#نجات_از_سردرگمی
برای #رهایی یافتن از #سرگشتگی و #سر_درگمی در #زندگی و نداشتن #اراده و #عدم_تصمیم در زندگی و #ایجاد_انگیزه #یکشنبه و #دوشنبه وقت #ظهر #غسل کند و دو رکعت #نماز بخواند و با هر #انگشت دست های خود #یکبار #یٰا_جٰامِع بگوید.
📚 بحر الغرائب ص 45
💠
@doa_va_zekr
🔹من از محاسبه #ثواب عاجزم
💐✨رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) فرمودند:
در #معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار #دست دارد ( یعنی یک میلیون ) و هر دستی هزار هزار #انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار #بند دارد. آن ملک گفت: من حساب دانه های #قطرات_باران را می دانم که چند تا در #صحرا و چند دانه در #دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از #ابتدای_خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن #عاجزم.
💐✨رسول خدا (صلےاللهعلیهوآله) فرمودند: چیست؟ عرض کرد: هرگاه #جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو #صلوات بفرستند، من از #محاسبه ثواب صلوات #عاجزم.
💙اللّٰهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وآل مُحمّد
وَ عَجّل فَرَجهُم💙
📚 آثار و برکات صلوات ص ۳۰
💠
« #نپرداختن_بدهی_دیگران »
✍حاج ميرزا حسين #نورى صاحب « #مستدرك_الوسائل » از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد #دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر #يهودى به عنوان #قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى #قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب #حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به #بهشت داد. چون قصد عبور از #صراط كردم، #زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه #طلبكار_يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه #طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را #نيافتم.
💥گفت: راست گفتى ولى تا #طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. #گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار #انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش #خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت #سوزش آن از خواب پريدم!
📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳
اثر استاد حسین انصاریان
🆔