چــشــم هـایـم را
از هــر نـامحـرمی
میــپوشـــانـــم
و سـرم را پــاییــن مینـــدازم
چـــون مــیدانم
ســـر به زیـرهاے نــاب
ســربلــندم میکند
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
فرزندشهیدامیداکبری🍂 ازشهدای حادثه تروریستی سیستان وبلوچستان💔 درچشمانش ناگفته هادارد.... #فرزندان_ش
خواهرم:
حواست باشد کودکانی درسن کم پدرانشان به خاطرامنیت من وتو فداشده اند
مبادابابدحجابی خونشان راپایمال کنیم
مخصوصاشهدای مرزی ماکه خیلی مظلومند
پس حواست باشد مبادا بابدحجابی خون به دل فرزندان شهداکنی...
چون هیچکداممان نمیتوانیم دلتنگی خانواده شهدارادرک کنیم....💔
#فرزندشهید_امید_اکبری
#شهدای_حادثه_تروریستی
#سیستان_و_بلوچستان
@dokhtaranchadorii
دلم شهادت می خواهد!...
مردن را که همه بلدند!...
من دلم ازهمین تابوتها میخواهد
از همین ها که بوی عشق میدهد.
دلم گرفته شهیدان شما مرا ببرید
مرا ز غربت این خانه تا خدا ببرید
مراکه خسته ترینم کسینمیخواهد
کرم نموده دلم را مگرشما ببرید
@dokhtaranchadorii
#پـروفـایـلــ
#نــهیــازمــنــڪــر✘
🌸🍃
¤》بَـچـه مَـذهَبـیــ...بَـچـه بَــسـیـجـیــ...🙍♂
داخِلــ┇شَــبَــڪــه هاےِ اِجـتِـ₪ــاعـے┇هَم مـیـشِ گُـنـ♨️ـاه ڪَرد...}°
هَمـینــ ڪِ قُـبـ✄ـحِ اِرتِـبـاط با نامَـ➹ـحـرَم بَـرات شِـڪَـسـ🚫ـتـه شِــ
هَمـیـن ڪِ اِحـسـ✦ـاس ڪُـنـے اَز چَـت با ∴جِـنـسِ مُـخالِـف∵ هیـچ اِحـسـاسِ گُـنـ﹌ـاه نِـمـیـڪُـنـیــ...🙄❗️
*/ بَـراےِ اُفـتـادَن اَز چِـشمِ ≼
اِمـام زَمـانِـ💚ـت ڪافـیـه...
↓↓↓
﹃حَواسِت باشِ﹄
شِـیـطـانــ |😈|<
دَر ڪَـمـیـ👀ـنِ مَـذهَبـیــ هاسـت بـیـشـتَـر...
°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°
❥✾→@dokhtaranchadorii←❥✾
چادر یعنی #صعود
یعنی بالا رفتن از ریسمان الهی
اما؛وقتی به قله میرسی که!
حیاء را هم همراه خودت داشته باشی
غیر از این
حتما #سقوط خواهی کرد
حواست باشد خواهر
چادر بدون حیا هیچ است.
°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°•.•°
°•✨|@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
🌷🍃🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃🌷
✍✍✍ #حرف_حق√
😎بـریـد بـه همه اونــا کـه میگـن
اسـلام در حـق زن ظلـم کـرده
بگیــد☝️
کـه تو کتاب مـقدس مســلمونا « یــک زن » برای تــمام مــردها و زن ها به عنوان #الگو معرفی شده👌
👈💠وضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ 💠
💫 و براى كسانى كه ايمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورد 💫
تحریم11
✅مــقــام زن بـالاستـــ😊✌
👈 و مـیتونـه بـالا و والا بــاشہ!
🆔 @dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
👇
🌸 چرا باید در نماز حجاب داشته باشیم؟ 🌸
بعضی ها می پرسند حجاب درست ولی چرا ما باید در نماز حجاب داشته باشیم؟ مسجد و حرم می آییم حجاب را می گذاریم.
ولی ظهر در خانه یک خانم جوان کسی در خانه نیست و یکسره بی حجاب هستم و خدا من را آن موقع می بیند؛ حالا نمازهم می خوانم بی حجاب باشم.
چرا در نماز باید چادر سر کنیم؟!
مگه خدا نامحرم است؟
من که ده دقیقه بعد حجابم را برمی دارم.
🌻 گاهی به این عزیزان سه تا جواب می دهیم:
❶ نماز مظهر ارزش است.
چرا می گوید در نماز وضو بگیر و تمیز باش؟ لباس سفید بپوش و مال ات حلال باشد. این ها ارزش است. وقتی می خواهی نماز بخوانی پاکیزه باش. مظهر ارزش است که نماز با ارزش برگزار شود. نماز فلسفه اش این است که یک دوره ارزش های دینی را مجسم کنیم. غصب نکردن مال مردم، نظم، طهارت، پاکیزگی این ها را می خواهیم مجسم کنیم. اگر حجاب ارزش نبود می گفت در خانه بدون حجاب نماز بخوان.
❷ نشانه ادب در مقابل خداست.
❸ نشان دهنده حضور قلب است. توجه انسان و حضور قلب انسان بیشتر می شود. چرا می گویند مردها در نماز عبا بیاندازند. چون برای مرد مستحب است و حضور قلب بیشتر می شود.
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
@dokhtaranchadorii
#ریحانہ_باݩو •❥💚❥•
بانو ❗️
ایݩ را بدان°☝️°
تو که با وقار راہ میروۍ•••☺️
باد💨 که چـ∞ـادرت را پریشان میکند
و تو دستـ✋ـهایت
را °نذر° مرتب کردنش می کنی•••
خدا آݩ باݪا 🔝قدح قدح غرور مۍ فروشد به فرشتـ👼گانش•••
که این بود°✋° بنده اۍ که گفتم سجده اش ڪنید•••🙏
اشرف مخݪوقاتم را بݩگرید کہ چہ عاشقانہ برایم بݩدگۍ مۍکند•••♥️☺️
@dokhtaranchadorii
#خــدا♥️
اِڹَّ مَعَ العُسڕِ یُسڕا
فاِڹَّ مَعَ العُسڕِ یُسڕا
دؤباڕ هم تڪڕاڕ ڪڕدھ ڪہ خیالمؤڹ ڕاحـتــہ ڕاحـتــــــ باشہツ💙
@dokhtaranchadorii
#ریحانه
شاعرانه مے گویــم
از تو و چادرتــ😍
بانوے خوب قصہ ے خلقتــ 😌
مروارید درون صدفــ زهــ💚ــرایے
ممنون ڪہ چادرے هستے...
ممنون ڪہ محڪم و باارادہ اے😇
@dokhtaranchadorii
تـو روحـم را می آرایی
نـه تن نحیف و خاکی ام را
بر سرم که مـــــــی گُــذآرمت
رهــــآ می شوم
از تمـــآم ِبنــــدهـای اسـآرت
دُنـــیا...
کنده می شوم از این زَمینِ خاکی
و سبُـــک مــی شوم از تمــــآم
وابستگی هـآیِ تَـــن...
اوج می گیـــرَم تاخُـ♥️ـدآیی شُـــدن
من چادرم را دوست دارم...
#چادرانه❤️
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
⚪️حیا ، حجاب ‼️
الان ما با پدیده ای مواجه هستیم
که در طیف وسیعی از خانم ها
و دختران چادریه مذهبی
حجاب وجود داره ،
#حیا وجود نداره !😑
بعد جالبه که به چادرشون هم
افتخار میکنن !😕
عــــــــــه !؟
چادر شد عامل فخر فروشی؟!
عامل کلاس گذاشتن برای بی حجابا؟
الله اکبر😠
دخترای مذهبی حواستون باشه
با چادر دورتون نزنن🚫
الان تو صفحات اجتماعی پره از کسانی که دور خوردن ،تو همین تلگرام😒
انقد از چادر تعریف میکنه
منم به حالش غبطه میخورم !
دختر بی حجابا که هیچ !😞
بعد رفتارو که نگاه میکنی
خالی از حیاست😓
الان جدیدا عکس های
با حجاب خوشگل ،
بیشتر از عکس های بی حجاب خوشگل لایک میخورن!👍
هیئتی و غیر هیئتی لایکش میکنن😒😒
والا بخدا درد دو متر چادر و یه متر روسری نیست !
درد تلویزیون ما 🖥یا ماهواره ی 📡اونا نیست
حیا گم و گور نشه زیر دست و پا
حیا که رفت دیگه هیچی برامون باقی نمیمونه😩😩
یه جامعه ی شکننده ی آسیب پذیرِ بی اعتقاد !
✅دختر خانم مذهبی
حواست باشه دور نخوری !😣
تو راه و اشتباه میری
یه جماعت #پسر_مذهبی هم دنبال تو راه اشتباه میان !
✔به به چه حجابی..
✔ چقد برازنده..
✔ چقد زیبا..
دختر مذهبی !
حواست باشه دورت نزنن ...❌
★☆★☆★☆★☆★
پ.ن : حرفم مستقیم بگم.خانم ها و اقایون لطفا سنگین باشید با هر کسی گرم نگیرید لطفا.حتی با اشنا هاتون تو فضای عمومی...
زشته باور کنید زشته.بیاید همگی با هم فرهنگ استفاده درست از این صفحات اجتماعی مون رو ببریم بالا.ان شاءالله
🆔 @dokhtaranchadorii
👱♂:سلام خوبین؟
:سلام ، ممنون .
شما؟؟؟
👱♂:رضا هستم ۲۰ ساله از...
من خودم یه پسر مذهبی هستم و از دخترای چادری خیلی خوشم میاد ، تو یه گروهی دیدم از حرفاتون فهمیدم که چادری هستین.
:خوشبختم آقا رضا ، شما لطف دارین بله من چادری هستم .
👱♂:شما اصل میفرمایید؟؟
:بله حتما!!!
زهرا هستم ۱۹ ساله از...
👱♂:خوشبختم زهرا خانم
میتونیم بیشتر آشنا بشیم؟
:بله چرا که نه😊
👱♂:😍😍ممنون
و ........
بــه ایــن آقــا پسر👆، مــذهــبی و بــه ایــن دخـــتر خــانم👆، چــادری نــمیگن!!😏
پســر مذهـبی غــیرت داره و دخــتر چــادری حــیاء!!
@dokhtaranchadorii
بیست و پنج سالشہ،تحصیل ڪردہ ست،مادر شدہ!
انقدر عاقل و فهیم هست ڪہ ما بہ جاش صحبت نڪنیم و تصمیم نگیریم!
شما پدرشے،بزرگترشے،اختیار دارشے درست!
اما بہ جاے آیہ تصمیم نگیر!
پدرم پوزخندے میزند:اگہ خود آیہ راغب بود،توے این چند روز یہ جملہ میگفت ڪہ مخالف حرفاے منہ!
آقا محسن! شما پدرشوهرشے! پدر دومشے!
از عروست پرسیدے چرا الان جلوت روسرے سر ڪردہ؟!
مضطرب سر بلند میڪنم،آرام مے گویم:بابا!
سنگینے نگاہ محسن و آقاجون را احساس میڪنم،پدرم با آرامش رو بہ من مے گوید:بابا ندارہ! هم حاج آقا هم آقا محسن محرمتن! روسریت رو دربیار موهاے سفیدتو ببینن!
نفس در سینہ ام حبس میشود،پدرم نگاهش را بہ سمت آقاجون و بابامحسن بر مے گرداند!
_دخترِ بیست و پنج سالہ م،موهاش سفید شدہ! من توے این هشت ماہ دیدم چے ڪشیدہ! شما ندیدے آقا محسن!
بابا محسن سرے تڪان میدهد و نگاہ شرم زدہ اش را بہ من مے دوزد.
آقاجون با لحنے ملایم مے گوید:حرف شما متین! اجازہ هست از خود آیہ بپرسم نظرش چیہ؟!
پدرم سرے تڪان میدهد:اختیار دارید!
سپس همہ ے نگاہ ها بہ سمت من بر مے گردد،آقاجون نگاہ مهربانش را بہ چشمانم گرہ میزند.
_نظر خودت چیہ بابا جان؟! اجازہ میدے روزبہ باهات صحبت ڪنہ بعد تصمیم بگیرے؟!
نفسم را با شدت بیرون میدهم و سڪوت میڪنم!
یڪ دقیقہ ڪہ میگذرد صداے آقاجون بلند میشود:آیہ جان! این سڪوت یعنے موافقے یا مخالف؟!
با حرف نزدن چیزے حل نمیشہ ها! اگہ میخواست حل بشہ ڪہ این وضعیت پیش نمے اومد!
آب دهانم را با شدت فرو میدهم:شما جاے من بودید براتون قابل قبول بود بہ هر دلیلے همسرتون یہ دفعہ بذارہ برہ و مرگش رو شبیہ سازے ڪنہ؟!
لبخند میزند:میذاشتم توضیح بدہ بابا جان! اگہ حرف هاش برام قابل قبول بود فرصت میدادم جبران ڪنہ اگہ قابل قبول نبود قیدشو میزدم!
سرم را تڪان میدهم:باشہ! باهاش حرف میزنم!
لبخندش پر رنگ تر میشود:پشت درہ! بگم بیاد؟!
نگاهم بہ سمت پدرم مے رود،با اخم بہ نشانہ ے مثبت سر تڪان میدهد.
@dokhtaranchadorii
بابا محسن سریع موبایلش را از جیب شلوارش بیرون مے ڪشد،با روزبہ تماس مے گیرد و مے گوید ڪہ میتواند بیاید!
چند ثانیہ بعد صداے زنگ بلند میشود،مادرم مردد از جایش بلند میشود و بہ سمت آیفون مے رود.
بدون این ڪہ سوال ڪند،دڪمہ را مے فشارد. صداے باز و بستہ شدن در ڪہ بلند میشود بے اختیار نگاهِ منتظرم بہ سمت در مے رود.
چند لحظہ بعد قامت روزبہ میان چهارچوب در ظاهر میشود،ڪت و شلوار مشڪے رنگے همراہ پیراهن سفید بہ تن ڪردہ.
تہ ریشش را مرتب و موهایش را ڪمے ڪوتاہ تر از چند روز قبل ڪردہ!
سبد بزرگ گلے مملو از رزهاے سرخ و سفید،در دست گرفتہ.
صاف ایستادہ و جدے!
نگاهش را ما مے دوزد.
_سلام!
پدرم تنها سرے تڪان میدهد،مادرم براے این ڪہ جو سردتر نباشد مے گوید:سلام خوش اومدے روزبہ جان!
همانطور ڪہ بہ سمت ما مے آید ادامہ میدهد:چرا وایسادے؟! بیا!
روزبہ پشت سرش قدم برمیدارد،اول بہ سمت پدرم مے رود.
یڪ دستش را از زیر سبد آزاد میڪند و بہ سمت پدرم دراز مے ڪند.
پدرم پیشانے اش را بالا میدهد و با تردید دست روزبہ را مے گیرد و بعد از چند ثانیہ رها میڪند!
جهت قدم هاے روزبہ بہ سمت من تنظیم مے شوند،صداے تپش قلبم را مے شنوم!
بہ دو سہ قدمے ام ڪہ مے رسد،سبد گل را بہ سمتم مے گیرد و مے گوید:خدمت شما!
نگاهے بہ صورتش مے اندازم،چشمانش مے خندند!
با تعلل روے دو پا مے ایستم و سبد را از دستش مے گیرم.
زمزمہ وار مے گویم:ممنون!
گرم مے گوید:خواهش میڪنم!
سپس نگاهش را بہ سمت پدرم مے ڪشاند.
_آقا مصطفے اجازہ هست؟!
پدرم شانہ اے بالا مے اندازد و نگاهش را بہ من مے دوزد:هر طور آیہ صلاح بدونہ!
ناخودآگاہ لبخند ڪم رنگے بہ رویش مے پاشم،نگاهِ غمگینش را از صورتم مے گیرد و بہ نقوش فرش مے دوزد!
رو بہ جمع مے گویم:با اجازہ!
آقاجون و بابا محسن با لبخند نگاهمان مے ڪنند،لحظہ اے نگاہ روزبہ روے امید میخڪوب مے شود اما بہ سمتش نمے رود!
سبد گل را روے میز میگذارم و بہ سمت اتاقم مے روم،حضور روزبہ را پشت سرم احساس میڪنم.
همانطور ڪہ دستگیرہ ے در را مے فشارم مے گویم:بفرمایید!
لبخند میزند:اول تو!
بدون حرف دیگرے وارد اتاق مے شوم،روزبہ هم پشت سرم مے آید و در را مے بندد.
بہ چشمانم خیرہ مے شود:خوبے؟! آرام مے گویم:ممنون!
نگاهے بہ تخت مے اندازد و مے گوید:چرا سر پا وایسادے؟! اذیت میشے بشین!
بہ سمت تخت مے روم و مے نشینم،روزبہ هم با قدم هاے بلند خودش را بہ من مے رساند و ڪنارم مے نشیند!
بدون فاصلہ!
نگاهے بہ گهوارہ ے امید مے اندازد،لبخندش پر رنگ تر مے شود!
_خب! مے شنوم!
بہ سمتم سر بر مے گرداند،همانطور ڪہ ڪتش را در مے آورد مے گوید:از ڪجا شروع ڪنم؟!
@dokhtaranchadorii