eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
554 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
ای اهلِ حرم! رفت علمدار و عَلَم نیست صاحب حرمم نیست ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست صاحب حرمم نیست @dobeity_robaey
چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب وای عباس آمده لرزه افتاده به‌جاِن شیرمردان عرب وای عباس آمده @dobeity_robaey
آمده شیرِ نرِ ام البنین بهر شکار مثل حیدر با وقار لافتا الا علی لاسیف الا ذوالفقار مثل حیدر با وقار @dobeity_robaey
ای آن که بُوَد بابِ حوائـج لقبت شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت سقّا و لب تشنه، لب آب فرات؟ جان همه عالم به فدای ادبت @dobeity_robaey
از اشک غمت صفا گرفته، رفته بر درد دلش دوا گرفته، رفته آنقدر یهودی، ارمنی، آمده و... از روضه‌ی تو شِفا گرفته، رفته @dobeity_robaey
به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی که من بوسیده بودم بمیرم هر دو اَبرویت گسستند بهارم را چه سان پاییز کردند دلم را از غمت لبریز کردند سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند تو را از مرکبی آویز کردند غمت راهِ نفس بر سینه بسته ترک بر چهره‌ی آیینه بسته زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من ببین عباس دستم پینه بسته ✍ @dobeity_robaey
نور از دل مهتاب بیاور عباس تا درب حرم تاب بیاور عباس خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره یک جرعه فقط آب بیاور عباس @dobeity_robaey
صدایت را شنیدم‌ گریه کردم بسوی تو دویدم گریه کردم تمام‌ پیکرت تیر سه پر بود تنت را تا که دیدم گریه کردم رکاب‌ انگار‌ بر‌ پای تو پیچید میان خیمه آوای تو پیچید رباب و خواهرت را هم‌ زمین زد عمودی که به موهای تو‌ پیچید به پای ناله‌ی ادرک اخایت دلم‌ لرزید از سوز صدایت نبوس این دست‌هایم را عزیرم خجالت می‌کشم از دست‌هایت ببین‌ پایم دگر قوت ندارد برادرمُرده جز غربت ندارد به تو سربسته می‌گویم اباالفضل حرم بعد از تو امنیت ندارد ✍ @dobeity_robaey
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل @dobeity_robaey
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت @dobeity_robaey
روزِ محشر دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت @dobeity_robaey
حالا که می‌رى یه وقت دیر نکنى جلوى خیمه من و پیر نکنى من به تو تکیه زدم... با رفتنت کوه من، من و زمین‌گیر نکنى "تا" بشى و "تا" بشیم چه فایده؟! سیر بشیم تنها بشیم چه فایده؟! اگه صدتا صدتا مشک آب بیارى ولى بى‌سقا بشیم چه فایده؟! همه از دست تو آبرو میخان خاک پاهات و برا وضو میخان اگه آب نشد نشد، پاشو بیا بچه‌ها آب نمیخان عمو میخان یه تار موت و به دنیا نمیدن چشمات و به صدتا دریا نمیدن به تو قول میدن تموم دخترام بمیرن معجر به اینها نمیدن به سرت عمود آهنین زدن تو حسین شدى برا همین زدن کمر تو کمر من و شکست تا زمین خوردى من و زمین زدن اى علمدار تو رو با علم زدن قد و بالاى تو رو بهم زدن چهار هزار کمون بدست، یکى‌یکى اومدن روى تنت قدم زدن صدامو تا نشنیدن كاری بكن گریمو تا ندیدن كاری بكن صدای اسباشونو نمی‌شنوی؟ دم خیمه رسیدن كاری بكن نزن این نیزه‌ها رو با پا عقب خودتو هی می‌كشی چرا عقب تیر تو چشمت بود و افتادی حالا از جلو درش بیارم یا عقب؟! تو مگه قرار نبود دیر نکنى جلوى خیمه من و پیر نکنى تو مگه قرار نبود با رفتنت کوه من منو زمین‌گیر نکنى؟ روی پام چشمای دریاتو نكش اینقدر روی زمین پاتو نكش كاریه كه شده پس گریه نكن اینقدر به مشک چشماتو نكش قطره‌قطره جمع شو دریا شو بریم دوباره خوش قد و بالا شو بریم بخدا بچه‌ها از تو راضی‌ان همشون منتظرن پاشو بریم وقتشه لرزش پامو ببینن كمره انگشت نمامو ببینن بهتره حالا نرم به خیمه‌ها نمی‌خوام كه گریه‌هامو ببینن ✍ @dobeity_robaey
ای چشم تو بیمار، گرفتار، گرفتار برخیز چه پیش آمده این بار علمدار گیریم که دست و علم و مشک بیفتد برخیز فدای سرت انگار نه انگار @dobeity_robaey
ساقیِ کرب و بلا، پُشت و پناهِ خیمه‌ها تکیه‌گاهِ خیمه‌ها سوی مَشکِ توست اَز اِمشب نِگاهِ خیمه‌ها تکیه‌گاهِ خیمه‌ها @dobeity_robaey
دَستانِ عَلَمدارِ حَرَم اَز قَلَم اُفتاد ای‌وای عَلَم اُفتاد این نوحه‌ی جان‌سوز، میانِ حَرَم اُفتاد ای‌وای عَلَم اُفتاد اِی اَهلِ حَرَم خِیمه دِگَر ماه نَدارَد اَمان اَز دِلِ زِینَب دَر شام، عَلَمدار به هَمراه نَدارَد اَمان اَز دِلِ زِینَب اِی اَهلِ حَرَم دَستِ عَلَمدار زَمین خورد عَلَمدار زمین خورد دَر خِیمه شُده وِلوِله؛ " سَردار زَمین خورد " عَلَمدار زمین خورد ✍ @dobeity_robaey
کنار اشک دریا روضه‌ی ماست غمش امروز و فردا روضه‌ی ماست قیامت هم، دو تا دست بریده به روی دست زهرا روضه‌ی ماست @dobeity_robaey
امید خیمه‌های نا امید است بریده دست و پای این شهید است بگو با زائران، این قبر کوچک مزار یک علمدار رشید است @dobeity_robaey
اي آب بقا اشک روانت عباس اي نور خدا در دل و جانت عباس يک چشم تو بر آب و يکي سوي حرم قربان دو چشم نگرانت عباس @dobeity_robaey
روزِ محشر دست‌هايش دستگيری می‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت ✍سروده گروه با خطِ خانم @dobeity_robaey
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه @dobeity_robaey
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز @hosseinieh_net
گفتی که انا بن مصطفی، نشنیدند گفتی که انا بن مرتضی، خندیدند گفتی که انا بن فاطمه، طاقتشان سر رفت و تن تو را ز هم پاشیدند @dobeity_robaey
آن لحظه که حرف ماندن و رفتن شد هنگامه‌ی دل کندن جان از تن شد در اصل چراغ خیمه خاموش نشد تکلیف جماعت دو دل روشن شد! یاران حسین، با خطر می‌مانند امثال حبیب، بیشتر می‌مانند امروز اگر چراغ خاموش شود از مدعیان چند نفر می‌مانند؟! قبل از همه او در این حرم روضه گرفت چشمش افتاد بر علم، روضه گرفت کم کردن نور خیمه آن شب یعنی در ماتم خود حسین هم روضه گرفت ✍ @dobeity_robaey
حسین جان... خاک، «سردی» با خودش می‌آورد، اما چرا خاک تو «آتش» به جان شیعیان انداخته؟!@hosseinieh_net
🏴آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان فِی مُصیبَتِ جَدِّک... سری به نیزه بلند است عصر عاشورا زبان مرثیه بند است عصر عاشورا @hosenih