💠 #احادیث_داستانی
🔸برترين دو دينار!
🔅 #امام رضا علیه السلام:
مردی، دو دينار، نزد #پیامبر_اکرم_(ص) آورد و گفت: ای پيامبر خدا! می خواهم اين دو دينار را در راه خدا (جهاد) بپردازم.
▫️فرمود: «آيا والدين تو، يا يکی از آن دو، زنده اند؟».
گفت: آری.
▫️فرمود: «برو و اين دو دينار را خرج والدينت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد، باز گشت و چنين کرد.
سپس دو دينار ديگر آورد و گفت: آن کار را کردم و اينک اين دو دينار را می خواهم در راه خدا بدهم.
▫️فرمود: «آيا فرزندی داری؟».
گفت: آری.
▫️فرمود: «برو و آنها را خرج فرزندت کن؛ زيرا اين کار برای تو، بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد، باز گشت و چنين کرد.
پس دگر بار، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند و می خواهم آنها را در راه خداوند، انفاق کنم.
▫️فرمود: «آيا همسر داری؟».
گفت: آری.
▫️فرمود: «آنها را خرج همسرت کن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان نمايی».
مرد، بر گشت و چنين کرد.
پس باز، دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! آن کار را کردم، و اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا انفاق کنم.
▫️فرمود: «آيا خدمتکاری داری؟».
گفت: آری.
▫️فرمود: «آنها را خرج خدمتکارت بکن؛ زيرا اين کار، برايت بهتر از آن است که در راه خداوند، انفاقشان کنی».
مرد چنان کرد. آن گاه دو دينار ديگر آورد و گفت: ای پيامبر خدا! اينها دو دينار ديگرند که می خواهم در راه خدا بدهم.
▫️فرمود: «بده، و بدان که اين دو دينار، برترين دو دينار تو نيست [؛ بلکه ثواب آن دينارهای قبلی، از ثواب اينها بيشتر است] ».
📚 دانشنامه قرآن و حديث ج 3 ص 534.
💠 #احادیث_داستانی
🌸جوان روشن ضمير
🌹 #امام_صادق_عليه_السلام :
پيامبر خدا ، نماز صبح را با مردم خواند . سپس ، جوانى را در مسجد ديد كه از شدّت بى خوابى سر مى جنبانَد . رنگش زرد بود ، جسمش لاغر شده و چشمانش در كاسه سر ، فرو رفته بود .
🔅پيامبر صلى الله عليه و آله به وى فرمود : «جوان! چگونه صبح كردى؟» .
گفت : اى پيامبر! با يقين صبح كردم .
🔅پيامبر (ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود : «هر يقينى حقيقتى دارد . حقيقتِ يقين تو چيست؟» .
گفت : اى پيامبر! يقين من همان است كه مرا اندوهگين ساخته و شب ها بيدار نگاهم داشته و روزها تشنه ام كرده است . خودم را از دنيا و آنچه در آن است ، رها ساختم ، گويا بر عرش پروردگارم مى نگرم كه براى رستاخيز ، بر پا شده و مردم ، براى حسابرسى از قبرها سر برآورده اند و من در ميان آنانم .
🔅 پيامبر خدا به يارانش فرمود : «اين ، بنده اى است كه خداوند ، دلش را به نور ايمان ، روشن ساخته است» .
سپس فرمود : «آنچه دارى ، نگه دار!» .
جوان گفت : اى پيامبر! برايم دعا كن همراه تو به شهادت نايل آيم .
پيامبر (ص) برايش دعا كرد . چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ هاى پيامبر (ص)، شركت جُست و پس از به شهادت رسيدن نُه نفر ، به شهادت رسيد و او دهمين نفر بود.
🔹حدیث فوق، به حدیث حقیقت مشهور است و جوان هم "حارثه بن نعمان انصاری"، از اصحاب حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و در زمره «اهل صفه » زندگی می کرده است.
📗 كافي : ج ۲ ص ۵۳ ح ۲ .
🕋
💠 #احادیث_داستانی
🌸جوان روشن ضمير
🌹 #امام_صادق_عليه_السلام :
پيامبر خدا ، نماز صبح را با مردم خواند . سپس ، جوانى را در مسجد ديد كه از شدّت بى خوابى سر مى جنبانَد . رنگش زرد بود ، جسمش لاغر شده و چشمانش در كاسه سر ، فرو رفته بود .
🔅پيامبر صلى الله عليه و آله به وى فرمود : «جوان! چگونه صبح كردى؟» .
گفت : اى پيامبر! با يقين صبح كردم .
🔅پيامبر (ص) از سخنش شگفت زده شد و فرمود : «هر يقينى حقيقتى دارد . حقيقتِ يقين تو چيست؟» .
گفت : اى پيامبر! يقين من همان است كه مرا اندوهگين ساخته و شب ها بيدار نگاهم داشته و روزها تشنه ام كرده است . خودم را از دنيا و آنچه در آن است ، رها ساختم ، گويا بر عرش پروردگارم مى نگرم كه براى رستاخيز ، بر پا شده و مردم ، براى حسابرسى از قبرها سر برآورده اند و من در ميان آنانم.🌸🌸🌸🌸🌸
🔅 پيامبر خدا به يارانش فرمود : «اين ، بنده اى است كه خداوند ، دلش را به نور ايمان ، روشن ساخته است» .
سپس فرمود : «آنچه دارى ، نگه دار!» .
جوان گفت : اى پيامبر! برايم دعا كن همراه تو به شهادت نايل آيم .
پيامبر (ص) برايش دعا كرد . چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ هاى پيامبر (ص)، شركت جُست و پس از به شهادت رسيدن نُه نفر ، به شهادت رسيد و او دهمين نفر بود.🌸🌸🌸🌸🌸
🔹حدیث فوق، به حدیث حقیقت مشهور است و جوان هم "حارثه بن نعمان انصاری"، از اصحاب حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و در زمره «اهل صفه » زندگی می کرده است.
📗 كافي : ج ۲ ص ۵۳ ح ۲ .
🔹 #احادیث_داستانی
💠 فتنه پس از پیامبر اسلام(ص)
پیشگویی رسول گرامی اسلام(ص) در مورد فتنه و ارتداد پس از خود.
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
چون خداوند سبحان، این سخنش را فرو فرستاد که: «الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند: «ایمان آوردیم»، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟»، دانستم که تا وقتی پیامبر خدا در میان ماست، فتنه بر ما فرود نخواهد آمد. لذا به ایشان گفتم: ای پیامبر خدا! این فتنه ای که خدای متعال، تو را از آن خبر داده است، چیست؟
فرمود: «ای علی! پس از من، امّتم دچار فتنه خواهند شد».
گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در روز اُحُد که جمعی از مسلمانان شهید شدند و شهادت، نصیب من نشد و این بر من گران آمد، به من نفرمودی: «بشارتت باد که شهادت در انتظار توست»؟.
#پیامبر_اکرم_(ص) به من فرمود: «همین طور است. در آن هنگام، چگونه شکیبایی خواهی کرد؟».
گفتم: ای پیامبر خدا! این جا جای شکیب نیست؛ بلکه جای شادی و سپاس گزاری است.
فرمود: «ای علی! به زودی، مردم با دارایی های خود، آزموده خواهند شد و آنان به واسطه دیندار بودن خود، بر پروردگارشان منّت خواهند نهاد و رحمت او را می طلبند و خود را از خشم او ایمن می پندارند، حرام را با شبهات دروغین و خواهش های غفلت زا حلال می شمارند. مثلاً شراب را به نام نبیذ، حلال می دارند و مال حرام (رشوه) را به نام هدیه و رِبا را به نام معامله».
گفتم: ای پیامبر خدا! در چنان وضعی آنان را در چه جایگاهی قرار دهم؟ در جایگاه ارتداد یا جایگاه فتنه؟
فرمود: «در جایگاه فتنه».
📚 نهج البلاغة: خطبة ۱۵۶، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۷، ص ۲۲۸.