قسمت دوازدهم رمان شهید حججی💜💚💜💚😍
زمانی که محسن به عضویت سپاه درآمد، تازه موضوع شهداي مدافع حرم قوت گرفته بود و دقیقـا از همـان موقـع بـود کـه دغدغـه اول و تنهـا آرزوي
زندگیاش رفتن به سوریه شد. بیقراريهاي محسن براي رفتن به سوریه درست از همان روزهاي اول پیوستنش به لشکر 8 نجف اشرف آغـاز شـد . آن موقـع
لشکر 4 شهید مدافع حرم داده بود.
چطور متوجه بیقرارياش شده بودید؟
مدام در خانه ما حرف از شهداي مدافع حرم بود؛ حرف رفتن به سوریه و چشم به راهی محسن براي اینکه نوبـت بـه او برسـد . خیلـی نـاآرامی مـی کـرد؛
آنقدر که من را هم ناآرام کرده بود. گریه میکرد و میگفت نکند من این فرصت را از دست بدهم و سفره شهادت جمع بشود.
از چه زمانی این شور رفتن در آقا محسن شدت گرفت؟
از زمانی که پیکر شهید علیرضا نوري را آوردند. از آن موقع بود که محسن نه دیگر روحش پیش ما بود نه جسمش.
عکس العمل شما در مقابل این بیقراري آقامحسن براي رفتن چه بود؟
همیشه میگفتم، صبر کنید ان شاءاالله رزق و روزيتان میشود.
و اولین باري که سفر سوریه رزقش شد، کی بود؟
چند روز قبل از محرم 94 بود.
چه حسی داشت از اینکه به آرزویش رسیده بود؟
از اینکه بالاخره اسمش درآمده بود و با رفتنش موافقت شده بود، خیلی خوشحال بود آنقدر که با وجود بارداري من، ذرهاي براي عقب انداختن سفرش
تردید نکرد و راهی سوریه شد و حتی از من خواست با کسی حرفی در مورد رفتنش نزنم که مبادا به خاطر بارداريام با رفتنش مخالفت کنند.
در سفر اول چه مدت سوریه ماند؟
سفرشان 45 روزه بود؛ ولی آقامحسن دوماهی آنجا بود.
از حال و هواي بعد از بازگشت آقا محسن بگویید. آرامتر شده بود یا بیتابتر؟
بهتر است بگویم بیتابتر شده بود. آقامحسن به دلیل اینکه در این سفر شهادت دو نفر از رفقاي صمیمیاش را از نزدیـک دیـده بـود، وقتـی برگشـت،
خیلی به هم ریخته بود و مدام حسرت آن را به زبان میآورد. همیشه ناراحت این بود که چرا تا پاي شهادت رفته ولـی شـهادت نصـیبش نشـده اسـت . همیشـه
میگفت زهرا، لابد من یک جاي کارم میلنگد ، یک جاي کارم اشکال دارد که شهید نمیشوم.
شهادت کدام رفقایش را دیده بود؟
در آن سفر، لشکر 8 نجف اشرف شش شهید داده بود که در میان آنهـا، آقـا محسـن بـا شـهید پویـا ایـزد ي و شـهید موسـی جمشـیدیان از قبـل رفاقـت
نزدیکتري داشت.
بعد از برگشت از سوریه، برخورد اولش با شما چطور بود؟
بعد از برگشت، همان لحظه اولی که من را دید، در آغوشم گرفت و با گریه گفت زهرا دعا کن باز هم قسمتم بشود. دوبـاره مـن بـودم و بیقـراري هـاي
محسن که البته اینبار طور دیگري بود و او به کل عاشق شده بود. همه فکر و ذکرش شده بود رفتن به سوریه و اصلا زنـدگی یـک آدم معمـولی را نداشـت .
همین جور بی تاب بود و سوریه سوریه میکرد. نماز میخواند به نیت سوریه، روزه میگرفت به نیت سوریه، ختم برمیداشت به نیت سـوریه ... خلاصـه هـر
نذري که فکرش را بکنید و هر کاري که از دستش برآمد را انجام داد تا دوباره راهی شد.
و دومرتبه کی اعزام شد؟
27 تیر 96 براي بار دوم عازم سوریه شد.
بار دوم راحتتر رفت یا بار اول؟ به هرحال آقا محسن اینبار صاحب یک فرزند هم شده بود!
فکر کنم بار دوم. اصلا انگار خدا این بار دوبال به محسن داده بود آنقدر که شوق رفتن داشت. او خیلی راحت از من و فرزندش دل برید و رفت. حتـی
در آخرین حرفهاي قبل رفتنش هم گفت: «گاهی وقتها دل کندن از بعضی چیزهاي خوب باعث میشود چیزهاي بهتري را به دست بیـاوري . مـن از تـو و
علی دل کندم تا بتوانم نوکري حضرت زینب(س) را به دست بیاورم.»
هیچ وقت نگفتید نرو؟
نه! هیچ وقت! همیشه سعی کردم مشوق اصلیاش در این راه باشم. بار دوم حتی ساك سفرش را خودم بستم و اتکتـی کـه روي آن نوشـته بـود، «جـون
خادم المهدي» را به لباسش زدم.
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
7c26020567e92b10b348365a02603d923f792d8e.mp3
2.58M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴آرام جانیم روح و روانیم
🌴گدمه یارالی ای مهربانیم
🎤مهدی #رسولی
⏯ #واحد #ترکی
👌https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
رنجت را تنها تحمل نكن
رنجت را درک كن
اين فرصتی ست براى بيداری
اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كردید
از او بی مهری ديده ايد
مأيوس نشويد
چون برگشت آن محبت را
در زمان ديگری
خواهيد گرفت
شک نكنيد
اين قانون كائنات است..
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 76
☘🌹استاد پناهیان
گفتیم بعد از نماز مودبانہ میرسیم بہ نماز متفڪرانہ .
💭🙂
نماز متفڪرانہ یعنی فڪر غیر خدا رو نڪن و فقط بہ خدا فڪر ڪن .
چہ جوری فڪر خدا رو بڪنیم ؟
حالا شما یہ مدتی ، فڪر غیر خدا رو نڪن .
ڪیا یادشونہ ڪه قبلا گفتیم ، تو زندان اوین با زندانیها حرف میزدیم ؟
😊
گفتیم یہ پنج دقیقہ بہ فڪر مشڪلاتتون نباشید ،
گفتیم پنج دقیقہ شما بہ فڪر غیر خدا نباش ،
🚫👌
بہ زندانیان محترم عرض ڪردم ڪه چهل روز این برنامه رو اجرا ڪنید ،
بعد از چهل روز میام یہ سخنرانی دیگہ میڱنم . ڪلاس دوم نماز ،
آقا اینا حرفای ما رو گوش ڪردند ، گفتند آقا شما بعد چهل روز میاین ؟
🤔
گفتم تا چهل روز هر موقع رفتی سر نماز ، همہ افڪارت و بسپر بہ خدا ،
بگو خدا من درباره شیرینیها و تلخیهای زندگی خودم فڪر نمیڪنم ،
الان دربست در خانہ تو هستم ،
با تو سخن میگم ،
تا چهل روز .
بعد چهل روز من میام براتون یہ سخنرانی دیگہ میڪنم ،
ولی چون اون سخنرانی من ده ثانیہ بیشتر طول نمیڪشہ ،
من الان برات میگم ،
ولی بہ این مطلب گوش ندی ها ،
بنویس تو یہ ڪاغذ بذار تو سجاده ت بعد چهل روز اون و بخون و عمل ڪن ، چون اثرش میره .
😊
اون سخنرانی اینہ :
👇🔴
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
خوشا آنانڪہ ، دائم در نمازند
والسلام علیڪم و رحمت الله و برڪاتہ .
واقعا ها ، شما اگه بعد از چهل روز ، اگه بتونی برگردی بہ ڪل دنیا بگی ،
《 من عبدم 》
《 من مولا دارم 》
من هیچ ڪجا تحت تاثیر عالم نیستم ، خیلی ڪار ڪردی .
☺️❤️
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 75
☘🌹استاد پناهیان :
نمازمؤدبانہ اینہ ڪه فقط بلند شی نماز بخونی ،
درستم نماز بخونیا ،
تحت تأثیر ڪسی قرار نگیری ،
😊
✅ بعد از نماز مودبانه ، #نماز_متفڪرانہ س
نوبت اینہ ڪه شلاق و برداری بر اندیشہ خودت بڪوبی ، نگذاری هرزگی ڪنہ سر نماز ،
🙂
قبلا اشاره ڪردم ، تا فڪرت خواست جایی بره ،
قبل از نماز تمام افڪار و گرفتاریهات و بذاری تو ڪفشت .
💭❌
فداش بشم الهی ، بِدی بہ ڪفشدار در خانہ نماز ، ڪفشدار در خانہ نماز ، خود خداست .
خدا میگہ ، ڪفشت و بده بہ من .
مشڪلاتت و بہ من بسپر ، نترس .
☺️
مشڪلاتت و بیشتر نمیڪنم ، نترس .
مشڪلاتت وحل میڪنم .
👌
نترس من خدام ...
✨ پول داری ، خوشحالی ؟
نترس من بخیل نیستم ، خوشحالیت و ڪم نمیڪنم .
خوشحالیت و با برڪت هم میڪنم .
عروس و داماد شب عروسی ، خوشحالی رو بذارن ڪنار ، بگن ، خدایا من الان عبدم .
الله اڪبر ....
😌
✅ بہ خدا قسم این زندگی ، آبادی پیدا خواهد ڪرد ڪه همہ عالم حسرتش و بخورند .
من الان عبد توام ، من الان چیزی نیستم
تو اوج گرفتاری ، الله اڪبر...
#نماز_متفڪرانہ س
نماز متفڪرانہ در قسمت اول ،
یڪ نماز سلبی است ، یعنی فڪر غیر خدا نڪن ، فڪر خدا رو بڪنیم ،
چہ جوری فڪر خدا رو بڪنیم ؟
🤔
حالا شما یہ مدتی ، فڪر غیر خدا رو نڪن . درست میشہ
☺️😍
#ادامه_دارد....
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
سلام بر تو ای مولایی که
صاحب تمام عوالم، هستی
و امرت امر خدا
و دولتت دولت خداست.
صبحم را
با سلام بر شما آغاز میکنم
ای پدر مهربانم. . . . .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌼
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
#پسران_علوے 🌹✨
میشہ جوون بود؛
میشہ خوش تیپ بود؛😎
میشہ بہ موهات ژل بزنے؛👱
میشہ تیشرت بپوشے...👕
میشہ همہ اینا رو داشته باشے
و شهید هم بشے ...😇
اگہ همہ ے این ڪارها براے خدا باشہ💖
✅ https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
جوانان انقلابی
قسمت دوازدهم رمان شهید حججی💜💚💜💚😍 زمانی که محسن به عضویت سپاه درآمد، تازه موضوع شهداي مدافع حرم قوت گ
😍قسمت سیزدهم رمان شهید حججی😍
١٦
تهیه این اتکت خواسته خودش بود یا شما؟
چندماه پیش با هم رفته بودیم اصفهان که این اتکت را داد برایش نوشتند. وقتی آماده شد با خوشحالی نشانم داد و گفت: «قشنگه؟»، گفتم: «بله اما به چه
دردتان میخورد؟»، گفت: «یک روزي نیازم میشود.» تا اینکه موقع رفتنش به سوریه خواست آن را بر روي لباسش بزنم.
فکر میکنید شاخصترین خصیصه اخلاقی در وجود آقامحسن که او را قابل فیض شهادت کرد، چه بود؟
ایمان قوي، ارادتش به حضرت زهرا (س) و احترام به پدر و مادر...
احترام به پدر و مادر را در آقا محسن چطور دیدید؟
همیشه دست پـــــدر و مـــادرش را میبوسید. حتی نذر کرده اگر دومرتبه قسمتش شد برود سوریه، پاي پدر و مادرش را ببوسد که در فیلمـی کـه از او
منتشر شد همه دیدیم این کار را هم کرد. من در این مدت چهار پنج سالی که با ایشان زندگی کردم، یک بار کوچک ترین بیاحترامیرا از طرف آقا محسن
نسبت به پدر و مادرش ندیدم. نه فقط پدر و مادر خودش که حتی نسبت به پدر و مادر من نیز این بزرگمنشی و احترام را داشت.
آخرین باري که با آقا محسن صحبت کردید، کی بود؟
یک روز قبل از اسارتش تلفنی صحبت کردیم. گفت همان جایی هستم که آرزو داشتم، باشم. فقط دعا کنید روسـفید شـوم و خـداي نـاکرده شـرمنده
حضرت زهرا(س) برنگردم. از من خواست از ته دل راضی به این امر باشم تا در ثواب آن شریک شوم. البته محسن در تماس آخرش چنـدین بـار دلتنگـی اش
براي من و علی را هم ابراز کرد.
عکس العملش در مقابل دلتنگیهاي شما چه بود؟
همیشه خودش براي من از خدا صبر میخواست و میگفت سعی کن در دلتنگیهایت به یاد مصیبتهاي حضرت زینب(س) باشی و قرآن زیاد بخوانی.
میگفت جهاد شما هم جهادي در راه خداست پس آرام باش و بیتابی نکن و سعی کن در این راه رضاي خدا را کسب کنی.
خواب چنین روزي را میدیدید؟ اینکه در این سن کم همسر شهید شوید و آخر این راهی که آقـا محسـن مـی رود خـتم بـ ه
شهادت باشد؟
من و همسرم مشتاق شهادت بودیم و براي رسیدن به آن عهدهایی با هم بسته بودیم. اینطور بگویم که ما هدف زندگی مشتركمان این بود که خـتم بـه
شهادت بشود. البته زمان خاصی برایش تعریف نکردیم؛ ولی همیشه دنبالش بودیم.
و امروز از اینکه همسرتان رفت و شما جاماندید، ناراحت نیستید؟
براي خودم ناراحتم؛ ولی براي محسن خوشحالم. خوشحالم از این بابت که او با شهادت به همه آرزوهایی که دنبالشان بود، رسید.
آقا محسن چقدر دغدغه تربیت فرزندش را داشت؟
دغدغه آقا محسن براي تربیت علی چه قبل از تولد و چه بعد از تولد خیلی زیاد و عجیب بود. روي هر چیزي، حتی لقمهاي که میخورد، خیلی حساس
بود. حتی در دوران بارداري من خیلی حواسش بود هرجایی نروم و هرچیزي را نخورم. خمسش را به موقع میداد و رد مظالم هم پرداخت میکـرد . خیلـی بـر
روي این دو مورد حساس بود و دقت عمل داشت.
مهم ترین توصیهاي که در تربیت علی داشت، چه بود؟
خیــلی توصیـــه میکـــرد که طعـــم شهـــادت را به علی بچشــــانم تا خودش مسیرش را پیدا کند. تأکید داشت علی یـک روحـانی یـا یـک پاسـدار
بشود. خودش میگفت این دو شغل را خیلی دوست دارم و حس میکنم که رزقش پاكتر از بقیه شغلهاست.
فکر میکنید چه عاملی همسر شما را به این مقام رساند؟
رزق خوب. من همه جا گفتهام همسر من قطعا به خاطر شیرپاکی که خورد و نان حلالی که سر سفره پدرشان بود، به این مقام رسید و البته خودش هم به
حق امام حسین(ع) را شناخت و به نسبت به مقام ایشان معرفت پیدا کرد.
از ارادتش به حاج احمد کاظمیبگویید... بالاخره آقا محسن از شاگردان مکتب این شهید بزرگوار هستند.
من و همسرم تمام زندگیمان را مدیون شهید کاظمیهستیم. حاج احمد در همه مراحل زندگی مشترك ما حضور داشـتند و دسـت یـاري ایشـان لحظـه
لحظه همراه من و آقا محسن بود. چه از زمانی که ما به هم معرفی شدیم، چه از زمان بارداري من، چه در مورد کار همسرم ، چه در خصوص سوریه رفتنش و
حتی شهادت آقا محسن، همه و همه با توسل به این شهید بزرگوار جواب داد. البته ناگفته نماند که آقا محسن به همه شهدا ارادت داشـت؛ ولـی علاقـه اش بـه
شهید کاظمیچیز دیگري بود.
فکر میکنید در مورد رفتن پدر و نوع متفاوت شهادت ایشان به فرزندتان علی چه خواهید گفت؟
https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
💢تامین نظم و امنیت همایش دوچرخه سواری روز هوای پاک زیر چتر انتظامی و امنیتی پلیس جاجرم
✅https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei
فاطمیه آمده آن همدم و مونس کجاست؟
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا
تا نگویند این جماعت بانی مجلس کجاست؟
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🔹 https://eitaa.com/doghtaran_zahrayei