#طنز_جبهه😂
دو تا بچه بسیجی یه عراقی درشت هیکل رو اسیر کرده بودند😁👌🏻
های های هم می خندیدند😂😆
بهشون گفتم این کیه؟🤨
گفتند: عراقیه دیگه😐😅
گفتم : چطوری اسیرش کردین؟🧐
باز هم زدند زیر خنده و گفتند:😂😄
مث اینکه این آقا از شب عملیات یه جایی پنهون شده بوده😌😜
تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی خودمون اومده ایستگاه صلواتی🤭😂
گفتم: خب از کجا فهمیدین عراقیه؟😂
گفتند: آخه اومد ایستگاه صلواتی ، شربت که خورد پول داد💵😂😆🤣
اینطوری لو رفت ..🤦🏻♀😂💪🏻
❤️@dokhtaranefatemiiii
#طنز_جبهه
خاطرات طنز شهدا✌️🏻
😂امتحانات😂
🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم.😶
يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند .😁
🌺بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم. خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند. يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند.😯
💐 يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند.🤦🏻♂
ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت:
[برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي !]
😂🙃😜
#دم_امتحان_ترکش_بخوره_به_برگهام_آرزوست😉😁😂✋
→❤️@dokhtaranefatemiiii
#طنز_جبهه🙂🤣
#همہ.داروندار🙂😂
چفیه یھ بسیجیو
ازدستشقاپیدن؛
دادمیزد: آهـــای!
سفره؛حولھ؛لحاف؛
زیرانداز؛روانداز؛
دستمال؛ماسک؛کلاه؛
کمربند؛جانماز؛سایھبون؛
کفن؛باندزخم؛تورماهیگیریم
همروبردن😱😂
سلامتۍبسیجیایۍکہداروندارشونچفیھ
بــود #صلوات🌸💫
↬❤️@dokhtaranefatemiiii
#طنز_جبهه 😂
شہید ابراهــیم هادے
پُست نگہبانےرو
زودتر ترڪ میڪنه ...
بعد فرمانده میگه :
۳۰۰صلوات جریمتہ 😠
یڪم فڪر میڪنه و میگه :
برادرا بلند صلوات 😇
همه صلوات میفرستن 😊
بعد برمیگرده و میگه:
بفرما از ۳۰۰ تا هم بیشتر شد
😂
↬❤️@dokhtaranefatemiiii
#طنز_جبهه『°•.😂.•°』
#لبخندخاڪے
به شوخ طبعی شهره بود …!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد :
« کی می خواد #پوتینشو واکس بزنه !»
همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم .😜
خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه .
یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود و شاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت :
« من»
ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت :
« پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂
بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!😁
ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪلِوَلیڪَالفَࢪج°•🌱
↬❤️@dokhtaranefatemiiii
#طنز_جبهه😁😂
🌿... آتیش توپخانه عراق در منطقه بی سابقه بود و به حدی زیاد شده که در عقبه منطقه همہ اتوبوس🚌ها سرو تہ ڪردند
و داشتند بہ سرعت منطقہ رو ترڪ مےڪردنند ، من و فریبرز هم با یه ماشین بودیم و همین که این صحنه را دیدیم😂 دور زده و پشت سر بقیه خودروها قرارگرفتیم😄
آتیش🔥هر لحظہ سنگین تر مےشد.😖
🌿... راننده اول وقتی دژبانے😎 رسید در حالے ڪہ جلوی او را گرفتہ بود🚫و طناب⛓را در دست داشت گفت:🗣« اخوی ڪجا❓
گفت : « شهید دارم😔» دژبان راه رو باز ڪرد و رو بہ دومـ2⃣ـے گفت:🗣 «شما ڪجا برادر»
او هم بلافاصلہ گفت « مجروح دارم🤕💉»
و دوباره دژبان راھ🛣رو باز ڪرد✅ و سرانجام رو بہ سومـ3⃣ـے ڪہ ما بودیم و فوق العاده هم دست پاچہ ڪرده بودیم گفت:
« شما دیگہ ڪجا😑😐» و فریبرز ڪہ دیگہ نمےدونست تو اون موقعیت چے بگہ🎩😣 و فقط براے اینڪہ چیزے گفتہ باشہ👈 با عجلہ گفت : مفقود الاثر دارم!😄 واین جمله تاریخی فریبرز برای خودش و دیگران سالها موجب خنده و شادی دیگران شده بود😝😁😳
#مدیر 🌱
↬❤️@dokhtaranfatemeii
#طنز_جبهه😁😂
🌿... آتیش توپخانه عراق در منطقه بی سابقه بود و به حدی زیاد شده که در عقبه منطقه همہ اتوبوس🚌ها سرو تہ ڪردند
و داشتند بہ سرعت منطقہ رو ترڪ مےڪردنند ، من و فریبرز هم با یه ماشین بودیم و همین که این صحنه را دیدیم😂 دور زده و پشت سر بقیه خودروها قرارگرفتیم😄
آتیش🔥هر لحظہ سنگین تر مےشد.😖
🌿... راننده اول وقتی دژبانے😎 رسید در حالے ڪہ جلوی او را گرفتہ بود🚫و طناب⛓را در دست داشت گفت:🗣« اخوی ڪجا❓
گفت : « شهید دارم😔» دژبان راه رو باز ڪرد و رو بہ دومـ2⃣ـے گفت:🗣 «شما ڪجا برادر»
او هم بلافاصلہ گفت « مجروح دارم🤕💉»
و دوباره دژبان راھ🛣رو باز ڪرد✅ و سرانجام رو بہ سومـ3⃣ـے ڪہ ما بودیم و فوق العاده هم دست پاچہ ڪرده بودیم گفت:
« شما دیگہ ڪجا😑😐» و فریبرز ڪہ دیگہ نمےدونست تو اون موقعیت چے بگہ🎩😣 و فقط براے اینڪہ چیزے گفتہ باشہ👈 با عجلہ گفت : مفقود الاثر دارم!😄 واین جمله تاریخی فریبرز برای خودش و دیگران سالها موجب خنده و شادی دیگران شده بود😝😁😳
#مدیر 🍃
↬❤️@dokhtaranfatemeii