#ورود_کاروان_به_کربلا
این قافله دارد به کجا میآید؟
به مهبط اشک انبیا میآید
این خاک پُر از خاطرهی اشک علیست
این قافله سمت کربلا میآید...
✍ #سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت:
میشود شمر! که امسال سرش را نَبُری؟
✍ #اسماعیل_علیخانی
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دختر خودخواه شامی آمد و از من گرفت
آن عروسک را که من از خیمهگاه آوردهام
✍ #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عمهام میخواست یاریام کند اما سنان
کعب نی زد! گفت: هرکس کار خود را میکند...
✍ #علی_اصغر_یزدی
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
زخمي شده حنجرَت؟ بميرم بابا!
بي سَر شده پيكرَت؟ بميرم بابا!
گيسوي تو را كدام وحشي آشفت؟
چه آمده بر سرَت؟ بميرم بابا!
✍ #عارفه_دهقانی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#محاوره
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهوارهش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصلهی جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم
حرمله یکی یدونهمو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفْن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزهدار داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بُغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا همقدّ عمو شدی علی
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
غمم هر دم مکرر بود بابا
دو چشمم بعد تو، تر بود بابا
به روی نیزهها از بین سرها
سرت زخمیترین سر بود بابا
✍ #سیدعلیرضا_شفیعی
@dobeity_robaey
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
ما دو تا شیر نر زینب کبرای توأیم
یار سقای توأیم
بادهنوش قدح اکبر لیلای توأیم
یار سقای توأیم
✍ #رضا_دین_پرور
@dobeity_robaey
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#دودمه
تا نفس دارم به پای عشق میمانم حسین
جانِ جانانم حسین
نذر موی اصغر تو نوجوانانم حسین
جانِ جانانم حسین
✍ #رضا_رسول_زاده
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
فقط برای تو این شأن قابل جمع است
به زیر چکمهی اعدا و دادرس بودن
✍ #محسن_حنیفی
@dobeity_robaey
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#محاوره
از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونیهامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم
نذاری اگه برن بی تاب میشن
مثل زینب اسیر طناب میشن
وقتی تشنهای خجالت میکشن
قطره قطره جلو چشمام آب میشن
میمیرن به تو اهانت که بشه
بعد تو موقع غارت که بشه
به غرور جفتشون بر میخوره
یه موقع به من جسارت که بشه
حرفی از بیا زدن، خودت برو
منو که صدا زدن خودت برو
دوست دارن رو دامن تو جون بدن
اگه دست و پا زدن خودت برو
چه قدر بالا باید سرم بیاد
اجازه بده که لشگرم بیاد
برا اذن میدون انگاری داداش
باید حتماً اسم مادرم بیاد
دشمنت دلاوره ؟ برا خودش!
یا یل نام آوره براخودش!
یه زمون فکر نکنی غریب شدی
زینبت یه لشگره برا خودش!
تو که ما رو به سعادت میکشی
عالمو به زیر سایهت میکشی
کاری کردن کوفیا با غربتت
داری از منم خجالت میکشی
منکه معنای نجابت و حیام
میگیره دامنشونو گریههام
پسرای زخمیمو نمیکشن
هی طولش میدن که من بیرون بیام
✍ سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
سر میبُرَد در خیمهاش احساس خود را
آماده کرده هر دو تا عباس خود را
✍ #علیرضا_خاکساری
@dobeity_robaey