#کرامات_شهدا
مادر در خواب پسر شهیدش را می بیند .
پسر به او می گوید ، توی بهشت جام خیلی خوبه ، چی می خوای برات بفرستم ؟
مادر می گوید ، چیزی نمی خوام ؛ فقط جلسه قرآن که می روم همه قرآن می خوانند و من نمی توانم بخوانم خجالت می کشم . می دونن من سواد ندارم ، بهم میگن همون سوره توحید را بخون .
پسر می گوید : نماز صبحت را که خواندی قرآن رو بردار و بخون !
بعد از نماز یاد حرف پسرش می افتد ، قرآن را برمی دارد و شروع می کند به خواندن ،
خبر می پیچید ...
پسر دیگرش این را به عنوان کرامت شهید ، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می کند و از ایشان می خواهد مادرش را امتحان کنند.
قرار گذاشته می شود و حضرت آیت الله نزد مادر شهید می روند ،
قرآنی به او می دهند که بخواند ،
به راحتی همه جا را می خواند ؛ اما بعضی جاها را نه !!
میفرمایند: قرآن خودت را بردار و بخوان !
مادر شهید شروع می کند به خواندن ، بدون غلط.
آیت الله نوری گریه می کنند و چادر مادر شهید را می بوسند و می فرمایند :
جاهایی که نمی توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم ...
#سردارشهیدحاج_کاظم_رستگار
فرمانده لشگر 10 سید الشهدا (ع)
📕 یادگاران
« اللهم عجل لولیک الفرج »
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده
#کرامات_شهدا 🌱
بعد از شهادت🥀 همسرم «شهيد محمدعلي پلنگي كتولي»
هر سال، فاميل دور هم جمع مي شديم و مراسمي مےگرفتيم🕯🖤
در يكي از اين سال ها كه گوشت🥩 سهميه بندي شده بود، و به سختي پيدا مي شد، به هر دري كه زدم، و هرجا كه سفارش كردم، گوشت پيدا نكردم😞
به ذهنم رسيد كه عدس پلو🍚 بدون گوشت درست كنم
يا براي مدتي مراسم را عقب بيندازم
از طرفي هم از اين كه نمي توانستم مراسم ساده اي بگيرم، خيلي ناراحت بودم💔
شب با ناراحتي خوابيدم😔 همسرم را در خواب ديدم كه آمد و گفت:
«زهرا اصلاً نگران نباش، همه را دعوت كن و مراسمت را بگير، فردا همه چيز درست مي شود»✨✨
صبح🏙 كه شد اول وقت، يكي در زد
در را باز كردم، يك نفر غريبه بود😳
يك ران بزرگ گوشت🍖 به من داد و گفت: «اين را بگير و مراسمت را برگزار كن»😍
من مي خواستم قيمت گوشت بپرسم كه او خداحافظي كرد و رفت🕊
#راوي_زهرا_اشرفي💝
#واحد_تربیتی_خواهران
#دختران_مکتب_عشق
#کرامات_شهدا🌷
#مسئله_حل_است✨
قرار بود عملياتي در نزديكي شهر مهاباد انجام شود،
بدين منظور، جلسه اي با شركت تعدادي از فرماندهان منطقه برگزار شد.
هر يك از آن ها، در مورد انتخاب محور عملياتي، نظر مي دادند.
وقتي نتيجه اي گرفته نشد، شهيد بروجردي رو به قبله كرد و با حالت عرفاني گفت: «خدايا خودت فرجي حاصل كن.»🤲
بچه ها نقشه را جمع كردند.
نزديكي هاي صبح با صوت قرآن «محمد»، از خواب بيدار شدم.
او از من نقشه خواست، سپس به من گفت: «با دقت در نقشه نگاه كن تا روستاي "قره داغ" را پيدا كني.»
هرچه گشتيم، پيدا نكرديم😔
بالاخره با تلاش بسيار، توانستيم در نقشه ي ديگري آن را پيدا كنيم و او بسيار خوشحال شد و گفت كه ديگر مسئله حل است👌
بعد توضيح داد كه: «وقتي همه خوابيديم😴
بعد از يك ساعت من بيدار شدم، توسلي كردم📿 و دو ركعت نماز خواندم و از خدا طلب ياري نمودم.
مجدداً كه خوابيدم، افسري به خوابم آمد و گفت: «فلاني، چرا اين قدر معطل مي كنيد؟
برويد و "قره داغ" را بگيريد. در آن جا مسئله حل است.»✨🍃
#راوي : همرزم شهيد (محمد بروجردي)
برای شادی روح همه شهدا و اموات صلوات 🙏
#واحد_تربیتی_خواهران
#دختران_مکتب_عشق