#تجربه
چند وقت پیش یه مشکلی پیش اومده بود،مشکلی که ...برا هممون سخت گذشت،خیلی خیلی سخت،
تو روزای اولی که این مشکل پیش اومده بود و حالم داغون بود به معنای واقعی کلمه، برا کاری رفته بودم بیرون که...وسط پیاده رو زمین خوردم.
زمین خورده بودمو نای بلند شدن نداشتم،میخواستم همونجوری بشینم وسط پیاده رو...
بعد اون ماجرا به این فکر میکردم اونایی که منو از دور دیدن چه فکری راجع به من کردن؟شاید با خودشون کلی چیز گفته باشن...چرا هیچ عجله ای نکرد این دختر برای بلند شدن؟معمولا کسی ک زمین میخوره سریع پا میشه خب،دختره خجالت نمیکشه با این سنش راه رفتن بلد نیست...و شاید قضاوت های دیگه.
ولی شاید هیچکدوم به این فکر نکردن که من شب قبلش نخوابیده بودم،هیچی نخورده بودم و...و ۲۴ساعت قبلش همش گریه بود و گریه...
همین اتفاقی که واسم افتاد #درس بسیار بزرگی برام بود #الحمدلله
هرگز کسی رو بخاطر کارای عجیبش #قضاوت نکنم،به کسی که یادش رفته کرایشو داده یا نداده پوزخند نزنم،کسی که ظاهرش یه کم نامرتبه رو قضاوت نکنم،به راه رفتن ونگاه کردن و #انتخاب کردن مردم کاری نداشته باشم(منظورم قضاوت بی جاست)
شاید طرف صبح همون روز بدترین خبر زندگیشو شنیده،شاید شبش اصلا نخوابیده و همش در حال دعا بوده و هزاران شاید دیگه...
سعی کنیم هیچ کسی رو #قضاوت نکنیم
من به شددددت از اینکه یکیو قضاوت کنم میترسم...
دختر آسـمانـی
در حال مطالعه #سایه_هایی_بر_پنجره همه اش یاد کتاب سمفونی مردگان می افتم...
#ششمین_کتاب ۱۴۰۳
خیلی مزخرف بود...
#تجربه
مشورتِ کسانی که سلیقه کتابخوانیشون رو نمیدونید رو تو خرید کتاب ملاک قرار ندید.