"مردی كه راه رفتنش قشنگ بود ...1"
صدای شمشیرش می آمد، صدای تاخت اسب و زمزمه شعری كه می خواند.
"این مبارزه، جوهره مردان را آشكار میكند. این مبارزه، ادعا را از حقیقت جدا می كند".
نفس ها حبس بود. جوان های خویشاوند، سر لای زانو ها پنهان كرده بودند تا فریادی را كه در راه بود نشنوند.
جوان ها، نیمه شب، دور از چشم بزرگتر ها رفته بودند بیابان، با هم پیمان بسته بودند، پیش از علی اكبر (ع) بروند....
می دانستند كه هر زخم تن علی، پدرش را تكه تكه می كند ...
اما مگر پدر و پسر گذاشته بودند.
علی گفته بود: "من باشم و شما بروید؟"
پدر گفته بود: "اول علی! فقط قبل رفتن چند قدم پیش رویم راه برود".
---------------------------------------------------------
1.سبط اكبر، حضرت علی اكبر (ع)
و حسین (ع) بر بالین او بلند گریست و تا آن زمان کسی گریه اش را نشنیده بود.
#فاطمه_شهیدی
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی ؟!
تیرباران که شدی یاد حسن (ع) افتادم ...
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
روایت نهم
پیغام علقمه به بقیع برد جبرئیل؛
یا اُمِّبیبنین! پسری داشتی چه شد؟
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
shab nohom007.mp3
8.56M
عمو عباس علمت کو عموی خوبم...
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
دستت به روی خاک و همه دست میزنند
در این میان منم که دودستی به سر زنم
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد
از بس که تیرها کمرت را شکافته...
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
هدایت شده از ⚫️◾️دُوخَط رُوضِه◾️⚫️
.
ای ماهی فتاده به دور از فراتِ من ..
اين دست و پا زدن به تو دريا نمیشود
#یا_عباس
#محرم
@do_khatroze
.
نيزه زار آمده ام يا تو پُر از نيزه شدي؟؟؟
نيزه ها از عدد موي سرت بيشتر است
سعید خرازی
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
دستان او جدا شده از پیکرش ولی
یک لحظه مشک از کف سقا رها نشد
یوسف رحیمی
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜
.
همهی خواهشم از دست کماندار این بود
بزند چشم مرا، تیر به مشکم نزند ...
حسین دهلوی
#شب_تاسوعا
#شب_نهم | #محرم
👉 @Do_KhatRoze 📜