eitaa logo
دو بیت شعر | dobeit
9.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
🔥لـذت دیگـرے را تجربه کنید مجموعه حس‌نفیس ❤️ دلبندمان: @deliism 💙 عربی‌جات: @arabijaat 🗣️ ارتباط: @alhamdolellah
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشقِ رویِ گُل با ما چِها کرد خوشش باد آن نسیمِ صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد🌱 @dobeit | دو بیت شعر
هرچه هستی جانِ ما قربانِ توست ...♥️ @dobeit | دو بیت شعر
چه جمالِ جان فزایی که میانِ جان مایی تو به جان چه می‌نَمایی تو چنین شِکَر چرایی؟💜 @dobeit | دو بیت شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دریای من بودی! آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد @dobeit | دو بیت شعر
دل رفت در مهمان او گفت آنِ اویم آنِ او گر هست این دل زانِ او، آخر از آنِ من کجا من جُوْر آن نامهربان دارم ز خاموشی نهان اویم نیارد بر زبان کان بی زبانِ من کجا | | @dobeit | دو بیت شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای‌بس که نباشیم‌و جهان خواهد بود نی نام زِ ما و نی‌ نشـان خواهــد بود زین پیش نبودیم و نبـُد هیــچ خلــل زین‌پس چو نباشیم همان خواهد بود @dobeit | دو بیت شعر
مَردم همه از خواب و من از فکرِ تو مست🌙 @dobeit | دو بیت شعر
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی @dobeit | دو بیت شعر
چه داند آنکه ندارد خبر ز عالم عشق که با خیال تو بودن چه عالمی دارد... | | @dobeit | دو بیت شعر
زمانی که برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، عاشق دختر صاحبخانه می شود. صحبتی بین مادران آنها مطرح می شود و یک حالت نامزدی بوجود می آید. قرار بر این می شود دکترای پزشکی را که گرفت با دختر عروسی کند. بعد از دوره پزشکی متوجه میشود پدر دختر او را به یک سرهنگ داده و با هم ازدواج کرده اند. شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می شود و حتی مدتی هم بستری می شود و در این دوران غزل های خوب شهریار سروده می شوند. بهجت آباد سابق بر این تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش به آنجا می رفت. بعد از اینکه دختر ازدواج می کند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا می رود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو می شود و این غزل را آنجا می سراید: یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شير بريدی و هنوز من بيچاره همان عاشق خونين جگرم @dobeit | دو بیت شعر
چشم بستم بر تـو تا شاید فراموشت ڪنم هرچه ڪمتر دیدمت، شد اشتیاقم بیشتر @dobeit | دو بیت شعر
شراب شوق مینوشم به گرد یار میگردم سخن مستانه میگویم ولی هشیار میگردم گهی خندم، گهی گریم، گهی افتم گهی خیزم مسیحا در دلم پیدا و من بیمار میگردم...!! @dobeit | دو بیت شعر