💌 دخترونه حرم امام رضا علیه السلام
🍃 #یک_صفحه_کتاب #حتتما_بخوانید🌙
پريشان و آشفته از خواب پريدى و به سوى پيامبر دويدى.
بغض، راه گلويت را بسته بود، چشمهايت به سرخى نشسته بود، رنگ رويت پريده بود، تمام تنت عرق كرده بود و گلويت خشك شده بود. .
دست و پاى كوچكت مىلرزيد و لبها و پلكهايت را بغضى كودكانه، به ارتعاشى وامىداشت.⚡
خودت را در آغوش پيامبر انداختى و با تمام وجود ضجه زدى.
پيامبر، تو را سخت به سينه فشرده و بهت زده پرسيد: «چه شده دخترم؟» تو فقط گريه مىكردى ⛅
پيامبر دستش را لابلاى موهاى تو فرو برد، تو را سختتر به سينه فشرد، با لبهايش موهايت را نوازش كرد و بوسيد و گفت: «حرف بزن زينبم! عزيز دلم! حرف بزن!»🍁
...هق هق گريه به تو امان سخن گفتن نمى داد.
...قدرى آرام گرفتى، چشمهاى اشكآلودت را به پيامبر دوختى، لب برچيدى و گفتى:
«خواب ديدم! خواب پريشان ديدم.
ديدم كه طوفان بهپا شده است.
طوفانى كه مرا و همه چيز را به اينسو و آنسو پرت مىكند
....و من ميان زمين و آسمان معلق ماندم.
به شاخهاى محكم آويختم. باد آن شاخه را شكست.
به شاخهاى ديگر متوسل شدم، باد آن را هم...»🌿
... كلام تو به اينجا كه رسيد، بغض پيامبر تركيد.
حالا او گريه مىكرد و تو مبهوت و متحير نگاهش مىكردى...🍃
📚 #آفتاب_در_حجاب #کتاب_خواندنی
#مهدی_شجاعی
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
دخترونهایها در مسابقه #یک_قاب_یک_مداد و پویش #هنر_عاشورایی_دخترونه حتتما شرکت کنید❤