eitaa logo
🍃•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی•🍃
2هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
12.4هزار ویدیو
160 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال💫: @Amamzmanaj ادمین تبادلامون💬: @Sadatnory تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🤍 نرگس چیزی را از پشت سرش بیرون می آورد و روبه رویم میگیرد نگاهی به ساعتم می اندازم سالم بود بدون هیچ نقصی! _این که سالمه پشت چشمی برایم نازک میکند و می گوید +میخواستم بسنجمت ببینم چقدر جنبه داری دیدم هیچی امروز حتما به ریحانه گزارش میدم که اگه پشیمون شد جواب منفی بده لبخند ملیحی تحویلش میدهم _عه اینطوریه؟ +بله آقا داماد _پس منم به داماد آیندمون تمام جزئیات رو میگم اگه پشیمون شد زودتر فرار کنه +اون اگ عاشق باشه فرار نمیکنه اهسته روی دستش میزنم که فریادش بلند میشود +چکار میکنی؟آخ _این و زدم بفهمی دیگه از این حرفا نزنی حیا کن دختر با ناز و عشوه به سمت پدرم میرود +باباببین پسرتو بابا:چی شده؟ +دست روی خواهرش بلند میکنه اصلا زنگ بزنم به ریحانه بگم دست بزن داره ساعتم را روی مچم میبندم و به سمت در خروجی سالن حرکت میکنم +کجا میری؟ _دارم میرم سراغ ریحانه دیگه نرگس با تعجب میپرسد +مگه نمیخوای منم ببری؟ بی تفاوت شانه ای بالا می اندازم _اگه میخوای بیا در را باز میکنم که نرگس با سرعت به دنبال من حرکت میکند در ماشین را باز میکنم و روی صندلی راننده مینشینم قبل از اینکه نرگس در صندلی جلو بنشیند با اشاره ی من روی صندلی عقب ماشین جای میگیرد! ماشین را روشن میکنم نرگس با اخم به روبه رویش خیره شده و هیچ نمی گوید _چرا حالا اخم کردی؟ +هیچی دیگه هنوز زنت نشده جای ما رو گرفت _کی؟ با تشر می گوید +ریحاانه _ریحاااانه؟؟؟ نویسنده:سرکار‌خانم‌مرادی