eitaa logo
دختر آسـمانـی
182 دنبال‌کننده
4هزار عکس
215 ویدیو
20 فایل
سوره الرحمن / آیات ۲۶ و ۲۷🙂 من برای نزدیک شدن به تو خوب می شوم:) #امام_رضا_جان💚 وصل #تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی‌سر و پا عزم رسیدن دارد #کتاب_بخوانیم 😍 #معرفی_کتاب 🤗 🌱🪴 اگر پیشنهادی بود...👇😊 @ya_mahdi88
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دختر آسـمانـی
#خداحافظ_سالار قصه زندگی مردی از جنس ایستادگی و مقاومت به روایت همسری صبور و عاشق
هدایت شده از دختر آسـمانـی
یه زندگی پر فراز و نشیب یه زندگی پر از صلابت و ایستادگی پر از شجاعت و ایثار پر از معنویت و عشق به اهل بیت یه زندگی
هدایت شده از دختر آسـمانـی
‌از زبان همسر شهید وهب* چند سال بود که در شعبه ای در شهرستان ورامین کار می کرد .ساعت پنج صبح می رفت و هفت شب می آمد ،می ترسیدم توی این رفت و آمد طولانی مبادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد،اتفاقا وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت،رفت و آمد. و هیچ درخواستی نکرد.اما من مادر بودم و نگران.فکر می کردم که پدرش عقبه ای ندارد و کسی در بانک او را نمی شناسد که سفارشش را نمی کند تااینکه خبر دار شدم معاون وزیر،رفیق اوست.سر انجام با کلی احتیاط ، پیش وهب حرف جابه جایی را پیش کشیدم و گفتم: هفت ساله که وهب این راه رو میره و میاد.نمی خوام پارتی بازی کنی،حق قانونی بچه اس که بعد از این مدت بیاد تهران.اگه ممکنه به معاون وزیر... حسین نگذاشت ادامه بدهم برافروخته شد و صدایش را بالا برد:دفعه آخرت باشه که چنین درخواستی رو از من داری. *پسر بزرگ شهید همدانی @dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
‌از زبان همسر شهید وهب* چند سال بود که در شعبه ای در شهرستان ورامین کار می کرد .ساعت پنج صبح می رفت و هفت شب می آمد ،می ترسیدم توی این رفت و آمد طولانی مبادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد،اتفاقا وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت،رفت و آمد. و هیچ درخواستی نکرد.اما من مادر بودم و نگران.فکر می کردم که پدرش عقبه ای ندارد و کسی در بانک او را نمی شناسد که سفارشش را نمی کند تااینکه خبر دار شدم معاون وزیر،رفیق اوست.سر انجام با کلی احتیاط ، پیش وهب حرف جابه جایی را پیش کشیدم و گفتم: هفت ساله که وهب این راه رو میره و میاد.نمی خوام پارتی بازی کنی،حق قانونی بچه اس که بعد از این مدت بیاد تهران.اگه ممکنه به معاون وزیر... حسین نگذاشت ادامه بدهم برافروخته شد و صدایش را بالا برد:دفعه آخرت باشه که چنین درخواستی رو از من داری. *پسر بزرگ شهید همدانی @dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
‌از زبان همسر شهید وهب* چند سال بود که در شعبه ای در شهرستان ورامین کار می کرد .ساعت پنج صبح می رفت و هفت شب می آمد ،می ترسیدم توی این رفت و آمد طولانی مبادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد،اتفاقا وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت،رفت و آمد. و هیچ درخواستی نکرد.اما من مادر بودم و نگران.فکر می کردم که پدرش عقبه ای ندارد و کسی در بانک او را نمی شناسد که سفارشش را نمی کند تااینکه خبر دار شدم معاون وزیر،رفیق اوست.سر انجام با کلی احتیاط ، پیش وهب حرف جابه جایی را پیش کشیدم و گفتم: هفت ساله که وهب این راه رو میره و میاد.نمی خوام پارتی بازی کنی،حق قانونی بچه اس که بعد از این مدت بیاد تهران.اگه ممکنه به معاون وزیر... حسین نگذاشت ادامه بدهم برافروخته شد و صدایش را بالا برد:دفعه آخرت باشه که چنین درخواستی رو از من داری. *پسر بزرگ شهید همدانی @dokhtar_asemooni313
هدایت شده از دختر آسـمانـی
یه زندگی پر فراز و نشیب یه زندگی پر از صلابت و ایستادگی پر از شجاعت و ایثار پر از معنویت و عشق به اهل بیت یه زندگی
رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید، گره‌های کوچیک رو هم از شهدا بخواید براتون باز کنن.» 📚 💛
هدایت شده از دختر آسـمانـی
رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید، گره‌های کوچیک رو هم از شهدا بخواید براتون باز کنن.» 📚 💛
امروز به نیت که خیلی حواسشون به اطرافیانشون بوده و براشون صندوق قرض الحسنه تاسیس کردن و بخاطر مسائلی که پیش اومد حتی آبروشون به خطر افتاد با یکی از اطرافیان که خیلی وقته تماسی نداشتم تماس میگیرم و احوال پرسی و... + ۵ صلوات 📚
هدایت شده از دختر آسـمانـی
رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید، گره‌های کوچیک رو هم از شهدا بخواید براتون باز کنن.» 📚 💛
گفتم همینجوری باز کنم کتابو ببینم چه موضوعی میاد... آخ امام رضا... 📚
امروز سالروز شهادت شهید همدانی بود 💚 یادشون کنیم با صلوات. جزو بهترین کتابای شهداییه به نظرم، از زبان همسر شهید همدانی