوتی شکل بگیرد، آیا گوینده نسبت به آن دلالت‌ها نیز مسئولیت اخلاقی دارد؟ در روایتی از امام عسکری (علیه‌السلام) می‌خوانیم که: "لَيسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ" [تحف‌العقول/۴۸۹] اظهار شادی نزد فرد غمگین از ادب به دور است. شخصی خوشحال است و خوشحالی‌اش را ابراز می‌کند. این فعل برای عموم حاضران دلالت بدی ندارد، اما برای فردی غمگین که انتظار همدردی و توجه دارد، دلالت بر بی‌توجهی و بی‌مهری می‌کند. در این حالت شخص اول اخلاقاً مسئول این دلالت دانسته شده، حال آنکه این دلالت، برای عموم مخاطبان رخ نداده و چه بسا مورد توجه فاعل نیز نبوده است. پایان بخش اول @dinrasaneh
📌 گستره‌ی مسئولیت نسبت به دلالت [بخش دوم] 🔹 سوم: مساله‌ی سیاق جهان دلالت، سیستمی پیچیده از بی‌نهایت ساختار و بافتار است که هر دالّی در پرتو جایگاهش در این نظام، دلالت‌های بسیار متنوعی می‌یابد. هر دالّی صرفنظر از قصد گوینده و کنش‌گر، در سیاق‌های مختلفی جای می‌گیرد و در پرتو این بینامتنیّت، معانی متنوعی می‌یابد. بگذارید مثالی از امروزمان مطرح کنیم. لازم به ذکر است که در این مثال درصدد قضاوت و تجویز نیستیم و تنها قصد توصیف داریم. نزاعی رسانه‌ای با روبنای دوگانه‌ی "عدالت یا ولایت؟" شکل می‌گیرد. آنچه در این نزاع بین طرفین رد و بدل می‌شود، به دو کلمه عدالت و ولایت دلالت‌های جدیدی می‌بخشد، که حتی ممکن است با حاقّ معنای این دو واژه هیچ نسبتی نداشته باشد. خطیب ارجمندی در همین ایام در حاشیه سلسله مباحثی در مورد ولایت اهل بیت ع، از نسبت عدالت و ولایت (به معنای فی‌نفسه‌شان) صحبت می‌کند، بدون آنکه سخنش به دلالت‌های اجتماعی و سیاسی که برای این دو واژه در پرتو این نزاع رسانه‌ای شکل گرفته، معطوف باشد. اما مخاطب، کلام او را در پرتو همین سیاق و بافت اجتماعی معنا می‌کند و لذا دلالت دیگری (غیر از قصد گوینده) برای او شکل می‌گیرد. البته آن خطیب ارجمند بعدا توضیح می‌دهند که اساسا ناظر به این نزاع سخن نگفته‌اند و اساسا دوگان عدالت-ولایت را فاقد اصالت می‌دانند. غرض از ذکر این مثال، طرح سوالی کلی‌تر است: آیا گوینده نسبت به دلالت‌های متعددی که در پرتو نشستن کلام در سیاق‌های متعدد شکل می‌گیرد، مسئول است؟ و آیا جهل نسبت به این سیاق‌ها رافع مسئولیت است؟ بگذارید همین سوال را در مورد افعال و کنش‌ها مطرح کنیم. یک فعل در بستری از افعال دیگر، معانی سیاقی جدیدی می‌یابد. به عنوان مثال فرض کنید یک نهاد رسانه‌ای در پرداختن به فساد، به دلایل نسبتا موجّهی، بیشتر به فساد جناحی خاص بپردازد؛ مثلا اگر نسبت فساد بین سه حزب، تقریبا مساوی است، به دلیل آنکه منابع خبری بیشتری در یک حزب دارد، خبرهای بیشتری از فساد آن حزب منتشر کند. یا از آن جهت که اخبار یک حزب زودتر به دست او رسیده، در یک برش زمانی خاص، تنها به حزب الف می‌پردازد، هرچند که در طول یک سال، نسبت مساوی بین سه حزب را رعایت می‌کند. این کنش رسانه‌ای در بستر دو کنش دیگر (انتشار اخبار کمتر از دو حزب دیگر) واجد این دلالت سیاقی می‌گردد که حزب الف فاسدتر است. و نیز برای مخاطبی که به تساوی فساد در این سه حزب واقف است، واجد این دلالت می‌شود که این رسانه تصویر کلی کاذبی از وضعیت فساد ترسیم می‌نماید. باز هم این سوال مطرح است که آیا رسانه نسبت به این دلالت‌ها مسئول است و آیا جهل به دلالت‌های سیاقی رافع مسئولیت است یا خیر؟ @dinrasaneh
🔔مطالب کانال بر روی پیام‌رسان بله نیز بارگذاری می‌شود. Ble.ir/dinrasaneh