eitaa logo
دختران💕 شاهرود 🇮🇷
262 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
کانالی جهت نشر آثار هنرمندانه دختران شاهرود #شاهرود آیدی ادمین کانال. @Kosar3413
مشاهده در ایتا
دانلود
/دوست شهیدم کمکم می کند/ دستم را روی سنگ قبر برادر شهیدم کشیدم و آن را با گلاب معطر کردم. سپس گفت و گو های من با او شروع شد. اول دلم می خواست او سر بحث را باز کند؛ اما گفتم که برای شروع کردن، من حرف های زیادتری دارم تا بزنم؛و اینکه از اول بحث تا آخر من سخن ورم و او فقط می‌شنود .اما اول بحث من با گریه شروع شد؛ می‌دانستم که راضی نیست من این همه اشک بریزم ؛حرفی در گوشم می گفت که او منتظر حرف های تو است. سپس باخودم گفتم بله او منتظر است تا من حرف هایم را صادقانه به او بزنم. سپس به او گفتم"خیلی وقت ها حرف دلم را بدون تکلم باید بفهمی؛ ولی حرف های صادقانه ای هستند که اگر بگویم بدون شک آرام میشوم ولی این کار دشوار است. ولی در هر حال به تو میگویم؛ البته اگر با مقدمه چینی بخواهم بگویم مطمئنم اصلاً به همان حرف های اصلی نمیرسم پس رک وراست حرفهایم را به تو میزنم." نجوای صدای او در گوشم می پیچید که انگار با همان خوشمزگی صحبت کردنش به من گفت" داداش من خیالت تخت! حرفهای تو حتی اگر از غم ها و روزمره گی هات هم باشه به دل من خوش میشینه و خریدار داره.." حالا فهمیده بودم که او با من همدردی میکنه و تو حرف زدن منو تنها نمیزاره چقدر این داداش ما با وفا بود. بهش گفتم "درد من اینه که به زمین و زمان گله دارم به هیچ چیز رضایت ندارم واقعیت اینه که دغدغه ما زمینی‌ها همش همینه حس می‌کنیم همیشه یه جای کارمون ایراد داره و گره های کوری که تو زندگیمون می‌افته دیگه باز شدنی نیست وخودمون هیچ جوره قادر نیستیم مشکلاتمون رو حل کنیم و همش به ناشکری و ناسپاسی از اون خالقی روی میاریم که تو مقرب درگاهش شدی به همان معبودی که می‌پرستی تو را قسم میدم از او خواهش کن که مشکلات و موانع زندگیم رو خودش از سر راهم برداره"او باز هم با همون صدای آرام بخش خودش به من گفت" ببین برادر من تو سلامتی این تن سالم و این رفاقت بین من و خودت رو دارا هستی؛ تو الان تو خواب هستی و اینها جلوی چشم هات جایی نداره ولی اگر ببینی و بلند شی ، واقعیت ها و دارایی هایی که داری رو با جان و دل قبول می کنی؛ ولی اگه این ها رو ندید بگیری باز هم به خواب برمیگردی و وقتی هم خفته‌ای چیزی از این دنیا حس نمیکنی پس با واقعیت ها روبرو شو و آنها را بپذیر و شکرگزار باش و انقدر تو خواب غفلت سیر نکن مانع اصلی زندگیت خودت هستی پس بلند شو و از بین این موهومات واقعیات زندگیت رو ببین؛ همون نَعَماتی که تو داری ولی چشم روی اون‌ها بستی حقیقتاً باید به اون‌ها دل ببندی پس نعمت‌هات رو ببین کاری به بقیه‌ دل چرکی ها و نا ملایمات زندگی نداشته باش" یکدفعه برگشتم تا ببینم واقعا توی این دنیاست که انقدر صدای رسا و واضح ش مثل زمزمه کردن تو گوشم اینقدر برای من نزدیک و حقیقیه... دوباره با خنده گفت" نترس من هیچ وقت پشت سرت حرف نمیزنم" صورتمو به سمت قبر برگردوندم و حالت صورتم از تعجب زده به جا خورده تغییر کرد با یه لبخند کوچک ادامه دادم "این شوخی تو ندید میگیرم داداش من، ولی از حرفها و نصیحت هایی که بهم زدی هیچ وقت چشم پوشی نمی کنم" من باز هم برای تشکر کردن کلام خوب را کافی ندانستم و خم شدم و سنگ قبری که عطر گلاب که تا الان به رویش مانده بود را بوسیدم. چقدر شیرین حرف زد. لبخند رضایت روی لبم نشست. سپس ادامه دادم" فکر و خیالات ای هم دارم ؛ولی این ها در ذهنم ساخته و ساز میشود؛ اینها قلبی نیستند ؛ولی وقتی در ذهن خود را مورد خواهش قرار می دهم، طلب برآورده شدن نیاز فراموشی از خدا می کنم ؛ قلبم هم برایم دلسوزی می کند و آرامم می کند؛ در آنجا جای چند تن آدم عزیز خودم و وجدانم هست ؛همین ها خوبند. اما ذهنم نمی فهمد که من نمی خواهم همه را در ذهن جا دهم ؛همه را به راحتی دعوت می کند و اگر بخواهد افکار را در گوشه‌ای می گنجاند. من نیز مجبورم همه را دقیق صریح و روشن درک کنم ؛ بله و من در آنجا مجبور می‌شوم کینه را در دل وارد کنم زیرا از آن همه فکر دیوانگی می یابم و نمیتوانم خوب را از بد تشخیص بدهم و بعضی اوقات گمان بدی در ذهنم شکل میگیرد که به کینه مبدل می شود و دلسوزی که داشتم شامل حال همه افراد نمی کنم برادر من تمام مشکلات من همینه..." باز هم صدای برادر شهیدم را می شنیدم که همان قدر دل دلنواز و گوش نواز بود. او به من گفت" برادرم درسته وقتی زیاد فکر تو سرت داشته باشی پریشون میشی؛ تو باید لابه لای این همه فکر از گوشه روزنه ذهنت اسم و یاد خدا را وارد کنی؛ چون نام خدا باعث میشه ذهنت فارغ از این همه فکر و خیال بشه. میدونم که آدم عاقلی هستی ؛ پس بیا و قلبتم رجوع کن؛ مطمئن باش با یاد خدا قلبتم رنگ آرامش را به خودش گرفته و حالا به صورت خوش این قضیه نگاه کن..." حالا من به قدری آرام شده بودم که وصف ناپذیر بود و آفتاب هم به وسط آسمان رسیده بود. سنگ قبر همان بوی خوب را میداد که از اول داشت...
☝☝☝☝☝☝☝ 🔸 سید مرتضی حسینی کیا 🔹 پایه دوازدهم 🔸 دبیرستان عبدالهی قم
🔸 مبینا عامریان 🔹 پایه یازدهم انسانی 🔸 دبیرستان شهید رضا نادری
🔸 محیا عرب صالحی 🔹 دبیرستان نمونه دولتی الزهرا «سلام الله علیها»
به نام خدا :"پرچم بر فراز قلب ها ایستاده است " آنکه پرچمدار است دیگر سر از پا نمی شناسد ؛ پرچم را دست می گیرد و یک تن حصار دشمن را می شکند؛ آری این پرچم است که به او قدرت و شهامت می دهد؛ پرچمی که در دیدگان همه جا دارد؛ و پرچم که به مقام جان فدا شدن در راه وطن ارزش میدهد؛ پرچم؛ خیال پیروزی را در سرها می پروراند؛ و با شهادت هر رزمنده کرامت پرچم برافراشته در اوج آسمان ها به پرواز در می آید؛ و بر روح پاک شهید، فراز جاودانی می خواند؛ و هر جا نقشی از پرچم باشد فراز جاوید ایران طنین انداز است؛ درست همان جایی که رزمنده ای جان به جان آفرین تسلیم می نمود، دستهای به خون غلتیده برای نگاه داشتن پرچم سمت او می آمدند؛ و از طرفی پرچم نیز جان می گرفت و بر دست ها جابجا میشد و بالا می رفت. 🔸 لیلا ترابی 🔹 پایه دوازدهم 🔸 دبیرستان شاطریان تهران
بسم الله ... وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا و هر کس در راه خدا جهاد کند و کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را اجری عظیم دهیم. آغاز هفته دفاع مقدس و سالروز آغاز جنگ تحمیلی را گرامی میداریم . و صدایی می آید ... اکنون پس از گذر این سالهای دراز صدایی از فراسوی باور ما به گوش میرسد‌. صدای آوینی هنگام روایت فتح و جنگ .... صدای سخنرانی های همت در پادگان دوکوهه ... صدای اذان خرازی در میانه نبرد ... صدای خنده آرام بروجردی میانه آتش و خون ... و هنوز صدایی می آید ... برایمان از جنگ روایت ها کردند ... از شجاعت و پاکی مردانی که از هیچ چیزی نمی ترسیدند مگر خدا ! اما شاید روایت دیگری هم در پس پرده این جنگ هست. در جنگ میگویند صد نفر به شهادت رسیدند ... باید که تأمل کنی و بنگری که صد مرد یعنی که صد روح، صد جسم بی باک، صد دل شکسته و هزارها غم ، صد زن گریان و صد کودک معصوم ، صدها رویای پرپر شده و هزار باغ خزان زده... صدای مادران و همسران و فرزندان آنها بیش از پیش در گوش زمان زنگ میزند ‌.... و ما امروز به یاد تک تک شهدا و جانبازان و اسرای روز های جنگ و جبهه و به یاد خانواده های صبورشان قدم در راه جهاد میگذاریم و ثابت میکنیم این پرچم هرگز روی زمین نخواهد ماند . ما دهه هشتادی ها این انقلاب را به ظهور متصل خواهیم نمود و فرهنگ شهادت و جهاد را به جهان انتقال خواهیم داد. به امید آن روز.......... 💠 هیئت اندیشه ورز فاطمی حوزه کوثر شاهرود
52.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیان خاطرات نحوه اسارت با سابقه ترین اسیر دفاع مقدس شهرستان شاهرود. دکتر سید مجید ابوالحسنی :اسارت برای ما زندان نبود و دانشگاه بود. ایشان در دوران قریب به ۹سال اسارت به سه زبان عربی،انگلیسی و فرانسه مسلط شدند. و بعد از بازگشت تا مقطع دکترا زبان ادامه تحصیل دادند . 🔸فاطمه عرب 🔹پایه پنجم 🔸 مدرسه ابتدایی نسیبه