eitaa logo
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
2.1هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
10.5هزار ویدیو
151 فایل
˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹🫀 هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد 🍃 ⩥ مدیر کانال: @Amamzmanaj ⩥ کانال تعرفه ها و رضایت: https://eitaa.com/Dokhtaran1 تولد کانال✨ : ۱۴۰۱/۱/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من‌تو‌را‌معجزه‌زندگی‌خود‌میدانم.:)❤️‍🩹🥺
❤️‍🩹:-) می‌گفت: معنی ایمان را باید در سختی‌ها دریافت و من مفهوم زندگی را در دفاع از فهمیدم ...
اخ‌کربلااااا... آخ‌امام‌حسین.. اخ‌حرم.. خیابون‌باب‌القبله.. موکب‌ها.. الطریق النجف کربلا🥺🥺💔 از همه مهم تر🥺💔 بین‌الحرمین🥺🥺💔 اون‌لحظه‌هایی‌که‌ازشدت‌خستگی‌وسط‌حرم‌خوابم‌میبرد💔 وقتی توی بین‌الحرمین گم میشی🥺💔 حرک الزوار🥺😔 تفضل حرم السید الشهدا المستقیم 🥺🥺💔😭 میدونی چیش قشنگه...؟ از مقصد تا کربلا خستگی روه یه طرف 🥺 وقتی وارد حرم میشی یه باد کولر های حرم میخوره به صورت داد میزنی میگی اسلام علیک یا ابی‌عبدالله میگیی عاقا دیدی اومدم 🥺💔 دیدی گرمای راه نتونست جلومو بگیره💔 دیدی حرف مردم نتونست جلو مو بگیره💔🥺 دیدی برگشتم اقا دوباره😭💔 اخه نوکر کسیو نداره💔🥺 همه ترکم میکنن یه روزی😔💔 کی به جز محل میزاره❤️🥺 بغل وا کن😭😭💔پیش دلبرم باشممم😭💔 بغل وا کن💔 این شبا حرم باشم💔🥺🫂 حسین جانمم🥺❤️ دیروز پیش خودم گفت اقا جونم... میشه یه بار دیگه منو بطلبی بیام کربلا اگه نیام میمیرم...🥺😭 نمیخایی ابرومو حفظ کنی... نمیخایی سر بلندم کنی...💔🥺 دوست داری نوکرت سرش جلو همه پایین باشه...🥺💔 میدونی امشب قبل خواب چی بگو 🥺💔 بگو به جون مادرت من حرمم لازمم🥺💔 به جون رقیت من حرمم لازمم🥺💔 بابا به اون خدا قسمم منم حرمم لازمممم💔😓 🥺💔 تروخدا اگه یه قطره اشک ریختی برا منم دعا کن🥺💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم برای پارت هفتم رمان 🙂✨
●سهم من از تو 🦋🪴 فردا صبح با صدای کشیدن چرخ های چمدان از خواب بلند شدم ! رختخوابم رو مرتب کردم و رفتم پایین + سلام . صبح بخیر . مامان : سلام صبح بخیر بابا : چیشده که این وقت صبح بیدار شدی دخترم ؟ + بابا دارید میرید ؟ بابا : اره دیگ حواست به خونه و داداشت باشه ها ما پنج روز دیگ برمیگردیم . + خودم رو رو کاناپه پرت کروم و گفتم : اخه یعنی چی ؟ بابا : ماهور جان چرا لج میکنی اگه داداشت اذیتت کردم به خودم زنگ بزن بگو . مامان : رو به علیرضا کردم و گفتم : علیرضا چرا مثل بچه ها باهاشون رفتار میکنی ناسلامتی ۱۹ سالشه ها ؟ بابا : فعلا که مثل یه خانوم ۱۹ ساله رفتار نمیکنه ! + اصلا باشه قبول فقط زود برگردید . مامان : باشه خدافظ . + خدافظ . راستی ماهان کجاست ؟ مامان : دم دره . + اهان رفتم و مامانمو بغل کردم مراقب باشیدااا مامان : چشم + رفتیم دم در و بدرقه شون کردیم و اومدیم داخل ماهان : خوب تا اطلاع ثانوی رئیس این خونه منم ! + ماهان میزنمتاااا ماهان : باشه بابا برو صبحانه رو درست کن گشنمه ! + ببین برادر من اخرین بارت باشه به من دستور میدی . مفهومه ؟ _باشه دیگ با من بودی ؟ +بله _ حالا من به بزرگی خودم میبخشمت . به امیر زنگ زدم ..... 🌱 نویسنده : ساره قدیمی 🦋 کپی : با ذکر یک صلوات برای ظهر آقا امام زمان ✨
اینم از پارت هفتم 😍 امیدوارم خوشتون بیاد 🌱