فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا اعتماد کن 😍❤️❤️
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌳
تبادلات گسترده سبز ☘
تبادل با کانال های +70☘
ادمین تبادلات کانالهای +70 میشوم☘
برای اطلاعات بیشتر به کانال تبادلات سبز بپيونديد 👇🏻☘
آیدی کانال تبادلات سبز☘
@tabadolatesabz
آیدی جهت ادمین و تبادل☘
@djvdrjc
1_1653408410.mp3
2.59M
.☁️.
آرامش ِ فکر . . !'
..
#ژلوفن_صوتۍ
-دُختَران چآدُری 𑁍'
♡•دُختࢪانِ چـٰادُࢪَی♡
.☁️. آرامش ِ فکر . . !' .. #ژلوفن_صوتۍ -دُختَران چآدُری 𑁍'
حتما گوش کنید؛ فوق العاده س👌😍
#دلشوره
#پارتسیوششم
رها : در باز شد و آقا محمد اومد تو
محمد : سلام دخترم 😁 اینجا چیکار میکنی هوا سرده برو تو کیفت اینجا چیکار میکنه😳صورتت چیشده
رها : فقط سرم و پایین انداختم و گفتم : سلام
انقدر سرد ام بود نمیتونستم درست حرف بزنم
: خوا...هش می...کنم بزا...رید برم🙂💔
محمد : برو تو سرده حرف اضافه هم نبااشه🤨
رها : چ..شم
تا وارد خونه شدم رسول شروع کرد داد زدن : مگه بهت نگفتم حق نداری اینجا باشی 🤬گورت و گم کن بیرون 😡😡😡😡زووود
محمد : تمومش کن رسول 🤨
ریحانه : رها رو حول دادم خواستم بگم برو بیرون قصد نداشتم اتفاقی براش بیوفته ولی افتاد زمین و از حال رفت
محمد : نشستم پیش رها چند بار صداش زدم ولی بیهوش بود ببین چه بلائی سر تفلک آورد
-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^-^
📌 بیمارستان 📌
فاطمه : آروم آروم چشماش و باز کرد : خوبی عزیزم ؟
رها : توان حرف زدن نداشتم فقط محکم دستش و گرفتم🙂💔
فاطمه : اشک هاش و پاک کردم دست ها م و میکشیدم رو سرش : الهی قربونت برم الان سه ساعته بیهوشی 😢
رها : می..شه ما...ما...ن. صد....ا...تون....ک...ن..م؟
فاطمه : آره دخترم 😘
#دلشوره
#پارتسیوهفتم
* فاطمه *
رها خیلی ساکت بود چیزی نمیگفت چیزی هم نمیخورد هر کاری هم میکرد از رسول و ریحانه دعوا میشنید💔 نمیتونستم تحمل کنم تصمیم گرفتم با محمد حرف بزنم شاید اجازه داد چند روزی بره پیش اون یکی خانواده اش میدونم حالش بهتر میشه : محمد جان
محمد : جانم؟
فاطمه : اگر اجازه بدی رها
محمد : پریدم وسط حرفش : ببخشید ولی نه نمیخوام بره اونجا
فاطمه : اینجا داره عذاب میکشه
محمد : آره میبینم ولی نمیتونم اجازه بدم بره معلوم نیست چه بلائی سرش میاد
فاطمه : فقط یه هفته بزار رسول و ریحانه هم به خودشون بیان
محمد : چی بگم آخه🙄
فاطمه : فقط بگو چشم
محمد : چشم 🤭
___________________
رها*
داشتم قاب عکس چهارنفره شون و میدیدم که یهو داد رسول رفت بالا : بزارش اونجا
رها : فقط داشتم نگاه میکردم
رسول : گفتم بزار اونجاااا🤬🤬🤬
رها : چ...شم😬ببخشید 😓
رسول : چسبوندمش به دیوار و دستم و گذاشتم رو گلوش : اگر یه بار دیگه دست به وسایل های این خونه بزنی یه بار دیگه مامان و بابای من و مامان و بابا صدا کنی خودم میکشمت فهمیدیییی
رها: نفس نداشتم داشتم خفه میشوم بازور گفتم : چ..شم تا اینکه ولم کرد و افتادم رو زمین
رسول : همون طور که رو زمین افتاده بود یه لگد زدم به سمت قلبش : نعشت و جمع کن 🤬
رها : فقط نزدیک دیوار شدم و چشمام و بستم تا ولم کنه😭😭😭😭 خدایااا بکش منو راحت ام کن😭😭😭😭😭😭
🔴🔔[●•سلام به مناسبت ۴۰۰ تایی شدنمون از امروز قراره هر روز یک یا دو پارت از رمان کوله بار عشق رو براتون بزارم •●]☆
#کوله_بار_عشق
#پارتاول
💭 مقدمه :
عاشق که باشی دیگر برایت فرقی نمی کند چه اتفاقی رخ می دهد و چه می شود فقط دلت می خواهد مطابق هر آنچه معشوقت دوست دارد رفتار کنی ، بلکه در مقابلش عزیز باشی .
و چه زیباست اگر عاشق خدایی باشی که میلیارد ها برابر تو را دوست می دارد ، دقیقا همان خدایی که تو را آفرید و هر بار خطا کردی بی هیچ منتی تو را بخشید .
و همان خدایی که تو را صدا می زند و تو از او روی بر می گردانی ، در نمازت تعلل می کنی و زمانی که نمازت را به جای می آوری کمی سبک می شوی که مثلا نمازت را هم خواندی و حالا با خیالی آسوده به کار هایت می رسی ، و چه غافل از اینکه خدا تو را با عشق صدا می زند و تو برای راحتی وجدانت نمازت را می خوانی ، چرا نباید با عشق روبه روی خدایت بایستی و با عشق با او سخن بگویی ؟!
تو چه فرقی با شهدا داری که آنها آنگونه رستگار شدند و تو غرق در دنیایت هستی !
💔🌿•
🖤🔗¡
-
قسمبھعشق . .
کھنامشهمیشھپابرجاست🌱!
نرفتھقاسمما
-اوهنوزهماینجاست:)🖤🔗
‹ #حـٰآجۍ ›آنقدرپیشِخـدآ،دستِتوبآزاست!
حسیـטּ،
لباگربآزکنم،هرچہبخوآهمدادۍ :)
•
#آقاۍمهربونۍهآ!
دوریَت دردِ من ونام تو درمان من است
تا خود صبـح صدایَـت نکنم، میمیرم :)💔🚶🏾♂