*بخشی از خطبه ۱۰۹
....و امّا گنهكاران را در بدترين منزلگاه در آورد، و دست و پاى آنها را با غل و زنجير به گردنشان در آويزد، چنانكه سرهايشان به پاها نزديک گردد، جامههاى آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روى آنها بسته، و صداى شعلهها هراسانگيز است قرار دهد.
جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيرانِ آن غرامتى نپذيرند، و زنجيرهاى آن گسسته نمىشود، مدّتى براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سر آمدى تا فرا رسد.*
✍|
درجهالتِ محض به دنیا آمدم؛
در غفلتِ تمام زندگی کردم؛
با دَرد مُردم؛
با حسرتِ بی نهایت دوباره زنده شدم...
و این زنده شدن، دردناکترین حسرتِ زندگی من بود،
[من را صدا زدند:]
– ربّت کیه؟
+ ال..
[نگذاشت کلمه را کامل بگویم...]
– نه، منظورم اینه که بندگی چه کسی رو تو دنیا میکردی؟
[زبانم بند آمده بود نمیدانستم کدامشان را بگویم؟ همه در ذهنم میآمدند جز آنکه داشتم اسمش را میآوردم؛ حقیقت را گفتم... ]
+ هرکس و هرچیز که دنیام رو آباد میکرد.
[با تاسف سری تکان داد...]
– خب بگو ببینم دینت چیه؟
+ اِس..
– نه، ببین منظورم اینه که تو دنیا چجوری زندگی میکردی؟ به چه شیوه زندگیای پایبند بودی و بهش عمل میکردی؟
[حسابی رَکَب خورده بودم]
+ دین که....... اممم..... فک کنم بعضی وقتا مسلمون بودم، بقیهشم نمیدونم چی بودم؟ بستگی داشت باد کدوموری بوزه؟
[چهرهش تغییر کرد، انگار فکر نمیکرد انقدر گستاخانه جوابش را بدهم. ولی من میدانستم هرچه بگویم باز آخرش مجبور میشوم راستش را بگویم برای همین رُک و راست جواب میدادم.]
– خب بقیهشم خودم میتونم حدس بزنم؛ میتونی بری!
+ برم؟ کجا؟
– جهنم.....
[با شنیدن این کلمه سوختنم آغاز شد؛ قلبم بود که آتش گرفته بود و داشت به همه اعضایم سرایت میکرد؛
من دیگر «من» نبودم؛ سراپا درد و عذاب و حسرت بودم؛
خدانکند که تو گناهکار باشی و قاضیْ عادل...
خیلی راحت در دنیا گناه میکردم اما فکرش را نمیکردم انقدر راحت حُکمِ جهنم برایم بریده شود.]
هرشب و هر روز این سناریو را برای خودم مرور میکنم؛
این نباید خلاصهی داستان زندگی من باشد؛
این زندگی از اولش از عشق و امید و ایمان خالی بود و از خُسر، پُر...
و آخرش هم با حسرت تمام شد؛ تمامی که خودش شروعِ حسرت و عذابِ فراق بود...
*این نباید خلاصهی زندگی من باشد....*
”یازهرا(س)“
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
4_5909018325119140042.mp3
5.06M
💠 مداحے
❤️ دلم و زدم بہ دریا
❤️ توے این شباے احیــاء
آبرومو دادم از ڪفـ.ـ....💔
باالحسینِ الهے العفــو....
🎤🎤 سید مجید بنے فاطمہ
شهادت #امام_علی #صلوات الله علیه و آله و #شب_قدر
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
از دانايي پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علي (ع) چيه؟
ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسيد : بهترين عمل چيه؟
گفتم : نماز
پرسيد : بهترين نماز ؟
گفتم نماز صبح
پرسيد : بهترين قسمت نماز؟
گفتم: سجده
پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟
گفتم : سر
پرسيد : بهترين قسمت سر ؟
گفتم پيشاني
پرسيد : بهترين ماه؟
گفتم رمضان
پرسيد : بهترين شب؟
گفتم شب قدر
پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟
گفتم شهادت
آنوقت به من گفت :
مولا علي در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ،
در حال نماز ،
نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !
يعني هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيري بسيار زيبا هستم
هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (ع) صلواتي بر محمد و آل محمد
شهادت حضرت علی علیه السلام تسلیت باد
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
دارم فکر میکنم
که«در سجده مردن»چه رازی نهفته است ،
و در این ایستاده زیستن چه ...
باید پی به این راز برد
که چرا کعبه زادگاه کسی می شود
و مسجد، شهـادتگاهش؟
بی شک آنکه نخستین نفس را
در خانه خدای خویش فرو دارد،
آخرین را نیز شایسته است
در خانه خدا بازدم کند؛
که این عین، رستگاریست؛
پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه.
و او رستگار شد اما …
بدا به حال قومی
که به علی(ع) بد کردند
وای بر قافله های"بی قافله سالار"
و خاک بر سر روزگارِ بدون علی ...
#حـیـدر
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
#سیره_شهدا
میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم!
در نجف روال زندگی هادی همین بود.
یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد.
یکبار گفتم ، آخه پسر این چه کاریه؟
تو پول بگیر ولی کمتر ، تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی.
نگاهی به چهره من انداخت و گفت ، حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن.
من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند.
یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند ، مادرم یک میلیون تومان پول می خواست.
شب طبق معمول رفتم حرم حضرت امیر (ع) ، کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت ، این پاکت مال شماست.
فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم ، یک میلیون تومان پول داخل آن بود....
#شهیدهادی_ذوالفقاری
📕 پسرک فلافل فروش
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
نزدیکای افطار
دعا
خیلی میچسبه
✨نمیدونم خواسته ی دوستامون از خداجون چیه
🌼اما برای رسیدن به آن،
✨دستامونو رو به آسمان میگیریم
🌼و از ته دل از خدا خواستاریم :
✨پروردگارا .... هر آنچه صلاح
🌼دوستانمان است؛
✨برایشان مقدر بفرما🙏
✨🍃آمین🍃✨
#التماس_دعا
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei 🌱 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸