هدایت شده از دختر آسـمانـی
هوالمحبوب
یادداشت دانشمند شهید احمدی روشن
در تاریخ ۳۰ مهر سال ۸۱ مصادف با #نیمه_شعبان
خداوندا من امام خویش را از تو می خواهم و می جویم. او به من نزدیک است ولی من از خود دور هستم. خدایا! تو را دوست می دارم ، تو را می خوانم. خداوندا هر آنچه را که نمی گویم و به صلاح من است پیش آور.
خداوندا او کجاست؟ به چه می اندیشد؟
خواسته اش چیست؟ و مرا چگونه دریافته است؟
آه ای امام من آهی برگرفته از تمام غصه های بی کسی و تنهایی و ناآرامی. آهی به طویلی ۱۱۶۸ سال و به بلندی هفت آسمان و به تنهایی صاحب الزمان (عج)
ای بزرگ ، بی کس و بی بدیل از کمال وجود و تمام خواهش تو را دوست دارم.تو را می جویم. با نفس مسیحائیت عاشق مرده خویش را زنده کن.
تو را نمی بینم ولی دوستت دارم
@dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
اولین #دعای_کمیل دانشگاه های ایران را #وحید در دانشکده داروسازی فردوسی مشهد راه انداخت.
دعای کمیل را که در دانشگاه های مشهد راه انداخت یک استدلال اش به این جمله امام خمینی بود که: دعای کمیل خوان، شمشیرزن است.
#شهید_دیالمه
#دیالمه📚
یوسف اصلاً کاری به کار من نداشت. نه به غذا ایراد می گرفت، نه به کار خانه. حتی اگر دو روز هم غذا درست نمی کردم، خم به ابرو نمی آورد. ولی خب من خودم خیلی منظم بودم. چون زندگیم را خیلی دوست داشتم. گاهی می گفت: «تو چرا این جوری هستی؟ ولش کن بابا! چه قدر به این چیزها اهمیت می دی؟ هر چی شد می خوریم دیگه». خوش حال تر می شد، اگر می نشستم و چهارتا #کتاب می خواندم. می گفت زیاد وقتت رو صرف کارهای روزمره ای زندگی نکن که از مطالعه ات بمونی.
بارها ازش پرسیدم چی دوست داری برایت بپزم؟ می خندید و می گفت: «غذا، فقط غذا». یادم نیست یک بار هم گفته باشد فلان غذا.
#شهید_کلاهدوز ❤️
از زبان همسر شهید
ایده #کمد_هدیه_ها تو ذهنم بود ولی یادم نبود برا کدوم شهیده، همش دنبالش بودم، یافتم 😍👇
بیش تر پول هایش را خرج کتاب خریدن برای حامد و فاطمه می کرد. برای خودش هم می خرید. همیشه می گفت یک جایی از کمد رو بذار برای هدیه. اصلاً یک کمد مخصوص هدیه باشه». خیلی وقت ها که از کتاب یا اسباب بازی ای خوشش می آمد، چندتا چندتا می خرید و می گذاشت توی کمد هدیه ها. می گفت: «باید توی خونه چیزی برای هدیه دادن آماده باشه، تا وقتی جایی می ریم، لازم نباشه تازه اون وقت بریم برای خودشون یا بچه هاشون، هدیه ای بخریم». هر وقت بچه ای می آمد خانه مان و یوسف می خواست بهش کادو بدهد، از کمد هدیه ها کتاب و اسباب بازی بر می داشت و می داد. فکرهایش خیلی قشنگ بود.
#شهید_کلاهدوز ❤️
از زبان همسر شهید
#نیمه_پنهان_ماه 📚
دختر آسـمانـی
بیش تر پول هایش را خرج کتاب خریدن برای حامد و فاطمه می کرد. برای خودش هم می خرید. همیشه می گفت یک جا
فردا به نیت #شهید_کلاهدوز به یه بچه هدیه میدم 😊
حالا اون بچه اسمش مهدی یا نرگس و نرجس و... باشه که چه بهتر😍
#روز_دهم
#نیمه_پنهان_ماه 📚
#دوست_دارم_مثل_توباشم
#نوشتن چقد خوبه
دارم دلنوشته هایی که شب های نیمه شعبان سالهای گذشته نوشتم رو میخونم.
شمام بنویسید حتما... نامه ای به امامم
دختر آسـمانـی
و تمام 😭 سی و ششمین #کتاب ۱۴۰۱ #من_برمیگردم 📚 #فاطمه_دولتی #معرفی_کتاب #کتاب_خوب @dokhtar_asem
کاش نمیخوندمش یا حداقل این روزا نمیخوندمش...
میدونی وقتی با زندگی هایی آشنا میشی که آدماش اننننقدر باایمان بودن که لیاقت پیدا کردن با امام عصر دوباره برگردن به این دنیا خیلی از خودت ناامید میشی...
با خودت میگی من کجای این دنیام؟ اصلا با این همه آدم خوب و مومن نوبت به تو مگه میرسه که امام بهت توجه کنه؟
اصلا چیکار کردی که امام بخواد نگاهت کنه؟
و هر چقدم تصمیم بگیری که خوب باشی بازم به گرد پای اونا نمیرسی ...
#من_برمیگردم