#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
به روی برگ گل، شبنم نشسته
به سوگ تشنهای زمزم نشسته
به روی حنجر ششماهه با تیر
سه تا بوسه کنار هم نشسته
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
پَر قنداقه را در خون کشیدند
ز دستان سحر، مهتاب چیدند
دل آهن به حال آن گلو سوخت
که با تیر سه شعبه، سر بریدند
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از فرط عطش نفس بگیرد، سخت است
رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است
این را همهی حرملهها میدانند
بر دست پدر، پسر بمیرد سخت است
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عطش را روی لب تفسیر داری
نخوابیدی، ولی تعبیر داری
نمیدانم چه کرده تیر با تو!
که بر حنجر، خط شمشیر داری
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حالا که هدف، گلوی اصغر شده است
چشمان خود سهشعبه هم، تر شده است
زیر لب خود کمان چنین میگوید:
بیچاره رباب! تازه مادر شده است...
✍ #شهریار_سنجری
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت؛ #دودمه
آخَرین سربازِ بابا، دَر دلِ گَهوارهاَم
من علیِ اصغرم
قاتلِ صَد حَرمله، با این گَلوی پارهاَم
من علیِ اصغرم
✍ #رضا_رسول_زاده
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت؛ #دودمه
آخرین رَزمَندهام، تا قطره خونِ آخرم
من علیِ اصغرم
شیرخواره هستم و از نسلِ شیرِ خیبَرَم
من علیِ اصغرم
✍ #رضا_رسول_زاده
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
آن قوم که خواستند پر پر بشوی
بر دست پدر، شهیدِ بی سر بشوی
ای کودک شیرخواره! میترسیدند
از اینکه تو هم علیِ اکبر بشوی
✍ #سعیده_کرمانی
@dobeity_robaey
#فرزندآوری
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما
که در راه حسینت لشکری از خون من باشد
✍ #میلاد_عرفان_پور
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم
ارباً اربا اکبرم
کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم
ارباً اربا اکبرم
✍ #سیدروح_الله_موید
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#دودمه
با جلالی فاطمی پا میگذاری در رکاب
حضرت عالیجناب
چون جوانیهای حیدر مینشینی بر عقاب
حضرت عالیجناب
✍ #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
دقام دادند جانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم خوش قدّ و بالا
فلک دیدی جوانم را گرفتند؟
به چشم خود خزانش را نبیند
غم آرام جانش را نبیند
دعا کردم سر نعش جوانم
کسی داغ جوانش را نبیند
مبادا گلشنی پژمرده باشد
که بی گل، باغبان افسرده باشد
کسی میفهمد از حال دل من
که در غربت جوانش مرده باشد؟
زمین خوردی خزانی شد بهارت
نزارم میکند حال نزارت
ندارد قوتی پاهایم اما
میآیم با سر زانو کنارت
ترک خورده شبیه من لبانت
شبیه تکه چوبی شد زبانت
رمق دیگر ندارد دستهایم
بگیرد لختهخون را از دهانت
چه آهنگین چه با آواز کشتند
تو را یک عده تیر انداز کشتند
اسیر لشگر جرّاحه بودی
تو را با چندتا مقراض کشتند
علیِ اکبرم ! دردت به جانم
نبیِ دیگرم! دردت به جانم
نکش پا بر زمین در پیش بابا
عزیز پرپرم دردت به جانم
" به هرجا بنگرم تنها تو بینم
نشان از روی زیبای تو بینم
به هر جا ردی از جسم تو پیداست
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم "
بنازم لحن بابا گفتنت را
نکش از دستِ بابا دامنت را
نشستم روی خاک و باتحیر
تماشا میکنم جان کندنت را
فراقت میکند پیرم همین جا
به من باشد که میمیرم همین جا
ندارم پای رفتن سوی خیمه
کنار تو زمینگیرم همین جا
نخواهد کرد داغ تو رهایم
بلرزد مثل دستانم صدایم
پس از وقتی که تابوت تنت شد
گرفته بوی تو دیگر عبایم
✍ #علیرضا_خاکساری
@dobeity_robaey