eitaa logo
دوبانوی دمشق(س)
223 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
63 فایل
دوبانوی دمشق(س) ادمین۱: @alikashi110 ادمین۲: @Sabergp313
مشاهده در ایتا
دانلود
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ماه عسل ! امام رضا. 😭 👌 بسیار شنیدنی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 💚 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌کار زیبای هنرمند اندونزیایی ترسیم حضرت آقا بر روی برگ درخت ♥️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت بیست و هفتم (مسلم در کوفه) ☘اسارت مسلم پس از جراحتْ ديدن بسيار 📗الملهوف : چون مسلم گروهى از آنان را كشت، محمّد بن اشعث بانگ بر آورد: اى مسلم! تو در امانى. مسلم گفت: چه اعتمادى به امانِ اهل نيرنگ و فجور هست؟! و باز يورش آورد و با آنان مى ‏جنگيد و سروده‏ هاى حَمران بن مالك خَثعَمى را در روز نبرد خثعم و بنى عامر مى ‏خواند: سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى كشته نشوم، گرچه مرگ را ناخوش مى‏ دارم. خوش ندارم كه به من نيرنگ بزنند يا فريب بخورم‏و با آب گوارا آب گرم و تلخ را مخلوط كنم. هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى‏ كند، با شما نبرد مى‏ كنم و از سختى هراسى ندارم. به وى گفتند: به راستى كه نيرنگ و فريبى نيست. ولى مسلم بِدان توجّه نكرد و پس از ديدن جراحت‏ هاى سنگين، جمعيت بر او هجوم آوردند و مردى از پشت به وى ضربتى زد و به زمين افتاد و به اسارت گرفته شد. 📚الملهوف : ص ۱۲۰ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۵۷ 📘الفتوح : عبيد اللَّه بن زياد براى محمّد بن اشعث پيغام فرستاد كه به مسلم امان بده ؛ چرا كه جز از اين طريق نمى‏ توانى بر او دست يابى. محمّد بن اشعث پس از آن گفت: واى بر تو اى مسلم ! خودت را به كشتن مده، تو در امانى. مسلم بن عقيل مى ‏گفت: مرا به امانِ اهل نيرنگ، نيازى نيست. آن گاه به نبرد پرداخت و اين شعر را مى‏ خواند: سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى، كشته نشوم گرچه مرگ را جامى تلخ بيابم. خوش ندارم به من نيرنگ بزنند و يا فريب بخورم هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى ‏كند. با شما نبرد مى‏ كنم و از سختى نمى‏ هراسم. محمّد بن اشعث بانگ برآورد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! به راستى كه به تو دروغ گفته نمى ‏شود و تو فريب داده نمى‏ شوى. اين جمعيت قصد كشتن تو را ندارند، پس خودت را به كشتن مده. مسلم - كه خداوند رحمتش كند - به سخن پسر اشعث اعتنايى نكرد و به نبرد ادامه داد تا جراحت‏هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مى ‏زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى ‏كنيد - آن گونه كه به كفّار سنگ مى‏ زنند - در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى‏ داريد؟ سپس با وجود ضعف بر آنان يورش بُرد و جمعيت را در هم شكست و آنان را پراكنده ساخت. آن گاه برگشت و بر درِ خانه تكيه زد. سپاهيان به سمت مسلم باز گشتند و محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد كه : او را رها كنيد تا با او سخن بگويم. پسر اشعث به مسلم نزديك شد و رو به روى وى ايستاد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. مسلم به وى گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى‏ كنى تا نيرويى براى جنگيدن دارم. دست دراز مى ‏كنم؟ نه ! به خدا هرگز چنين نمى ‏شود. آن گاه بر پسر اشعث، يورش برد و او را تا پيش يارانش عقب راند. سپس به جاى خود باز گشت و ايستاد و گفت: بار خدايا ! عطش، امانم را بُريده است! كسى جرئت نداشت به وى نزديك شود. يا به او آب دهد. پسر اشعث رو به يارانش كرد و گفت: واى بر شما ! اين براى شما ننگ و عار است كه اين گونه از يك مرد درمانده شويد. همه با هم بر او يورش بريد. همه بر مسلم يورش آوردند و او هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آنان رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم بن عقيل هم بر او ضربتى زد و او كشته بر زمين افتاد. آن گاه مسلم از پشت سر مورد اصابت نيزه قرار گرفت و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را هم گرفتند. مردى از قبيله بنى سليمان به نام عبيد اللَّه بن عبّاس نيز جلو آمد و عمامه ‏اش را برداشت. 📚الفتوح : ج ۵ ص ۵۳ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام برنامه هفتگی هیئت دوبانوی دمشق (س) وتوسل به حضرت رضا علیه السلام ➖پنج شنبه ۱۴۰۳/۲/۲۷ ➖ساعت ۲۱ ➖بلوار مسعودیه ( زمین های دادگستری ) ، کوچه مسعودیه ۱۴ ، پلاک ۱۰ ، واحد ۲ ، منزل آقای امیر کاشی ➖ویژه برادران ✅@dobanoydameshg ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ هیات دوبانوی دمشق(س) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ♦️ ♦️ ♦️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ✅ رسول خدا صل الله عليه و آله: هر گاه زن و شوهر دست یکدیگر را بگیرند،گناهان آن دو،از لاى انگشتانشان فرو مى ریزد. •مسند زید/ص302 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 ♨️نام حسین(ع) و توبه آدم(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 🎥متفاوت‌ترین تصاویر از نصب کتیبه‌ی ایوان صحن انقلاب به مناسبت علیه السلام و همچنین گل‌باران حرم مطهر رضوی توسط زائران ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز_شمار_عاشقی ۵۲ روز تا 💔 دَست‌ مےگیرَد وَ دِݪ‌ مےبَرَد وَ مےبَخشَد؛ این حسین کیست‌ کِه‌ این‌گونِه‌ عَطایی‌ دارَد ❤️ ✋🥀 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت بیست و هشتم (مسلم در کوفه) ☘گريه مسلم بر امام حسين عليه السلام و خانواده‏ اش‏ 📗تاريخ الطبرى - به نقل از قُدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى - : اَسترى آوردند و مسلم را بر آن سوار كردند و دورش را گرفتند و شمشيرش را برداشتند. در اين حال مسلم - كه گويا از زندگى و جانش نااميد شده بود - اشكش جارى شد و گفت: اين آغاز نيرنگ است. محمّد بن اشعث گفت: اميدوارم برايت مشكلى پيش نيايد. مسلم گفت: اين جز آرزويى بيش نيست. كجاست امان شما؟ «انا للَّه و انا اليه راجعون » و گريه كرد. عمرو بن عبيد اللَّه بن عبّاس به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى ‏دهد. گريه نمى ‏كند. مسلم گفت: به خدا سوگند من براى جان خود گريه نمى ‏كنم و براى كشتن خويش مرثيه نمى‏ خوانم، گرچه يك لحظه زيان [و گرفتارى‏] را هم بر خويش نمى ‏پسندم؛ امّا [اكنون‏] براى خاندانم گريه مى ‏كنم كه به سمت من مى ‏آيند. من براى حسين و خاندان حسين گريه مى ‏كنم. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴؛ الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹). ☘پيغام مسلم براى امام حسين عليه السلام جهت نيامدن به كوفه‏ 📘تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : قدامة بن سعيد بن زائدة بن قدامه ثقفى برايم نقل كرد كه : آن گاه مسلم به سمت محمّد بن اشعث آمد و گفت: اى بنده خدا! به خدا سوگند مى ‏بينم كه به زودى از عمل كردن به امانى كه داده‏ اى، ناتوان خواهى شد. آيا مى ‏توانى كار خيرى انجام دهى؟ مى ‏توانى از جانب خود مردى را بفرستى كه از زبان من پيغامى به حسين برساند - چرا كه مى ‏دانم او و خانواده ‏اش امروز از مكّه به سمت كوفه به راه افتاد يا فردا حركت مى ‏كند و بى‏ تابىِ من هم براى اين است - و بگويد: «پسر عقيل مرا نزد تو فرستاده و او اينك در دست اين قوم، اسير است و صلاح نمى‏ داند كه به سوى مرگ حركت كنى او مى ‏گويد : با خانواده‏ ات برگرد و كوفيان تو را فريب ندهند. آنان همان ياران پدر تو اند كه آرزو مى ‏كرد با مرگ يا كشته شدن از آنان رهايى يابد، به راستى كه كوفيان تو را فريفتند و مرا هم فريفتند و كسى كه فريفته مى‏ شود. رأيى ندارد». پسر اشعث گفت: به خدا سوگند كه اين كار را انجام مى ‏دهم و به ابن زياد خواهم گفت كه من به تو امان داده ‏ام. همچنين جعفر بن حُذَيفه طايى برايم نقل كرد... و گفت: محمّد بن اشعث اِياس بن عَثِلِ طايى را - كه از طايفه بنى مالك بن عمرو بن ثُمامه بود - فرا خواند، اين مرد شاعر بود و بسيار نزد محمّد رفت و آمد مى‏ كرد. به وى گفت: حسين را ملاقات كن و اين نامه را به وى برسان و در آن نامه آنچه را پسر عقيل گفته بود؛ نوشت و به وى گفت: اين زاد و توشه راه و اين هم متاعى براى خانواده ‏ات. اِياس گفت: از كجا مركب بياورم؟ به راستى كه مركبم لاغر است. پسر اشعث گفت: اين هم مركب آن را با هر آنچه بر آن است، سوار شو. اِياس از كوفه خارج شد و در منزل زُباله (محلّى معروف در راه مكّه به كوفه) پس از چهار شب به حسين عليه السلام برخورد كرد و خبر را رساند و نامه را به وى داد. حسين عليه السلام به وى فرمود: «هر آنچه تقدير شده، رُخ مى ‏دهد. جان خود و نيز فساد امّت را به [رضا و] حساب خداوند وا مى‏ گذاريم». 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۷۴ الإرشاد: ج ۲ ص ۵۹ 📙الأخبار الطوال : چون حسين عليه السلام به منزل زُباله رسيد، فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد با ايشان مواجه شد و پيام مسلم را - كه خواسته بود شرح حالش را به حسين عليه السلام گزارش دهد و پراكنده شدن كوفيان را پس از بيعتشان با او بازگو كند - رسانْد. مسلم اين كار را از محمّد بن اشعث درخواست كرده بود. حسين عليه السلام چون نامه را خواند. به درستىِ آن يقين كرد و كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه ايشان را ناراحت كرد. همچنين فرستاده خبر كشته شدن قيس بن مُسهِر را - كه ايشان او را از مكان «بطن الرِّمّه» فرستاده بود - به ايشان داد. گروهى از منزل‏هاى بين راه با ايشان همراه شده بودند، چون خبر كشته شدن مسلم را شنيدند؛ پراكنده شدند. آنان گمان مى‏ كردند كه ايشان بر ياران و همراهان خود در كوفه وارد مى‏ شود. با ايشان كسى جز ياران نزديكش باقى نماند. 📚الأخبار الطوال : ص ۲۴۷ 💫نكته‏: هر چند اقدام ابن اشعث و ابن سعد در ظاهر عمل كردن به وصيّت مسلم عليه السلام و رساندن پيام او به امام حسين عليه السلام بود، ولى بديهى است كه هدف اصلى آنان منصرف كردن امام عليه السلام از آمدن به كوفه و جلوگيرى از رسيدن ايشان به كانون نهضت يعنى كوفه بوده است. به همين جهت هنگامى كه امام عليه السلام بر خلاف توصيه مسلم عليه السلام به حركت خود به سوى كوفه ادامه داد، در سرزمين كربلا، راه را بر ايشان بستند و او و يارانش را به شهادت رساندند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ╭┅────────────┅╮ 🆔@dobanoydameshg ╰┅────────────┅╯