✂️ #بریده_کتاب 📖(صفحه۴۳و۴۴)
#امیر_من 📚
🔸 گناهت زیاد است و کارهای نیکت کم ، دوری از امام دل و جان را به خاک مذلت نشانده ... عهد کرده بودی و عهد شکسته ای ... خرابتر از حال و قال تو ، می دانی چه چیزی مهم است ؟ یک پشتیبان مهربان ! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی ، اگر آرامش دنیا را بخواهی و رضایت خدا را ؛ کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است ...
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرعون زمانهات را بشناس!
📌قرآن: فرعون قومش را خوار کرد تا بر آنها مسلط شود/ روشهای جدید استخفاف چیست؟ آیا این دولت موجب استخفاف ملت شد؟
🔻دوقطبیسازی روش فراعنه برای تسلط بر جامعه
🔻برای هردو گروه اصولگرا و اصلاحطلب متاسفم که زمینه تسلط فراعنه بر جامعه را فراهم کردند!
🔻دوقطبیسازی موجب شده در هر دو گروه، ضعفای گروه بالا بیایند!
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
✂️ #بریده_کتاب📖 (صفحه۳۷)
#امیر_من 📚
🔹خطا کرده بود ، امام دیدش . خجالت کشید و رنگ از صورتش پرید . غلامِ حسین بود و می دانست که مقصر است . امیدوارانه نگاهی به سمت امام انداخت . خوب می دانست که با اهل کرم طرف است . همانطور که نگاهش را به چهره امام دوخته بود گفت : " والکاظمین الغیظ ." امام آرام سرش را بالا آورد و فرمود : "رهایش کنید ." مرد که از تنبیه نجات یافته بود امیدوارانه گفت : " و العافین عن الناس !"
- از گناهت گذشتم.
غلام صدایش را بلندتر کرد : " و الله یحب المحسنین !" امام نگاهی به غلام انداخت . چشم انتظار جواب بود : " تو را آزاد کردم . با دو برابر حقوق گذشته ات !" غلام باورش همین بود ؛ بخشش، خصلت برای این خانواده است ...
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت سی اُم
تحصیل
همسر شهید:
یکی دیگر از جلوه های عملی ولایت مداری مصطفی عمل به توصیف آقا در مورد تحصیل بود. بعد از این که فاطمه به دنیا آمد، من تحصیلات حوزوی را کنار گذاشتم و دیگر ادامه ندادم. مصطفی از همان زمان تایید می کرد که باید در دانشگاه یا حوزه ادامه تحصیل دهم. یک بار گفت:دانشگاه آزاد بدون کنکور دانشجو می گیرد، از من خواست که ادامه تحصیل بدهم. به او گفتم:«برخی از آقایان اجازه نمی دهند که خانم هایشان به دانشگاه بروند ولی تو اصرار می کنی که من را به دانشگاه بفرستی؟ اصلا از محیط دانشگاه آزاد خبر داری؟» او جواب داد:«از محیط دانشگاه خبر دارم ، ولی از تو هم خبر دارم و می دانم که می توانی و باید ادامه تحصیل بدهی.» همان اوایل که تصمیم گرفتم برای تدریس به مدرسه بروم و کار کنم، از مطرح کردن آن با مصطفی کمی استرس داشتم، هر چند که نوع نگاهش را می دانستم. به او گفتم ممکن است کلاس هایم از ساعت 8تا12 باشد یا مثلا فلان ساعت ها در خانه نباشم. فاطمه را چکار کنیم؟او خیلی راحت به من گفت:«تو برو من هستم. کار من آزاد است. می توانم از فاطمه نگهداری کنم و بعدا به کارم برسم.»...
ادامه دارد...
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت سی و یکم
خودش هم چون از تحصیلات حوزوی باز مانده بود، به دانشگاه روی آورد. یک دفتر خاص برای دانشگاه آماده کرده بود و در تمام صفحات آن تصاویر امام خامنه ای (مدظله العالی) و شهدا را چسبانده بود. دفترش را که دیدم به او گفتم:«مگر می خواهی به مدرسه بروی این چه کاری است؟» جواب داد:«عکس شهداست، چه اشکال دارد؟ خیلی هم خوب است.» گفتم«فکر کرده ای اگر کسی ببیند چه می گوید.» گفت:« مهم نیست هر کس هرچه می خواهد بگوید. من کاری را که دوست دارم انجام می دهم.» او واقعا عاشق شهدا بود. هر بار که تصاویر شهدا و دفاع مقدس از تلوزیون پخش می شد، مصطفی ضجه می زد. فردا که از دانشگاه برگشت با خوشحالی گفت:«دیدی بد نشد. تا دفتر را باز کردم یکی از دوستان پرسید: این عکس شهید هنری اینجا چه کار می کند؛ بعد هم ادامه داد: لباسی که هنگام شهادت تنش بود من شب عملیات به او دادم.» مصطفی هم که عاشق دفاع مقدس بود حسابی سوال پیچش کرده بود و کلی اطلاعات از او گرفته بود. مصطفی متوجه شده بود که این شهید و دوستانش بچه های گردان عمار لشگر 27 حضرت محمد (ص) تهران هستند. همان کسانی که در فکه محاصره شده و قتل عام شدند! مصطفی به این گردان و رزمندگان و شهدایش علاقمند شد و در مورد آن ها تحقیق زیادی کرد.
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
#کتاب
#سید_ابراهیم
#مادر_و_همسر_شهید
قسمت سی و دوم
اقا زاده:
تولی و تبری
همسر شهید:
مصطفی به مناسبت های مذهبی، هم اعیاد و هم سوگواری ها خیلی اهمیت می داد.
یا در مراسم های مسجد شرکت می کرد یا در خانه به نحوی شایسته آن ها را برگزار می کرد.
یک سال 9ربیع الاول که آغاز امامت حضرت ولیعصر ارواحنا فدا است موفق به حضور در هیئت نشد. به خاطر این که بتواند بزرگی این روز را به فاطمه بفهماند، یک جشن ساده با خوردنی هایی مثل تخمه ی آفتاب گردان و هندوانه گرفت و گفت امشب یه جشن سه نفره داریم.
بعد هم مولودی خواند و دو نفری دست می زدند و شادی می کردند. حتی در اعیادی هم که قصد داشت به مراسم های مسجد و هیئت برود، اول در خانه شادی هایش را ابراز می کرد و بعد به مسجد می رفت.
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
گريانِ قݪبۍ مضطرم شبهاۍ جمعہ
مرثيہ خوانِ ڪوثرم شبهاۍ جمعہ
ازعرشِ حق تاڪربݪا ذڪر حسيݩ است
زهرا س ڪہ مۍ آيد حرم شبهاۍ جمعہ
#صݪۍ_الله_عݪیڪ__یا_ڪربݪا
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم😔
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃تو شبای جمعه عاشقی چه زیباست کربلا
🍃شبایی که میگن زائر تو زهراست کربلا
🎤 #امیرعباسی🌹
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@okhtaranchadorii
یهووسطدعاۍڪمیل
دادمیزنه«فَڪَیفَاَصبِرُعَلۍفِراقِڪ»
ومیزنهزیرگریه....
#عاشقترازاین؟!
@dokhtaranchadorii
مکّه من این مرز و بوم است. مکّه من آبهای گرم خلیج فارس و کشتیهایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل میتوانم خودم را راضی کنم.
👤شهید عباس بابایی
#رفیق_شهیدم
#مردان_بیادعا
@dokhtaranchadorii
به بچه هاتون یاد بدید بعد
از نوشیدن آب بگن:
(سلام بر حسین لعنت بر یزید:)
خودم اینجوری بزرگ شدم
#حدیثامامصادق→♥
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
اینجا فقیـــر منمـ که به کربـلا نمیرسم ...💔 @dokhtaranchadorii
نوش جانش بشود
هر ڪہ حرم رفت حسین
خودمانیم ولے
گاه حسادت کردم :)💔🖐
@dokhtaranchadorii
خدایٰا
هیچکس از مَن نپُرسید
که شــَــهادَت
دَر نظــرَم چگـونِه است؟
اَمـا مَـنّ
هَرشب
فریٰاد میزنم !
اَحْلیٰ مِنَ الْعَسَل...
@dokhtaranchadorii
{چِه شَبايے زِ جُدايےتُو هِق هِق ڪردم...
خَسته ام از هَمہ عالَم بِطلَب دِق ڪَردم...}
] #کربلا
#اربعینحسینی(ع)
@dokhtaranchadorii
چہ ٺڪلیف سنگینے است🍃
"بلاٺڪلیفے"☝🏻
وقتے ڪه نمیدانمــ منټظـرت🚶🏻♀ ماندمــ🌿
یا فـقط خودمـ را بہ انٺـظار زده امــ آقــا...😔🕊
#اݪلهمعجݪلوݪیڪالفرج
#دختران_چادری
@dokhtaranchadorii
#سلام_امام_زمانم☺️✋
صبح بخیر
امروز بنام توست یاریم تا هموراه بیادت زندگی کنم
و لحظه لحظه ی زندگیم با عطر وجودی تو خوشبو گردد🌷
ای سرور و مولای من
تو تمام هستی منی
کی و کجا میتوانم ببینمت
میدانم لایق دیدارت نیستم
اگر هم باشم چشمان من لایق دیدار نیست چون انچنان که باید تربیتش کنم نکردم ببخش مولای من🙏
خدا کند که این جمعه بیایی🌷
خدا کند من گره گشاه ظهورت باشم تا بیایی
سلام رفقا
با گفتن السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه روزمون رو پر برکت کنیم😊
#صفایی
@dokhtaranchadorii
#منتقموالحسین_أنصارالمهدی 🏳
✍خبر آمـد، خبری در راه اسـت .....
💕مولاجانم
نمیدانی جانِ جانان ....
بالاخره دویدنهایمان، دارد به نقطهی اجتماعی میرسد که از میانِ
#منتقمین_حسین ... با همهی خوب و بدشان؛ دارد لشگری برای یاری تو ، سازماندهی میشود!
این اربعین ... فقط پای پیاده نیست که میگذاریم وسطِ میدان ...
لشگرمان، بزرگ شده... برای خودش هدفی دارد ... به اندازهی بزرگی تو!
نمیدانی جانِ جانان ...
این اربعین... به همهی عالم ثابت میکنیم که؛
"مُنتَقِموالْحُسَیْن" .... همان "أنصارُالمَهدی" اَند.
به همه ثابت میکنیم؛
أنصارالمهدی ؛ اربعینی اند... نه أهل کوفه
که پای تمام سختیها میمانند.✌️
#العجل_یامولای_یاصاحب_الزمان
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
🏴 #اربعین_و_ظهور
👤 #استاد_رائفی_پور
📝راهپیمایی
📌معرفی امام حسین به دنیا، روشی برای تعجیل در فرج است.
💚الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💚
@dokhtaranchadorii
حسین رو دیدم اشک تو چشمش حلقه زد و گفت الهی به رقیه (س)
#بخوانید 🌸
صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت8 حرکت کنیم ؛ 9 صبح بود هنوز گذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی
جلوی در اداره گذرنامه بودم
حسین زنگ زد
+سلام داداش خوبی
نوکرم توخوبی
+گرفتی گذرنامه رو ازصبح استرس تو رو دارم😔
داداش گفتن بیام اداره گذرنامه ، اونجاس
+باشه داداش گرفتی بهم بگو ان شاالله ردیف میشه
باشه چشم
قطع کرد رفتم تو خیلی شلوغ بود پرسیدم گفتن کلا صادر نشده باید بشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا...
بابغض زنگ زدم حسین
بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشد شمابرید
حسین گفت: این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشد فردا صبح میریم
گفتم ن برنامه هاتون خراب میشه
گفت نه نهایتش بچه ها روراهی میکنیم منوتوبا اتوبوس میریم
دلمو گرم کرد
داخل جانبود بشینم ایستاده بودم
ساعت شد ۶ عصر حسین پیام داد چه خبر گفتم داداش هنوز ندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰ نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجا اومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه
گفتم دارم ازاسترس میمیرم
گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت)
گفتم باشه داداش بگو
گفت تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم
قطع کردم چشممو بستم شروع کردم
الهی به رقیه س الهی به رقیه س...
10 تانگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم خوندن
بغضم ترکید باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد
اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س
#شهید_حسین_معز_غلامی :)❥♡
〖 #خاطره 〗
#اربعین 🖤
🆔 @dokhtaranchadorii