💔#حجاب_در_ڪلام_شهدا💔
🕊شهید «مهدے باغیشنۍ»:
خواهرانم!
شماباحجاب خودمشت محڪمۍ
👊🏻 بر دهان ابرقدرتها بڪوبید
و بگوئید «اے از خدا بۍخبران!
ما مانند حضرت زهرا (س) و
حضرت زینب ڪبرے (س)
هستیم♥️و هرگز از راهۍڪه
آنان رفتهاند، برنمۍگردیم و با
تمام توان راه آنها را ادامه
میدهیم.✌🏻
@dokhtaranchadorii
توشـبـ🌌ـایـ جـمـعـهـ عـاشـ♥ـقـیـ چه زیباست
شـــبـــ🌌ـایـــیـ که میگن زائرتوزهــــراس
#کــــربــــلــا💔😔
[أللّهُمَالرْزُقْناکَـــرْبَــلا💔🍂]
#السلامعلیکیا_شاهعَطْشانِمنْــ #حـســیـنـــ🍂
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم😔
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃تو شبای جمعه عاشقی چه زیباست کربلا
🍃شبایی که میگن زائر تو زهراست کربلا
🎤 #امیرعباسی🌹
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@dokhtaranchadorii
♥️دختران حاج قاسم♥️
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂ 🔻 قسمت #پنجم 🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هاد
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂
🔻 قسمت #ششم
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ ورزش باستانی (راوی: جمعی از دوستان شهید) – بخش دوم
💥 دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همهی کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او یکی از بچههای خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یک جعبه شیرینی خرید و پخش کرد.
بعد گفت: «رفقا من مدیون همهی شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم. ازخدا خیلی ممنونم. من اگر با شما آَشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... »
ما هم با تعجب نگاهش میکردیم. با بچهها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت میکردم. چقدر زیبا یکییکی بچهها را جذب ورزش میکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش میانداخت تو دامن امام حسین (ع).
💥 یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین(ع) افتادم که فرمودند: «یاعلی، اگر یک نفر به واسطهی تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد بالاتر است.» (بحار الانوار عربی- جلد 5 صفحه 28)
از دیگر کارهائی که در مجموعهی ورزش باستانی انجام میشد این بود که بچهها به صورت گروهی به زورخانههای دیگر میرفتند و آنجا ورزش میکردند. یک شبِ ماه رمضان، ما به زورخانهای در کرج رفتیم.
آن شب را فراموش نمیکنم. ابراهیم شعر میخواند. دعا میخواند و ورزش میکرد. مدتی طولانی بود که ابراهیم در کنار گود مشغول شنای زورخانهای بود. چند سری بچههای داخل گود عوض شدند اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسی توجه نمیکرد.
پیر مردی در بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچهها نگاه میکرد. پیش من آمد. ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: «آقا! این جوان کیه؟!»
با تعجب گفتم: «چطور مگه!؟»
گفت: «من که که وارد شدم، ایشان داشت شنا میرفت. من با تسبیح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبیح رفته یعنی هفتصد تا شنا! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش بههم میخوره.»
💥 وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلاً احساس خستگی نمیکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته!
البته ابراهیم این کارها را برای قوی شدن انجام میداد. همیشه میگفت: «برای خدمت به خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا میکرد که: خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن.»
ابراهیم درهمان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد. حسابی سر زبانها افتاده و انگشتنما شده بود. اما بعد از مدتی دیگر جلوی بچهها چنین کارهائی را انجام نداد! میگفت: «این کارها عامل غرور انسان میشه. میگفت: مردم دنبال این هستند که چه کسی قویتر از بقیه است. من اگر جلوی دیگران ورزشهای سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم میشوم. در واقع خودم را مطرح کردهام و این کار اشتباه است.»
بعد از آن وقتی میاندار ورزش بود و میدید که شخصی خسته شده و کم آورده، سریع ورزش را عوض میکرد.
اما بند قوی ابراهیم یکبار قدرتش را نشان داد و آن، زمانی بود که سید حسین طحامی، قهرمان کشتی جهان و یکی از ارادتمندان حاج حسن به زور خانه آمده بود و با بچهها ورزش میکرد.
🍃🌹🍃 پایان قسمت پنجم
--------------------•○◈❂
@dokhtaranchadorii
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂
🔻 قسمت #هفتم
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ پهلوان (راوی: حسیناللّه کرم) – بخش اول
💥 سید حسین طحامی (کشتیگیر قهرمان جهان) به زورخانهی ما آمده بود و با بچهها ورزش میکرد.
هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمیرفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: «حاجی، کسی هست با من کشتی بگیره؟»
حاج حسن نگاهی به بچهها کرد و گفت: «ابراهیم! بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود.»
معمولاً در کشتی پهلوانی، حریفی که زمین بخورد، یا خاک شود میبازد.
کشتی شروع شد. همهی ما تماشا میکردیم. مدتی طولانی دو کشتیگیر درگیر بودند. اما هیچکدام زمین نخوردند. فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچکدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت.
بعد از کشتی سید حسین بلندبلند میگفت: «بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوون!»
💥 ورزش تمام شده بود. حاج حسن خیرهخیره به صورت ابراهیم نگاه میکرد. ابراهیم آمد جلو و باتعجب گفت: «چیزی شده حاجی!؟»
حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: «تو قدیمهای این تهرون، دو تا پهلوون بودند به نامهای حاج سیدحسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش، اونها خیلی با هم دوست و رفیق بودند.
توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود. اما مهمتر از همه این بود که بندههای خالصی برای خدا بودند.
همیشه قبل از شروع ورزش، کارشان رو با چند آیه قرآن و یه روضهی مختصر و با چشمان اشکآلود برای آقا اباعبدالله(ع) شروع میکردند. نَفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سید حسن، مریض شفا میداد.
بعد ادامه داد: ابراهیم! من تو رو یه پهلوون میدونم مثل اونها!
ابراهیم هم لبخندی زد و گفت: «نه حاجی، ما کجا و اونها کجا.»
بعضی از بچهها از اینکه حاج حسن اینطور از ابراهیم تعریف میکرد، ناراحت شدند.
فردای آن روز پنج پهلوان از یکی از زورخانههای تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچههای ما کشتی بگیرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز ورزش کشتیها شروع شد.
چهار مسابقه برگزار شد. دو کشتی را بچههای ما بردند، دو تا هم آنها. اما در کشتی آخرکمیشلوغ کاری شد!
آنها سر حاج حسن داد میزدند. حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود.
من دقت کردم و دیدم کشتی بعدی بین ابراهیم و یکی از بچههای مهمان است. آنها هم که ابراهیم را خوب میشناختند مطمئن بودند که میبازند. برای همین شلوغ کاری کردند که اگر باختند تقصیر را بیندازند گردن داور!
🍃🌹🍃 ادامه دارد...✒️✒️✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات.
@dokhtaranchadorii
44.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نیمه_پنهان_ماه
#همسر_شهید_مصطفی_صدرزاده
#قسمت_دهم
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
💠حجابى که اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزش هاى شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه براى زن و چه براى مرد- براى این است که، آن ارزش هاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دست هاى فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال مى شدند اینها، این ارزشها زنده بشود.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور، جلد ١٩، صفحه ١٢٠
#سیاسی #اجتماعی #مذهبی #فرهنگی
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
" يــا صاحـــب الـــزمــــان "
آقاي مـن !
مــولاي مـن !
از قـديــم گفته انـد :
" خلايـــق هــرچه لـــايــق " بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي ڪنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نڪرده ايــــم
ڪه اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
" از ماســت ڪه برماســــت "
آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي " عــادت " ڪـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
" تا نيايي گره از ڪـار بشر وا نــشــود "
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
●☆ @dokhtaranchadorii☆●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ استاد #رائفی_پور
📝وظیفه شیعیان در آخرالزمان و قبل از ظهور ...
#وظایف_منتظران
@dokhtaranchadorii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | آینده روشنه
🔆 این حرکت عظیم، کشور را به سمت قله پیشرفت میبرد
🌀 آقا از آینده زیبای ایران میگویند
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
✅ #خوش_تیپ
💐 به ابراهیم گفتم : خوش تیپ و خوش هیکل شدی! چند تا دختر داشتن بهت نگاه می کردن!
🌹ابراهیم از اون روز به بعد، لباس گشاد می پوشید و موی سرش رو تراشید و لباس های ورزشی اش را در کیسه نایلون می گذاشت..
گفتیم مردم آرزو دارند مثل تو باشند تا جلوه گری کنند
گفت: من نمی خواهم عامل انحراف ذهن جوان های دیگر باشم.
چقدر تو با دیگران فرق داری ابراهیم ...
#قهرمان_من ؛ #شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | آمریکای ضعیف
🔆 وقتی دشمن روز به روز ضعیفتر میشود
🌀 مقایسه جالب آقا از اوضاع ایران و آمریکا طی چهلسال اخیر
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
🌸 ای خدای حسين
تو را شكر ميكنم كه راه پرافتخار شهادت را در جلوي پای روندگان حق و حقيقت گذاشتي
🌸 اي حسين!
در كربلا، تو يكايك شهدا را در آغوش میكشيد، میبوسيدي و وداع ميكردي...
آيا ممكن است، هنگاميكه من نيز به خاك و خون خود مي غلطم،
تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاري
و عطش عشق مرا بتو و به خداي تو سيراب كني؟
#شهید_مصطفی_چمران
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿
♥️دختران حاج قاسم♥️
شهید مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه، سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش
خوش دارم از همه چیز و همه کس دل ببرم و جز خدا انیسی و همراهی نداشته باشم
خوش دارم که زمین زیراندازم و آسمان بلند رو اندازم باشد و از زندگی و تعلقات آن آزاد گردم
خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری در این زمین اشغال نکنم
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد
هیچ کس از غمها و دردهایم آگاهی نداشته باشد
هیچ کس از راز و نیازهای شبانه ام نفهمد
هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند
هیچ کس به من محبت نکند
هیچ کس به من توجه ننماید
جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم
جز خدا انیسی نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم
آنقدر به ما معرفت ده که جز تو کسی را نپرستیم
آنقدر به ما عزت ده تا در برابر هیچ طاغوتی به زمین نیفتیم
آنقدر به ما شجاغت ده که در مقابل هیچ ظالمی تسلیم نشویم
بگذار از دنیا بگذرم
بگذار دنیا را سه طلاقه کنم
بگذار از همه خوبیها و لذت ها و پیروزیها و امیدها و آرزوها بگذرم
خدایا به سوی تو می آیم من متعلق به توام
من امر توام من عشق توام من درد توام
خدایا! مرا ببر...
نیایش زیبای #شهید_مصطفی_چمران در آخرین روزهای حیات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
✿↝.. @dokhtaranchadorii ..↜✿