eitaa logo
‌「دخٺࢪانـɴᴏʀᴀـ✿」‌
232 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
864 ویدیو
459 فایل
‌《شࢪو؏ـموݧ‌↯🌸》 1400/4/21 ‌《شࢪوطموݧ‌‌↯🌸》 @Shoroott ‌《ڪتابخانموݧ‌↯🌸》 @boookk ‌《هم‌پیمان↯🌸》 https://eitaa.com/Hamsangari
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام‌عمربدهکارِمطلق‌ات‌هستم.. ولی‌زِتو‌یک‌سفرِکربـلا‌طلبکارم((:
دردنیایے‌‌ڪہ‌همہ‌داف‌ُشاخ‌اند توســربـٰاز امــٰامـ زمـــ عج ــــانـت بآش:)
💌حالا... تجربه‌ام بیشتر شده... سپیدی موهایم... دارد بیشتر به‌چشم می‌آید... و زندگی... دیگر برایم مثل قبل نیست! می‌دانم اگر قرار باشد... کلاه را قاضی کنیم؛ من همیشه بدهکار می‌شوم! تو... نه زیر و رو برایم کشیده‌ای... نه آسمان و ریسمان بافته‌ای... نه ابرو انداخته‌ای بالا! فقط مهربانی به‌خرج دادی و... همیشه گفتی: برایت دعا می‌کنم! و اگر نبودی و نداشتمت... هویّتی از من درکار نبود! تو... تنها پدری هستی که... زیر پَر و بالِ بچه‌هایت را می‌گیری؛ بی‌آن‌که به‌رویِ خودت بیاری! ما... دعایِ قنوتِ امام زمان هستیم او کجای زندگی ماست؟!
خواهرم! سیاهی‌چادر‌تو از‌سرخی‌خون‌من،کوبنده‌تر‌است...! +از‌آرمان‌به‌دختران‌ایران‌زمین
خداهمیشہ‌آنلاینہ... ڪافیہ... دݪٺ‌روبہ‌روزرسانۍڪنۍ‌‌! اون‌موقـ؏مۍ‌بینۍ‌ڪہ‌درتڪ‌تڪ ݪحظاٺ‌ڪنارٺ‌بودھ👀• وهسٺ‌وخواهدبود... اگردید؎خط‌هاشلوغہ‌وحس‌میڪنۍ جوابۍ‌نمیاد... ازپسۅردخدایاپناهم‌بدھ‌استفاده‌ڪنꔷ‌ꔷ! خدابہ‌این‌پسوردحساسہ‌وبہ‌سرعٺ‌نور جواب‌میدھ!♥️ گاهۍڪہ‌حس‌میکنیم‌ارٺباط‌قطع‌شده مشڪݪ‌ازمخاطب‌نیسٺ دݪ‌ماویروسهـ!
به خوشگلیت می‌نازی ؟! 😌 اون دنیا طرف میگه چکار کنم صورتم قشنگه 😒 دخترا ولم نمیکردن به گناه افتادم ؛ 😞 خدا یوسف و عباس(ع) رو نشونت میده😊 میگه از اینا خوشگل‌تر بودی ؟!🤨 عباس‌بن‌علی‌ای که با نقاب راه میرفت😔 میگفت نمیخوام با دیدن من کسی به بیفته !⛔️ چشمایِ خوشگلش رو،👀 بدنش رو ؛ 💪🏻 خرج خدا نکرد؟💝
مادرشهـیدنوری:« همیشہ‌گوشیش‌ࢪومیگذاشت‌ روے‌ایوان،باآهنگ‌زینب،زینب، مرحوم‌موذن‌زاده...! وࢪزش‌میکرد؛میگفتم:بابڪ‌، مگه‌توجوون‌نیستی؟آهنگ‌شادبزار...! میگفت:مامان‌اینجوࢪے‌نگو؛ من‌نمیتونم...! من‌این‌نوحهـ‌رودوست‌دارم💔:)! -داداش‌بابڪ...! ↫
عیدتون پیشاپیش مبارک باشه ❤️💚❤️
🖤ست ایموجی سیاه 🖤 🖤🕶 🎩🎓 🕷🐜 🌚🌑 🎱🎳 🎮🎧 🎹🎼 🎬🎤 🚔🚓 🏴🕋
💚ست ایموجی سبز💚 💚🧤 👒👗 🐸🐢 🐍🦎 🐛🦖 🌵🍀☘🌿🌱🌴🌳🌲 🐲🐉 🍏🍐 🥝🥒🥦 🥗🍈 🎾⛳️ 📗🔋
💛ست ایموجی زرد💛 🙂💛 🐥🐯 🐝🍯 🌻🌞 🌜🌕 ☁️⭐️ 🥇🏆 🎺🎷 📒✏️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه خدا جرئت آروزیی رو بهت داد پس حتما جرئت تلاش کردنش رو هم بهت داده!😉✌️🏼 🎞📹
‌﹝↵ ✨﹞ پشتِ تمام آرزوهایت  خدا ايستادہ... ڪافيست بـہ حڪمتش  ايمان داشتـہ باشے  تا قسمتت سر راهت قرار ‌گیرد🤍 🤍
💕 رفیـق💜✨ وَقتی کِنارِ هَمیـم.. قَشَنگ تَریـن.. تَرکیـبِ دُنیایـیـم.🌸:)! ‌_༺◍⃟🖤჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
حجاب اسلحہ محڪمے است ڪہ زن با آن مے تواند ازحقوق وارزشهایش دفاع ڪند...💫 ـ
پیشونی‌بندهاروباوسواس‌زیرورو می‌کرد… پرسیدم:دنبال‌چی‌می‌گردی؟ گفت:سربندیازهرا! گفتم:یکیش‌روبردارببنددیگه، چه‌فرقی‌داره؟ گفت:نه!آخه‌من‌مادر‌ندارم…💔 :)
بگذاریدگمنام‌باشم … به‌خداقسم‌گمنام‌بودن‌بهتراست ازاینکه‌فردا،افرادی‌وصایایم‌راشعارقراردهند وعمل‌را‌فراموش‌کنند! ❗️
عشق یعنی نشستن تو کنج حرمت❤️
‹🍃🥀› ‌میگما🖐🏻! احیانااینقدر‌ڪہ‌شڪایٺ‌مےکنیم ازنداشتہ‌هامون؛ خدا‌وکیلۍچقدر‌واسہ‌داشته‌هامون شڪر‌خد‌اکردیم؟! 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
«🐻🎻» گۅشہ‌ِ‌‌اۍ‌پـٰاۍ‌ضَریحَت‌، دَستِ‌مـٰارابَندڪُن‌گِرِفتـٰاریم‌مـٰاシ!" 🌱
ایݩ‌خانہ‌منٺظر‌آمـدن، امـام‌مہـدےاسٺ:)💚!" 🍀
آی مردم مهدی فاطمه اینجاست😍♥️ آزمایش وفای عهد 🌸صدای قدمهای کسی روی سنگهای کف مغازه توجهش را جلب کرد. سرش را که روی کفش خم کرده بود، بالا آورد. لبخندی‌صورتش را پوشاند. «شمایید آقا!»😍♥️ 🌸🌼برای چند لحظه کار را کنار گذاشت و سلام احوالپرسی گرمی کرد.طبق عادت همیشگی، آقا روی صندلی رو به رویش نشست. 💠سید سرش به کار گرم شد. 🌹«کفش ما را هم می دوزی؟» 💠«بله آقا جان! بعد از اینکه این 3 تا کار تمام شد مال شما را هم می دوزم.»🥲 ✳️سید سرعتش را بالاتر برد. حواسش بود که کفش میرزا را باید بعد از نماز تحویل بدهد. خوش قولی و مهارتش در بازار معروف بود. 🌹آقا دوباره پرسید: « سید کریم! کفش ما را هم می دوزی؟» 💠کریم لحظه ای دست از کار کشید و لبخندی زد. دست بر چشم گذاشت و گفت: «چشم آقا جان! این 3 تا کار تمام شد با جان و دل کفش شما را هم می دوزم.» 🟢دوباره مشغول شد. دستهای کریم انگار با سوزن و کفش بازی می کرد. 🌸دوباره آقا فرمود: «سید کریم! کفش ما را هم می دوزی؟»☺️این بار کریم کفش را رها کرد. عبا را روی دوشش محکم کرد و با سرعت به طرف آقا رفت. با لبخند شیطنت آمیزی دست در کمر آقا انداخت و محکم نگهش داشت. سرش را نزدیک گوش مبارک حضرت (عج) برد و گفت: «من غلام و نوکر و خاک پای شمایم، این همه مرا امتحان نکنید! 😍😌 🌸❤️اگر یکبار دیگر تقاضای خود را بفرمایید و مرا شرمنده خود کنید، من هم مردم کوچه و بازار را خبردار می کنم که شما در مغازه من هستید.» 🌼آن گاه حضرت او را دلداری داده و عمل او را در تعهد به قول و پیمان، تایید فرموده بودند...
-دیدن‌این‌لحظه‌راآرزوست💔:)!"
و اگر خدا بخواهد خيرى به تو برساند، هيچ‌کس نمی‌تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند.»
امید غریبان تنها کجایی؟!🌱🤍
«🖤🎥» مولایم،سایھ‌ی‌سرم‌امام‌زمانم، کجایـۍباباۍمھربونم💔؟ بھ‌کہ‌گویم‌دلم‌تنگ‌شده‌براتون...! ویک‌دلِ‌سیرتورامی‌خواهم:)! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
غیر رویت هرچه بینم نور چشمم کم شود...💙